کشیدن دست بچه ها ممنوع!

.

کشیدن دست بچه ها ممنوع: این علامت برای اینست که بچه ها پاهایشان کوچولو است و نمیتوانند تند تند راه بروند. پس آدم اگر با بچه ها میرود بیرون باید بگذارد آنها آرام آرام راه بروند و پشت مغازه هایی که اسباب بازی دارند وایستند و هرجا که اسب نمکی ها رد میشود وایستند و نگاه کنند و هرجا که آبپاشهای پارک آب میریزد وایستند و خیس شوند و کیف بنمایند نه اینکه دستشان را بکشد که درد بگیرد. باتشکر.

.

نظرات 35 + ارسال نظر
فاطمه شمیم یار 1391/03/22 ساعت 21:39

سلاممممم حمید
(اولش آیکون ذوق شدید)..
ایده معرکه ای بود توضیحات تابلویی تون...
وای اون تخم مرغ مربع محشر بود...دلم تابلوی مربع خواست(آیکون بچه زبون نفهم)

(آیکون "ذوق شدید متقابل!")...

فاطمه شمیم یار 1391/03/22 ساعت 21:42

در ضمن ما اول شدیم انگار..جایزه از اون تخمم مرغ مربع ها بدین خوب (آیکون چوب رو بذار رفتیم بابا)

واللا اینجوری که پیش میره چند وقت دیگه برای اینکه ما قشر مستضعف از گرسنگی نمیریم تا بتونیم همچنان چرخهای مملکت رو بچرخونیم تخم مرغهای مربع 1*1 سانت هم از چین وارد میکنن و با افتخار در سفرهای استانی تحویلمون میدن و عکساشم بزرگ توو سایت خبرگزاری فارس و روزنامه ایران منتشر میکنن! من مرده شما زنده! ببین کی گفتم! (آیکون "زدن به صحرای کربلا بصورت کاملا بیربط!")...

الهه 1391/03/22 ساعت 21:50 http://khooneyedel.blogsky.com

ای جاااااااااااان دلم مملی....
یه مدت طولانی آدم رو تشنه نگه میداری(خب از اون پست گوجه سبزیت هم خیلی وقته گذشته،فکر کردی نخوندم؟!) بعد یهویی اینهمه ممل رو با هم رو میکنی......
محشره این ایده حمید...حتی با دونستن اینکه تعداد تابلوها محدوده و یه روز تموم میشه،اما با همین تابلوها و روایتهای مملی کلی میشه لذت برد.....

مملی رو که میشناسی! ممکنه تابلوها تموم بشن ولی روایتهای تازه شون توو کله ی مملی هیچوقت تموم نمیشه! مضاف بر این که تابلوهای نقاشی معروف هم توو صفن ایشالا!
حالا اول بذار ببینیم اصلا مخاطبای دانه ها روی خوش نشون میدن!

هاله 1391/03/22 ساعت 22:36

من عاشق این تشکر کردناشم !

mmad 1391/03/22 ساعت 23:13 http://nemidanam.blogsky.com

به به آقا حمید شمام میخواید مدیر پرسپولیس بشید که حرف از راهنمایی رانندگیو اینا میزنید آیا؟
(آیکون ربط الکی و ماست مانند)
ماکه طرف مملی هستیم ولی اگه توجه کنید بچست که دست والده یا والد(خب شاید والده ورزشکارباشه) رو کشیده
بعد اون تخمه مرغم خیلی خوب نیمرو شده ولی فک کنم زاویه دیدش خوب نبوده از بس فضوله این ممل آخه لوزیه بیشتر تا مربع نه؟ شایدم ctrl+alt+feleshe samte rast رو فشار داده
(آیکون :زیر سوال بردن ممل ) +(آیکون: با اجازه آقا حمید)

نه! شما به جهت دست توجه کنید! به نظر من این بچه اس که داره کشیده میشه آقای فردوسی پور! (آیکون "بخش کارشناسی داوری برنامه ی نود!")...

... 1391/03/22 ساعت 23:29 http://www.alefsweb.blogsky.com

تهدیدات جزیره و البته من مثل اینکه باعث شد بترسید و بنویسید .
اصلا یه جوری هستش این مملی نوشت هاتون می دانم که یه مرد سیبیل کلفت با صدای دور گه و خش دار با قلبی که ریپ می زنه !!!!!!!!!!اینا رو می نویسه اما موقع خوندن اینا صدای یه پسر بچه تخس که موهاش رو با ماشین زدن و تو سرش پر جای شکستگیه با یه صدای ریز و در حالی که نوک زبونی حرف می زنه میاد تو ذهنم .
.....................
مملی نوشت طولانی را اما حلاوتی دگر است

اونوقت اینایی که گفتید الان بنده بودم!؟
این شرحی که شما گفتی به اصغر قاتل و خفاش شب و اینا شبیهتر بودا! واللا خودمم یه لحظه خوف کردم! جا داره مجددا از ایشون کمک بگیرم! :

پونه 1391/03/22 ساعت 23:40 http://jojobijor.blogsky.com

دست شما درد نکنه خیلی خوب بود

ممل خوان 1391/03/22 ساعت 23:54

به به!! بالاخره مملی برگشت و گوشه دفتر مشقش رو دوباره پر کرد. بازگشت دوباره مملی مبارک باشه....
ممنون که دوباره مملی نوشت ها رو شروع کردید. موفق باشید

مخلص "ممل خوان" هم هستیم! خوبی ایشالا؟
خیلی وقت بود غیبت داشتیا! (آیکون "بلاگر طلبکار!")...

"کشیدن دست بچه ها ممنوع" ... عزیز دلم ، مهربووووون
راست میگه بچه ، چه معنی داره مامان باباها تند تند راه میرن و فروشگاهها رو نگاه میکنن ، اونوقت اون طفلی های بی نوا باید فقط یک مشت پا رو تماشا کنن و هر از گاهی با یکدومشون اصابت کنن .
مملی اصلا من میگم بچه ها باید برای خودشون خط ویژه داشته باشن .

این ایده ی"خط ویژه برای بچه ها" خییییییییییلی خوب بود! مرسی!

مهدی 1391/03/23 ساعت 02:51

خیلی خوب بود حمید. انصافاً دمت گرم.
البته این تابلو قابلِ تفسیره! یکی از معناهاش اینه:
کلید کردنِ بچه ها به بزرگترایی که با این گارد گرفتنشون شبیهِ میدون آزادی شدن ممنوع!!!

یا:
عصا قورت دادنِ بزرگترها ممنوع!!

و همچنین:
لطفاً شُل کنین لذت ببرین!

واللا این بزرگتری که من میبینم انگار همین الان میخواد بره روو تُشکِ کاراته!!

بنده سر این سری پستا خیلی روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی در ایران تحقیق کردم! کلا همه چیمون برعکسه! مثلا این که "فقط عبور پیاده مجاز است" تشریف داره و باید لطیف باشه خشونت آمیز و رضاخانیه! اونوقت برای "عبور حیوانات وحشی" یه آهوی خوشگل مینیاتوری گذاشتن! (آیکون "آدم دردشو به کی بگه!")...

پروین 1391/03/23 ساعت 06:43

روی خوش!

آخ جون مملی. هورااااا مملی.
من که از هر سه تاش لذت بردم. نخ سوزن اون کشیدن دست بچه ها ممنوع. لاااااااااااااایک

واقعا ایده عالی بود حمید خان
ولی مثل اینکه این آقای مملی سابقه داره میشه بگید کجا میشه فرمایشاتشون و بخونیم؟

آرش عزیز لطف کرده و همه ی مملی هایی که توو اون وبلاگ فیلتر شده ام نوشته بودم رو توو این پست جمع کرده:

http://arashpirzadeh.persianblog.ir/post/181/

باقیش هم که توو موضوع بندی "مملی" در وبلاگ نیمه تعطیل خودمه! :

http://abrechandzelee.blogsky.com/category/cat-3/

آلن 1391/03/23 ساعت 08:25

خیلی بامزه بود حمید.
دمت گرم. جددن ایده جالبیه.

جزیره 1391/03/23 ساعت 08:33

هان؟الان توقع نداری که من ازت تعریف کنم؟!

مملی جان ،پسرم، عزیزم ،خیلی روایتت قشنگ بود.به خصوص عنوانی که انتخاب کرده بودی،باز هم روایتاتو برامون بنویس که البته این تعریف و تمجیدا هم هیچ ربطی به بعضیا نداره"ایکون تداعی شدن بعضی جملاتِ دل سوزانه در ذهن"
دل سوزانه=جملاتی که دل را می سوزاند

نه! من دیگه هیچ توقعی ازت ندارم! یادگاری هامو بریز توو جوب عکسامم مثل این فیلما آتیش بزن! (آیکون "جدایی بلاگر از مخاطب!" با چاشنی "عاق والدین!")...

.. ایده جالبیه...حمید عزیز...
..یعنی بااین شخصیت سازی که از مملی کردی....نگاهش به هرچیزی از دریچه ذهن قشنگ و ساده و صادقش..میتونه خیلی سوژه ساز و ایده پرور باشه...
...مملی مستدام و بربقاء باد..

مرسی
"ایده پرور" رو خوب اومدی! راستش یه ایده های دیگه ای هم داشتم! منتظر بودم ببینم این جواب میده یا نه بعد اونارو تست کنم! حالا ایشالا کم کم اونارم رو میکنم!

فرشته 1391/03/23 ساعت 09:08 http://houdsa.blogfa.com

چه جالب بود این یکی حمید...

یادم باشه حواسم به دستش باشه بیشتر...!!

مرسی مملی...با تشکر..

باتشکر too !

... 1391/03/23 ساعت 09:20 http://www.alefsweb.blogsky.com

عزیزم ازت تعریف کردم. حالا غیر مسقیم گفتم که یه موقع پر رو نشی .
اونچه که احساس کردم گفتم خب. چرا ادم رو به خاطر بیان حقایق شماتت می کنید

بنده آدمی هستم که هرجوری ازم تعریف بشه به هر حال پررو میشم! لذا شما کلا با من راحت باش! (آیکون "تلفیق نارسیسم با صداقت و گلپر!")...

این ذهن خلاقت حرف نداره حمید... عالی بود ...

سما 1391/03/23 ساعت 10:51

عالی بود همین........

روشنک 1391/03/23 ساعت 11:16

عالی و محشر مال یه دیقشه!
مملی رو عاشقم من!

مریم 1391/03/23 ساعت 11:37

عالی بود. مثل باقی نوشته های مملی. میشه یه خواهش کنم؟ میشه باقی خاطرات مملی رو از وبلاگ قبلیتون به وبلاگ جدیدتون انتقال بدید؟ آخه من دیر وبلاگتونو پیدا کردم و در آرزوی خوندن باقی خاطرات مملی ام که از دست دادم.

مرسی. با تشکر از دوست خوبم میلاد (آیکون "بابا اتی!") و با کسب اجازه از محضر شازده کوچولو جوابی که به ایشون دادم رو کپی پیست میکنم! :

آرش عزیز لطف کرده و همه ی مملی هایی که توو اون وبلاگ فیلتر شده ام نوشته بودم رو توو این پست جمع کرده:

http://arashpirzadeh.persianblog.ir/post/181/

باقیش هم که توو موضوع بندی "مملی" در وبلاگ نیمه تعطیل خودمه! :

http://abrechandzelee.blogsky.com/category/cat-3/

silent 1391/03/23 ساعت 12:11 http://no-arus.blogfa.com/

من نفهمیدم منظورت از نیمروی مربع چیه؟؟!!

اشاره داره به مربع زرد در میانه ی زمینه ی سفید که به نظرش به زرده ی تخم مرغ نیمرو میون سفیدیش شباهت داره! (بچه اس دیگه! حالا یه چیزی گفته! شما جدی نگیر!)...

میلاد به مریم خانوم 1391/03/23 ساعت 12:19

سلام مریم خانوم

می تونید تمام مملی های وبلاگ قبلی حمید جان رو از این پست آرش خان پیرزاده بخونید

http://arashpirzadeh.persianblog.ir/post/181/

آقا ما این پاسخگوییتون رو بخوریم!
متاسفانه امروز سرم شلوغ بود و نشد به موقع بیام و جواب بدم
مرسی که زحمت کشیدی و جواب سوال مریم رو دادی...

بیوطن 1391/03/23 ساعت 12:22

این تابلو احیانا فقط تو قزوین کاربرد داره حمید خان ؟!!!!

به این جنبه اش فکر نکرده بودم!

سما 1391/03/23 ساعت 13:37

میشه بگید چرا مملی نوشت طولانی دیگه ندارید...؟

مملی نوشت طولانی حس طولانی میخواد که اونم متاسفانه موجود نیست!

مهدی 1391/03/23 ساعت 13:56

اسب نمکی؟

عالی بود.

"اسب نمکی" نمیدونی چیه!؟ بابا همین گاری هایی که پشتش نمک میریزن و جلوش اسب یا قاطر میبندن و توو کوچه خیابونا میچرخن و میفروشن دیگه! زمون بچگی ما پر بود. هنوزم گاهی وقتا توو محلمون میبینم...
حالا چی!؟ میخوای بگی بچه بالاشهری و از اینچیزارو ندیدی!؟ میخوای بگی توو محل شما با لامبورگینی نمک میفروشن!؟ آخه چرا انقدر مارو تحقیر میکنی!؟ واقعا چرا!؟ (آیکون "و لا تمشی فی الارض مرحا" - سوره ی لقمان - آیه ی 19 !")...

عاطی 1391/03/23 ساعت 14:16 http://www-blogfa.blogsky.com/


من هنووزم دووس دارم مغازه اسباب بازی ببینم!!!!و فواره بازی کنم!!!!!!:((

عالی بوود!!

:گل

صوری 1391/03/23 ساعت 14:47 http://soorii.blogfa.com/

مملی از اون شخصیتای محشره که تو همه پستای مملی نوشتم اگه من اینو بگم بازم احساس میکنم کم گفتم

آقای حمید جان این مملی احیانا خاطراتی از بچگیه خودت رو به همراه نداره؟ ببخشیدا فضولی ای بیش نیست

نفرمایید! چه فضولی ای!؟
آره...بعضیاش واسه خودمه...مثل محله ای که توش بزرگ میشه. حال و هوای خانواده اش. اوضاع احوال مالیشون. و خیلی چیزای دیگه اش...

سپیده 1391/03/23 ساعت 14:48 http://osyaaan.blogfa.com/

عالی بود :)

آرشمیرزا 1391/03/23 ساعت 15:06

ییهو ترکوندی!!!!
کاش تک تک میذاشتی
یهو هر سه تاشو باهم گذاشتی
من و اینهمه خوشبختی محاله محاله محاله

دکترا گفتن وقت زیادی ندارم! نذر کردم تا زنده ام بگیرمت!
حساب کردم تا ۱۴۴ پستی که تو گذاشتی فقط 105 پست کم دارم!
گازشو بگیرم تا سر ماه سر یکی از پیچا خفتت میکنم! (آیکون "سر پیچ خفت کردن!")...

آوا 1391/03/23 ساعت 21:18

میدونی حمید خان..میدونی که حرف نداری مگه
نه؟؟؟؟ میدونی که دیگه خیلی خیلی خیلی تک مینویسی؟؟؟؟می دونی که شبیه دست خط
تورو نداریم؟؟اینم میدونی دیگه؟ میدونی که
نابه نوشته هات؟میدونی که؟؟ میدونی که
اینا تعارف و هندونه و این حرفا نیست...
میدونی که جنس حرفات خاصه...خیلی
خاص.میدونی که؟می دونی که یه دنیا
خوشحالمون میکنی بانوشته هات به
خصوص از نوع مملیش..میدونی که
ازت یه دنیا ممنونیم..اینم میدونی
که؟خیــــــــــــلی مخلصیما حمید
خان جان..........................
یاحق...

میدونی که خوندن کامنتت چقدر دلگرمم کرد؟
میدونی چندبار خوندمش؟
میدونی چقدر خوشحال شدم؟

ما بیشتر آوا بانو جان...

جزیره 1391/03/23 ساعت 23:02

عزیزم تا خودت هستی چرا عکسات؟!
یا
عزیزم عکسات حیفن،من به جاش خودتو اتیش میزنم.
یا
عزیزم اون تو فیلماست که حیفه نقش اولو اتیش زد


یعنی آتیش زدن نقشهای دوم و سوم موردی نداره!؟...
جامعه بازیگران خیلی شانس آورده که کارگردانی چیزی نشدیا!...میدونستی!؟

درووووووووووووووووود
در وبلاگ آقای باقرلو هم گفتم. مغز که نیست انرژی هسته ایست!!! احسنت! خیلی لذت بردم. مملی تا حالا خارج از کشور هم رفته تو داستانها؟ فک کنم سوژه های خوبی اونجا منتظرشن :) نوشته های ناب فنگلیشش* رو از الان تصور کردم
* مخلوط فارسی +انگلیسی

- ممنون
- بعید میدونم پاش به اونجاها باز بشه! آخه مملی داستان ما جزو اون قشریه که نهایت برد مسافرتش خونه ی عموش توو ورامینه!...ولی خب کی میدونه!؟ شایدم یه روز رفت!

مهدی 1391/03/24 ساعت 14:59

حمید جان. شرمنده که بی ربطن به پُست:

http://www.persianv.com/pic/view/004492.php


http://picact.rozblog.com/post/2599


نه اتفاقا!
چون جفتش یجورایی به کشش ربط داشت خیلی هم نامربوط نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد