عمو قناد یا لیدی گاگا!؟ مساله اینست!...

جای خالی را با گزینه مناسب پر کنید:

حجت الاسلام پناهیان: گاهی ...... شبیه ...... است.

الف) اخبار بیست و سی - استریپlتیز!

ب) قرص اکس - استامینوفن کدئین!

ج) حرفهای من - سه نقطه!

د) برنامه های کودک- رقص! 

راهنمایی: لینک! 

 ***

پی نوشت خطاب به مثلا نویسنده های وبلاگ! : "این وبلاگ گروهیست"!؟...واقعا!؟...

نظرات 22 + ارسال نظر

سلام
آقا یکم راهنمایی کن
یعنی کدوم میتونه باشه؟
من فکر کنم گزینه ه درست باشه

الان اون پی نوشتت فحش بود؟خطاب خیلی کلمه زشتیه؟تهدید بود؟ارعاب بود؟وعده بود؟رشوه بود؟آیکون آدم تذکر بده بود؟آیکون تو جو پناهیان بود؟

برای شما و سنت کیامهر قدیس که چهار روز بیشتر از آخرین آپدیتت نمگیذره "تذکر دوستانه همراه با تشر" بود!...
برای تیراژه و علیرضا که پنج روزه نیستن "بر شیطون لعنت" بود!
برای گارسیا و الهه که یک هفته رو رد کردن "اون روی سگ منو بالا نیار" بود!...
برای من و من که نه روزه ننوشته "فحش ملایم" بود!...
برای آلن هم که کلا یادش رفته نویسنده جایی به اسم دانه های ریز حرفه یه چیز خیلی بدی بود!...

تنها کسی که مثل همیشه در ستون خوب ها قرار داره "آرشمیرزا"ی عزیزه...کاش شماها هم یه کم از این بچه یاد میگرفتین!...

خدا آرشمیرزا رو نگه داره برامون که آبرومون رو نگه داشتند!!..اتفاقا دیشب داشتم به علیرضا میگفتم که اگه آرشمیرزا نبود کلا باید در اینجا تخته میشد!
به نظر من زودتر یه فکری باید کرد...درست نیست این وضعیت..
(ایکون کسی که اصلابه روی خودش نمی آورد که کمترین تعداد آپ های وبلاگ را به گواه این کنتور سمت راست وبلاگ داشته است!!)

- آره...دم آرش گرم...
- موافقم...نمیدونم چرا برای اضافه شدن نویسنده های جدید انقدر با وسواس عمل میشه...مگه قراره اینا برای شرکت در مسابقه جهانی ارسال بشه!؟ مینویسیم چهار روز بعد هم میره زیر انگار نه انگار که از اول بوده! حالا گیرم چهار نفر مثل من هم بیان که ضعیف بنویسن چی میشه!؟ قرآن خدا که نیست!...
واقعا کپ میکنم وقتی یاد این میفتم که هفته اول دعوا میکردیم که بچه ها قانون پنج ساعت رو رعایت کنن و حالا روز میاد و میره کسی به روی خودشم نمیاره!...
راستشو بخوای بزرگترین درس این وبلاگ حداقل برای من این بود که نشون داد ما (یعنی این جمع گلچین شده!) هم با کمال افتخار ایرانیانی اصیییییییییییل هستیم! و این خوبه!...

استریپ اتیز چیه؟ببخشید نمیخوام تو مبحث بینتون دخالت کنم ولی حقیقتش اینجا خیلی بی روح شده...نه به روزای اول که هر وقت به نت وصل میشدم ۵ یا۶ تا پست از دستم در رفته بود نه به الان که با ذوق وشوق میشینم پای نت وتا وصل میشم یه پست قدیمی میبینم که معمولا هم متعلق به آرشمیرزاست.با اینکه ایشون کارشون عالیه ولی جذابیت این وبلاگ به گروهی بودن وطرز نوشته های متفاوت نویسنده ها بود به نظرم بهتره یه فکری بکنید.بازم ببخشید ولی دوس داشتم نظرمو یه جوری بگم آخه من این وبلاگ وخیلی دوس دارم...دوس دارم همیشه محیط گرمی باشه نه مثل الان...

- نمیدونی یا مارو گرفتی باجی!؟ یعنی رقص برهنه...یه سرچی توو نت بفرمایید ملتفت میشید!...ولی از این حرفا که بگذریم انقدر بچه مثبت بودنم خوب نیستا! (آیکون "شیطان رانده شده!")...
- خیلی خوب کردی که نظرتو گفتی...این وبلاگ به پشتوانه مخاطبهای گلی مثل شماست که هنوز سرپاس...مرسی

حمید جان کلی خندیدم با این جوابت
خدا رو شکر که کار ما با یه تشر ختم به خیر شد
میگم بیایید از ته لیست شروع کنیم.واسه تهدید نفر آخر لیست رو اخراج کنیم
(آیکون آدمی که نمیدونه نفر آخر کیه)

نه! من میگم برای اینکه همه رو غافلگیر کنیم بیایم از اون وسطا یکی رو اخراج کنیم!...مثلا...نفر ششم لیست چطوره!؟

آخ جون داره دعوا میشه
اصلا بیایید تعطیلش کنیم

نه! من میگم بیاید بکوبیم یه پنج طبقه دو واحدی بسازیم! (آیکون "مسکن مهر!")...

حمید جان به نظر منم برای نویسنده ها نباید سخت گیری کرد
البته نباید از بچه ها انتظار داشت که مثل روز اول باشن
شاید بهتر باشه اینجا بعد از مدتی نویسند هاش عوض بشه.اینجوری یکنواخت نمیشه
هرکسی تو نوشتن متن هاش سبک خاص خودش رو داره.اگه قرار باشه همیشه این گروه بنویسن اینجا هم یکنواخت میشه.بهتره که در فاصله زمانی کم خون تازه تزریق بشه

موافقم...به نظر من در این مقطع زمانی ما حداقل به دو برابر تعداد نویسنده های فعلی نیاز داریم...اونم خیلی فوری...قبلا میگفتم آخر سال ولی حالا میگم شک نکن این وبلاگ اینجوری پیش بره تا آخر پاییز هم دوام نمیاره...اگه میخوایم بمونه نیاز به یه شوک جدی داریم وگرنه اینم میشه یه خاطره مرده مثل عکسداستان و تجربه های مشابه...

یادمه بچگیهام مهد کودک که میرفتم یه روز یه خانوم فوق العاده مذهبی که علوم قرآنی به گمونم تدریس میکرد و دخترش اونجا بود اومد و جلوی ما بچه ها به شدت غصبانی و با صدای بلند با مدیر مهدکودکمون دعوا کرد..که چرا اینجا جوری بی حساب و کتابه که دختر من دیشب با آهنگ تلویزیون بلند شده جلوی پدرش رقصیده!!! مدیرمون هم احتمالا به خاطر اینکه برای ما بدآموزی نداشته باشه و هم اینکه احترام یک مادر رو جلوی دخترش حفظ کرده باشه و همچنین زودتر آرومش کنه که این قائله ختم بشه(حالا احتمال های دیگر رو کاری ندارم) مدام میگفت بله حق با شماست ..ما حتما به بچه ها خواهیم گفت که این کار درست نیست و اینها...من وقتی دیدم مدیرمون که اسمش مامان چمن بود و کلا رابطه ی صمیمانه تری باهاش داشتم داره اینطور اون حرفها رو تایید میکنه فکر کردم که حتما این کار خیلی زشته..و هنوز که هنوزه بعد از گذشت حدود بیست سال با اینکه رقص های دونفره ی من و پدرم تو خیلی از فیلمهای مراسم ها و جشن ها هست ولی من هنوز خجالت میکشم که پدرم شاهد رقصم باشه...و رقص فقط شاید گوشه ای از این خجالت کشیدن ها باشه که بیشتر عنوان حجب و حیا رو یدک میکشن ولی داستان چیز دیگریست..خیلی از این طرز تفکر هایی که در دوران مدرسه و برنامه های تلویزیون و نصیحت ها خاله خانباجی ها به کودکی ما القا شد از ما آدمهایی ساخت که حتی تو گفتن یک دوستت دارم ساده میمونن..مدام دارن لحن و میمیک و رفتارشون رو کنترل میکنن که مبدا از خطکشی ها بیرون نزنه...کودک احتیاج داره به فریاد رقص به داستان پردازی هایی که تخیلش رو شکل میدن..در این زمانه که همه میخکوب نت و بازیهای کامپیوتری شده اند اگر همین ساز و رقص های ساده ی فیتله ای هم ازشون دریغ بشه...کاری ندارم که خیلی از برنامه های کودک هم آنطور که باید نیستند ولی همین آب باریکه را هم اگر بگیرند.. پس جست و خیز را از کی یاد بگیرند ..نمیدونم..خدا کنه که حداقل در مهد کودک ها و مدرسه ها فضا بهتر باشه..
خیلی چیزها در این مملکت بوی گند میده...مطمئنا رقص و آواز کودکانه موجب اشاعه ی فحشا نخواهد بود .. وقتی که برای یک لقمه نان دخترکان 13_14 ساله...

به نظر من در مسائلی مثل این نمیشه فقط سیستم تربیتی دستوری و حکومتی رو مقصر بدونیم...به نظر من نقش خانواده ها پررنگتره...مثلا همین مورد رقص که خیلی هم مورد مهمیه و همه جای دنیا علاوه بر شادی آفرین بودنش به دید ورزش هم بهش نگاه میشه رو در نظر بگیر...حتی خانواده های طبقه متوسط که دغدغه ذهنی کمتر و آرامش روانی بیشتری دارن هم رقص رو خیلی جدی نمیگیرن...
منظورم اینه که مساله شادی گریزی بیشتر از اینکه به سختگیری حکومتی مربوط باشه یه مساله فرهنگیه...

حمید جان آخه با حذف من که کسی متوجه نمیشه
حداقل یکی رو که تاثیر گذاره و متنهاش مشتری داره و عدد ۱۳ رو هم رد کرده اخراج کنیم

منظورت آرشمیرزا و سنت کیامهره!؟...خوبه! پایه ام! (آیکون "آدم فروشی در محل!")...

از کامنت آذرنوش و جوابت مردم از خنده
باور میکنی من تا همین اردیبهشت و خرداد نمیدونستم استریپlتیز یعنی چی؟
یه شب با جناب محمد پور بحث در مورد گرم شدن هوا پیش اومد بعد این لغت رو به کار بردن ..منم گفتم یعنی چی؟ که خیلی عادی برخورد کردند و مختصر توضیح دادن.
که فهمیدم همون رقص هایی هستن که خیلی وقتا اتفاقی تو فیلمها یا برنامه های ماهواره ای میدیدم ولی چون با کسی سرشون حرف نمیزدم نمیدونستم به این رقص ها چی میگن.
راستش هنوز تعجب میکنم از اینکه محسن خان خیلی راحت برخورد کردند..یعنی اصلا واسشون عجیب نبود که من نمیدونم این لغت یعنی چی...شاید هم تعجب کردند ولی چیزی به روی من نیاوردن!

عجیب نیست اگه تعجب نکرده چون اگه قول میدی بین خودمون باشه باید لو بدم که ایشون خودش اینکاره اس و جوانیاش که مصادف با قبل از انقلاب بوده دور میدون منیریه استریپlتیز میکرده!...ولی باز این توجیهی برای کمبود اطلاعات عمومی شما نیست!...پس شما انقدر 24 ساعت توو نت هستید چیکار میکنید!؟ (آیکون "کافری که همه را به کیش خود میپندارد!")...

آگهی
به تعدادی نویسنده فوری با مطلب نیازمندیم
ترجیحا مجرد باشه که دردسرش کمتر باشه
حقوقش هم خودمون بالا میکشیم
وسیله ایب و ذهاب هم بخوره تو سرش همیکنه میزارن بنویسه خودش کلیه والا ملت چقدر توقع دارن

جای خواب و دو وعده غذای گرم رو یادت رفت!...

مهدی 1390/07/23 ساعت 16:26

حمید جان، قربون دستت بی زحمت این جاخالی رو پر کن! :
فرج الله سلحشور : .... به وسیله ی .... علیه من توطئه کرده!
1- ده نمکی - صدا و سیما
2- وبلاگ دانه های ریز حرف - حمید!!
3- اسرائیل - اسپیلبرگ
4- امریکا - اصغر فرهادی
منبع: www.cinemaema.com

- وااااااااااااااااااااااای!...پکیدم!...این بشر رسما دیوانه اس!...
- اینجوری که آدم پیر میشه اون خبری که میخواد رو از توو سایت پیدا کنه! آخه این چه طرز لینک دادنه برادر من! اینجوری بده! :
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-5847.html

مریم 1390/07/23 ساعت 16:33 http://mazhomoozh.blogfa.com

اینقدر پی نوشت غرا (یا شاید هم قرا) بود که اصل مطلب یادم رفت.

به خدا نمیدونستم.مگه چیه؟!تیراژه جون در جریانه که من چقد مثبتم ولی جدا از شوخی واقعا نمیدونستم .مرسی از اینکه اطلاعات عمومی منو بالا بردید

عاطی 1390/07/23 ساعت 18:13



واقعن دووس دارم این بخش جاخالی-و!مرسی!


عمر وبلاگ دراز باد!

ما هی میخاستیم بگیم پس بقیه کجان؟هی گفتیم خب چرا بگیم؟!

جزیره 1390/07/23 ساعت 20:34

سلام
حمید جان شما هم شورشو در اوردیا برادر. این چه وضعشه. چرا اینقدر اطلاعات عمومیت بالاست خب؟ چرا اینقدر هی سایتای مختلف میری خو؟ ای بابا.
ایییییییییییییییییش فک کنم از اون ادمایی هستی که هی کتاب میخونن.حتما یه کتابخونه پر کتاب داری. نه؟(ایکون ایششششش) همین شماها باعث میشین سرانه کتابخوانی بره بالا و توقع جامعه رو از ماهای کتاب نخون زیاد میکنین دیگه(ایکون یه ادم حسود و تنبل)

- واللا ما هم نرفتیم! فقط دورادور یه چیزایی شنیدیم! (آیکون "دروغ گفتن مثثثثثث سگ!")...
- نه بابا! خونه ما جا واسه کتابخونه و این سوسول بازیا نداره! خودمونم زیپ شده جا شدیم توش! (آیکون " WinRAR!")...

محسن باقرلو 1390/07/23 ساعت 20:51

(آیکون " WinRAR!")
خییییییییییییییییییییییییلی خوب بود لعنتی !

محسن باقرلو 1390/07/23 ساعت 20:53

در مورد دمیده شدن روح تازه و تزریق خون تازه به اینجا هم به اشد وضع موافقم ! ... خب چشماتونو واز کنین یه کم دور و ورتونو نیگا کنین !! ( آیکون تواضع آمیخته به ریا ) !!!

در این حد خوبه یا بیشتر باز کنیم!؟ (آیکون "بیشتر باز کردن!")...

محسن باقرلو 1390/07/23 ساعت 20:53

ضمنن این لیدی گاگا
اسمش بنظر من یجوریه یا واقعن یجوریه ؟!!

یجوریه!؟...یعنی چی!؟...منظورتو نفهمیدم...

جزیره 1390/07/23 ساعت 21:16

این winrar خیلی باحال بود.

محسن خان به نظر من لیدی گاگا هم اسمش یجوریه هم رسمش هم قیافه ش.

بیوطن 1390/07/24 ساعت 12:15

من نه جای گرم و نرم میخوام نه هیچی منو راه بدید

سلام.
.
منم میخوام بیام تو گروهتون.
.
لطفا راهنماییم کننی چکار کنم !!!!!

آدرس وبلاگ لطفا !
اینی که گذاشتین موجود نیست :دی
تو منوی وبلاگ نحوه ی عضویت در وبلاگ ذکر شده مفصلا !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد