شکوفه نو...

.

از یه بنده خدایی یه فحش جدید یاد گرفتم : "ننه کاباره ای". فحش خیلی قدیمی و آنتیکیه. واسه همون زمون کاباره هاس. اختراع جوانی های پیرمردای الان که هم برای کاباره رفتن و لذت بردن از دید زدن رقاصه هاش پول میدادن هم وقتی میومدن بیرون از کلمه ی کاباره ای بعنوان فحش استفاده میکردن. این نشون میده تناقضات اخلاقی و رفتاریِ نسل ما یه پدیده ی نوظهور نیست و ننه کاباره ای بودن بین ما یه چیز ملی-ژنتیکی-تاریخیه.  

.

نظرات 27 + ارسال نظر

خیلی چیزامون همینه
که از یه طرف فحش ناموسیمونه
یا چیزی در حد فحش
از یه طرف براشون سر و دست میشکونیم
مثال زیاده براش
ولی الان صرفا چیزایی مثل فیس بوک و یا روالط تین ایجری دختر و پسر میاد تو ذهنم..

فیسبوک رو خیلی خوب اومدی!
اصولا این فیسبوک از اون پدیده هاییه که توو خیلی چیزا همون شاهدیه که از غیب میاد!

الف 1391/04/02 ساعت 23:34 http://www.alefsweb.blogsky.com

روابط تین ایجری رو خوب اومدی از یه طرف اخه بده زشته اما از یه طرف تو سریال های دوزاریشون برای جذب مخاطب از اون استفاده می کنن دسته اخر هم یه نشست می گذارن در تقبیح این قضیه تا همه موارد با هدف نشان دادن مسائل اجتماعی شرعی بشه .

دقیقا!
اصلا داره این قضیه کم کم توو سینما و تلویزیونمون تبدیل به یه شگرد میشه! نمونه ی کلاسیکش هم همین اخراجی ها و فروش میلیاردیش بخاطر لمپن بازی هایی که مثلا داره تقبیحشون میکنه!

یه فحشم من یاد گرفتم چند وخ پیش
لکاته
ولی خب پسرا فک کنم برای استفاده کردنش اون ه آخرشو برمیدارن دیگه راحت

جنس صدای فحشتو دوس دارم ولی چون آدمو یاد بوف کور و صادق هدایت میندازه به درد مواقعی که آدم میخواد فحش بده نمیخوره! (آیکون "نکست پرشین ناسزا استار!")...

حمید 1391/04/03 ساعت 02:06

این فحش رو کی به ک یداد که شما یادش گرفتی

از یکی از مدیران شرکتمون یاد گرفتم!
به کسی نداد! همینجوری در باب فحشهای عتیقه و منسوخ یادی هم از این کرد!

مهدی 1391/04/03 ساعت 03:13

وِرژِنِ 2012 ننه کاباره ای رو میشه توو قضیه ی حجاب دید. خیلی از مردمی که دائم از برخورد با شکلِ خاصی از پوشش حرف میزنن، نه تنها هیچ درکی از مسائل اجتماعی ندارن بلکه خودشون صبح تا شب در حالِ دید زدن و لذت بردن (ذهنی) از همین شکل لباسها و افرادن... توو همین کوچه ی خودمون آدمی رو میشناسم که میگه هرکی مانتو میپوشه باید کُشتِش! ولی کافیه یه دخترِ مانتوییِ تاحدی زیبا از کنارش رد شه، 10 لیتر آب از لب و لوچه ش میریزه و همه ی تلاششو میکنه که از طرف، مثلاً پا بگیره!!!!... آقا خلاصه که مُفصله این داستان. ایشالا در جلساتِ بعدیِ کلاسم بحثو ادامه میدم!.. حالا حمید باقرلو بیاد پای تخته میخوایم تمرین حل کنیم!!

حمید جان، من یه نقدی به وبلاگِ دانه ها دارم: نویسنده های وبلاگ، جوابِ خیلی از کامنتا رو نمیدن یعنی به جز خودت و فکر کنم علیرضا، کمتر کامنتی رو میبینیم که جواب داده شه. البته که یه سِری از کامنتا پاسخ دادنی نیست ولی خب بعضیاش به نظر هست؛ مخصوصاً توو وبلاگای اینطوری که تعداد کامنتای هر پُست، معمولاً عددِ بزرگی نیست. آقا جان نکنید این کارها رو! توبه کنید و دست از این بی توجهی بردارید! از خشمِ کامنت گذارا بترسید مخصوصاً اونهایی که دایال آپ دارن! چون واسه هر کامنت، 2 ساعت عمر و جوونیشونو میذارن!!
میدونی الان واسه اینکه کم نیاری چیکار باید کنی؟ جوابِ همین کامنت-سخنرانی-مانیفست-دردنامه رو هم ندی!!!!

- نمونه ی خیلی خوبی رو مثال زدی. قضیه ی طرفداران برخورد با بدحجابی هم شده این سایتها و مجلات زرد که هرکی رو میبینی بهشون بدوبیراه میگه و محض رضای خدا یه نفر ازشون طرفداری نمیکنه ولی باز جزو پرفروشترین مجلات و پربازدیدکننده ترین سایتها هستن! (ببخشید اگه مثالم خوب نبود! ما که مثل شما توو دانشگاه تهران جامعه شناسی نخوندیم!...اصلا اگه ناراحتی مثالمو بده برم! واللا دیگه!)...
- موافقم. متاسفانه اکثر بچه ها از جواب دادن به اون کامنتایی که جواب داره هم دریغ میکنن. بعضا حتی سوالهایی که برای مخاطب بوجود اومده و پرسیده رو هم جواب نمیدن! که خیلی بده...کلا این سکوت و خاموشی از بزرگترین ضعفهای دانه هاست که بجز نویسنده ها مخاطبان وبلاگ هم درگیرش هستن...نمونه اش همین چندصد بازدیدکننده ای که مرتب اینجارو میخونن ولی دوس ندارن حتی اندازه ی یه کلیک ناقابل روی امتیازات هر مطلب وقت بذارن...همونچیزی که منجر به جدا شدن نویسنده های قوی و سطح بالایی مثل اهورا و پدیکس و چندتا دیگه از بچه ها شد...چیزی که حسم میگه اگه ادامه پیدا کنه در آینده ای نه چندان دور در تواریخ بعنوان "مهمترین دلیل انقراض وبلاگ دانه های ریز حرف" ازش یاد خواهد شد!...

پروین 1391/04/03 ساعت 03:24

حمید جان نه اینکه خیال کنی میخوام بگم من همهء فحش های چارواداری رو بلدم ها!! اما این ننه کاباره ای رو تا حالا نشنیده بودم. و این درمورد فحش ها کم پیش میاد! (به قول خودت آیکون خودزنی)
دربارهء صحت و سقم این فحش و ضعف و قوت راوی اش یه تحقیقی بکن لطفا.

نه پروین خانم جان! منبع موثقه!
عبارت "ننه کاباره" و "مادر کاباره" رو سرچ کردم چندجای دیگه هم این فحش رو دیدم...اینکه رواجش انقدر کمه که کمتر کسی این فحش رو شنیده بخاطر اینه که اصولا صنعت کاباره داری در ایران عمر زیادی نکرد و در اواخر دهه ی چهل و اوایل دهه ی پنجاه بود که شروع به رونق گرفتن و عمومی شدن کرد که اون هم مصادف شد با انقلاب و تهش هم که به آتش زدن کاباره ها رسید...برای همینه که اصطلاحات و فرهنگ کاباره ای اونقدر بین مردم عمومی نشد که موندگار بشه و همراه با جمع شدن کاباره ها اونا هم فراموش شدن...

علیرضا 1391/04/03 ساعت 10:37

آقا مهدی
چرا تهمت میزنی داداش ؟
من کی جواب کامنتا رو دادم ؟

به حاج آقا مهدی!:

راس میگه! ایشون نبود! علیرضا و تیراژه و خاله سوسکه معمولا سعی میکنن تا وقتی مجبور نشدن و چاره ای و راه گریزی براشون هست از جواب دادن خودداری کنن! سنت کیامهر و ابله خاتون هم که کلا سرشون بره جواب نمیدن! آرشمیرزا و آلن هم که قبلا مرتب جواب میدادن الان یه خط درمیون میدن! تنها کسی که جواب میده الهه اس که اونم فعلا نمینویسه!

تو اکثر فحش های این مرز پر گهر زن یه ابزاره. انگار تنها با تحقیر شخصیت یک زن هست که دل آدمها خنک میشه. و متاسفانه تو نسل جدید فحش دادن یه جور شوخی رایج شده هم پسراشون هم دختراشون. گاهی اوقات تو کوچه و خیابون حرفهایی میشنوم که به خودم شک میکنم که واقعا طرف این حرف رو زده یا من دچار توهم شدم!!
اما حمید خان جان این فحشه خیلی عتیقه بود دیگه. تا حالا نشنیده بودم.

جواب بخش دوم فرمایشاتتون ارجاع به جواب کامنت پروین خانم!

الف 1391/04/03 ساعت 13:14 http://www.alefsweb.blogsky.com

اخی گفتید دایال اپ یاد قدیما افتادم اخی مودم چه صدایی داشت.(ایکون نوستول بازی همراه با پز و فیس و افاده و سوزاندن دل ادم هایی که هنوز دیال اپ هستند ) مامانم نصفه شب می اومد تو اتاقم می گفت د بخواب از صبح تا حالا پدر تلفن و در اوردی بگذار واسه صبح مگه صبح و ازت گرفتن .بزار این دفعه قبض تلفن بیاد وقتی نشون بابات دادم می فهمی چی می گم ... .
.........
مهدی خان راست می گه چرا ؟!؟؟؟؟؟؟
اصلا یکی از دلایلی پر طرفداری پست های شما فکر کنم جواب هایی هست که به کامنتها می دید والا به خدا. همه پست هاتون یه طرف جواب هاتون به کامنتها هم همون طرف (بسه یا بازم تعریف کنم از تون .جان من تعارف نکنی ها )

معلومه که بس نیست! اصلا هرچی از حمید تعریف بشه بازم کمشه و گوشه ای از دریای فضائلش رو پوشش نمیده! باید در وصفش کتابها نوشت! مقاله ها نوشت! پایان نامه ها نوشت! قصد تعریف ندارم ولی ماشالا از هر انگشتش هنر میریزه! (آیکون "عمه ی حمید در حال جواب دادن به کامنت الف!")...

mmad 1391/04/03 ساعت 13:30

این لکاته
که عمه گفته بودن منو یاد بوف کور صادق هدایت انداخت به زنش هی میگفت لکاته

mmad 1391/04/03 ساعت 13:38

الان میتونین از سینما به جای کلمه قدیمی کاباره استفاده کنین حداقل تو اهواز اینجوریه
(آیکون دهخدا که یه سر اومده سینما قدس اهواز)

متوجه منظورت نشدم

لایک به کامنت mmad
(آیکون یه آدمی که فحش سینماهای اهوازو زیاد خورده)

ایضا کامنت mmad کامنت شمارو هم نفهمیدم
ممنون میشم یه توضیح کوچولو بدی که ما غیراهوازی ها هم بفهمیم قضیه چیه!

به جناب مهدی:
پست های حمید خان معمولا مضمون اجتماعی و فرهنگی دارند و قابل بحث کردن هستند
اما پست های دیگر عزیزان نویسنده اکثرا احساسی و جنبه ی شاعرانه شون مطرح تره که معمولا فقط میشه تحسینشون کرد و هم حسی خود را ابراز کرد
خب با این حساب میبینید برای کامنتهای"عالی بود" .."محشر بود" هایی که برای پست های حسی نوشته میشه چیزی جز "ممنونم".."لطف دارید" و اینها نمیشه گفت..که ترجیح داده میشه چنین جملات های تکراری ای در جواب کامنتها نوشته نشه همانطور که حتی خود حمید خان هم چنین کامنتهایی رو بی جواب میگذارند با با ایکون لبخند پاسخ میدهند..
تفاوت در جواب دادن نیست
در مضمون پست ها و قالبشونه

الف 1391/04/03 ساعت 15:51 http://www.alefsweb.blogsky.com

با تیراژه موافقم پست های الن و سنت کیامهر قدیس کاملا احساسی و شاعرانه هستند و بس .

مهدی 1391/04/03 ساعت 15:58

به تیراژه:
ممنون از پاسخ شما. من البته منظورم کامنتهایی غیر از "عالی بود" و "محشر بود" و پُست هاییه که احساسی و شاعرانه نیستن. به هر حال، نویسنده ی پُست های شاعرانه هم قطعاً خواهانِ اینه که مطلبش خونده شه و در موردش نظر داده بشه. حالا اگه فلسفه ی شما رو بپذیریم و خواننده های پُست های احساسی هم صرفاً برانگیختگیِ حسی داشته باشن و نیازی نبینن که کامنت بذارن چه اتفاقی میفته؟ نتیجه میشه مطالبِ احساسیِ زیبایِ خوانده شده اما مثلاً بدونِ کامِنت! به نظرم نویسنده ی بهترین پُست های احساسی و شاعرانه هم اگه چندتا مطلبش بدونِ نظر و واکنش بمونن دلسرد میشه...
این نظر و فلسفه ی منه ها، همیشه دنبالِ پاسخگویی و مسئولیت پذیری ام!!! نظر شما کاملاً محترمه و همین که به کامنتم جواب دادین ازتون خیلی ممنونم و لطف کردین. حالا به امید خدا یه روز میام توو کامنتدونیِ وبلاگِ خودتون و به شکل اصولی به نقد عملکرد شما خواهم پرداخت!!!!!! (آیکونِ "یا حضرت عباس"!). آخه چقدر کامنت کلیشه ای بذاریم و ازتون تعریف کنیم؟؟! گذشت اون زمون! دیگه الان دورانِ گذار از کامنتای کلاسیکه! دوران، دورانِ نقدِ بی رحمانه اس! هر کامنت گذار: یک اپوزیسیون!!! ... شوخی کردم خواستم فضا عوض شه. بازم ممنون.

داش حمید، شرمنده و روم به دیفال که از فضای مطلبت خارج شدیم.

حمید به حاج آقا مهدی! (در جواب خط آخر که مخاطب قرار گرفته بود!) :

خواهش میکنم!

به جناب مهدی:
با توجه به انتقادی که به عدم پاسخگویی بعضی از نویسنده ها داشتید بنده عرض کردم که خیلی از پست های این وبلاگ شاعرانه و احساسی هستند و تبعا برای چنین پست هایی اکثرا کامنتهایی مثل همان "عالی بود" و "محشر بود " و یا کامنتهایی مبنی بر ذات پنداری ها و هم حسی گذاشته میشه که خب پاسخی ندارند جز همان "ممنون" و "لطف دارید" و اینها.
که خب...خواننده هم وقتی کامنتش ابراز احساسی در قبال حس دریافتی از پست است دنبال جواب خاصی نیست..
و هم نویسنده و هم مخاطب هر دو به این مساله آگاهند که گاهی به عنوان نویسنده فقط باید نوشت و رفت وگاهی به عنوان مخاطب فقط باید خواند و تحسینی کرد و گذشت.
و سخنی بیش از این در کامنتها حکم تعارف تکه پاره کردن های ادبی خواهد داشت.
دقیقا مثل صحبت های روزمره
که گاهی پیرامون مساله ای به بحث مینشینیم
اما واکنشمان در قبال جوک, خنده و در قبال شعر سر تکان دادن و احسنت گفتن است و بس!
جسارتا از هر دوی شما عزیزان جناب مهدی و حمید عزیز برای کامنتهای طولانی ام عذر میخواهم!ولی چون چندین بار چنین انتقادی رو وارد دیده بودم اشاره جناب مهدی فرصت خوبی بود برای بیان نظر شخصی خودم.

تیراژه جان نمیخوام وسط حرف شما وارد بشم ولی بنده فکر میکنم هم بخشهایی از حرف تو درسته هم بخشهایی از حرف مهدی...
به نظر من حتی در همون پستهای احساسی صرف هم کامنتایی هستن که جواب دارن ولی بی جواب میمونن...حالا یه وقتی هست نویسنده ی مطلب حالش میزون نیست یا سرش شلوغه یا توو فاز جواب دادن و حرف زدن نیست و چند نوشته ای هم از روی پست میگذره و بیخیال جواب دادن میشه که خب مشکلی نیست...ولی وقتی این مساله تبدیل به یه روند همیشگی میشه به مخاطب برمیخوره و ترجیح میده ارتباط نشانه دارش با وبلاگ رو قطع میکنه و تعاملش با نوشته ها فقط در حد خوندن محدود بشه...که این هم نهایتا به سرخوردگی عمومی نویسنده های وبلاگ و کم رونق شدن وبلاگ تموم میشه. چون هیچ آدم نرمالی دوس نداره وقتش رو برای جایی که کسی بهش اهمیتی نمیده هدر کنه! (همون اتفاقی که برای بعضی نویسنده های قطع همکاری کرده ی دانه ها افتاد)...
به هر حال امیدوارم هرچه زودتر دانه ها از این روالی که داره توش پیش میره بیرون بیاد و به رونق و شور و هیجان روزهای اولش برگرده...

والا توی بیشتر شهرهای کوچیک که مردم متاسفانه خیلی کمبودها دارن سینما رو با جای دیگه اشتباه میگیرن(آیکون استغفرالله!)
واز این بابت بعضی از سینماها در اهواز هستن که معمولا بدنام دراومدن یکیش هم سینما قدسه که جناب محمد خان ذکرکردن...
به طور مثال عرض میکنم یکی از پسران آشنایان ما مرتبا به ما دخترای فامیل میگه اصلا نرید سینما قدس ...فقط فلان سینما جوش خوبه ولی سینما قدس فلان وبهمانه...
و بنده خودم ایشون رو چند بار هنگام ورود به سینما قدس دیدم و خودش هم گاهی اوقات که جو سینما میگیرش از دهنش در میره که به این سینما میره...
(آیکون نفس عمیق کشیدن!)

آها! اگه منظورت مراوداتیه که داخل سینما با رضایت خاطر دو طرف انجام میشه خب باید بگم این مختص شهرهای کوچیک نیست! (مضاف بر اینکه هرجوری حساب کنی اهواز شهر کوچیکی نیست!)...بنده بعنوان یک سینماروی نیمه حرفه ای که ماهی حداقل ۳-۲ بار سینما میرم اینچیزارو توو اکثر سینماهای تهران هم دیدم...

میلاد 1391/04/03 ساعت 19:35

حمید اینو بخون جالب بود

فکر کنم سوژه توش زیاد باشه البته فکر کنم

http://www.welgard.ir/magazine/2012/06/post-96.html

مرسی...آره خوراک یه تعبیرخواب یا چهارگزینه اییه!...هرچند اینروزا دیگه با این وضعیت اجتماعی-سیاسی خبری وجود نداره که یجوری نشه بهش خنده-گریه کرد!

علیرضا 1391/04/03 ساعت 21:47

یه نکته ی خیلی مهم :
لطفا فقط یه بار روی این ابزار امتیاز دهی کلیک کنید ... امتیاز شما مطمئنا با همون یک بار ثبت میشه ... حتی اگه اون لحظه نشون نده !
یه ایرادی که این سیستم داره اینه که تا امتیاز ثبت نشده میشه بارها کلیک کرد و همه ی اون کلیک ها هم حساب میشن
اون مخاطب (های) گرامی هم لطفا دیگه صد بار (!!!!) رای ندن چون واقعا تو ذوق میزنه اینکه میانگین تعداد رای پستها 30-40 باشه بعد اون وسط پست های بعضی از نویسنده ها سه رقمی بشه امتیازشون !!!
اینطوری ارزش این ابزار کاملا از بین میره

دقیقا! اول ها فکر میکردم پستی که اینجوری شده یه جایی لینکی چیزی شده که یه دفعه انقدر رای دهنده پیدا کرده. بعد که میرفتم بررسی میکردم میدیدم تعداد بازدیدها تغییری نداشته و فقط توسط یه نفر اسکل شدم میخورد توو ذوقم!...اتفاقا ایندفعه که دیدم باز این مساله تکرار شده انقدر شاکی شدم که میخواستم یه پست بنویسم و مراتب اعتراض خودم رو بصورت کتبی اعلام کنم که باز به خاطر پاره ای مسائل بیخیال شدم!
امیدوارم هرکی که هست دست از اینکار برداره چون هم بی احترامی به نظرات بقیه ی نظردهنده هاس و هم بی احترامی به صاحبان وبلاگ که روی این نظرها حساب کردن...

آره قبول دارم حرفتو...یادمه توی فیلم سینما پارادیزو هم از این حرکات دیدم
من به شخصه از اهوازیها معذرت میخوام(آیکون پاک کردن عرق شرم!)

- سینما پارادیزو که خیلی ضایعتر بود! یارو علنا توو سینما خودآزاری میکرد!(توضیح: خودآزاری در لفظ نویسنده باحیا شده ی یک کلمه ی دیگر میباشد!)...
- ولی در کل به نظر من این قضیه ی بوس و کنارهای توی سینما اگه بارضایت دوطرف باشه و مشکلی برای بقیه بوجود نیاره اشکالی نداره...نه تنها این که معتقدم هر چیز دیگه ای هم همینه...همون تعریف قدیمی آزادی..."آزادی تا جایی که به منافع و احساسات دیگران لطمه ای وارد نشه"...

mmad 1391/04/03 ساعت 23:26 http://nemidanam.blogsky.com

توضیح دادن دیگه ..
ولی من چند وقتی هست اهوازم اهوازی نیستم
والله نمیدونم چطور اهوازو شهر کوچیک حساب کردید
منم سینما زیاد میرم یبار ظهری رفتیم سینما قدس..
استغفرالله
فیلمو کامل ندیدم اومدم بیرون دیگه

خب اشتباه کردی دیگه! دو فیلم با یک بلیط که میگن همینه دیگه! از کفِت رفته! (آیکون "بی جنبه!" یا بقول بابک نهرین "اروپا نرفته ی بستان آباد ندیده!")...

علیرضا 1391/04/04 ساعت 14:03

هرررررررر به آیکون بابک نهرین
ولی خب راس میگه دیگه
هرجا بخوای بری باید از بستان آباد رد بشی
حتی اروپا !!!!!!
=)))))))))))


راس میگیا! واقعا هم همینه! هرجا بخوای بری باید از بستان آباد رد شی!

البته اینا که مزاح بود. ما مخلص همه اوجانی ها و تیکمه داشی ها و بستانآوا اصلانلاری هم هستیم!

علیرضا 1391/04/04 ساعت 14:09

ممنون به خاطر اون عکس
محشره
ایشالا در آینده ی نزدیک اون عکس هم هیدر میشه

این ابزار لایک و دیس لایکه
http://www.parstools.com/voting_fa/
نظرتون چیه این رو بجای ستاره ها بزاریم؟
البته نمدونم چرا تو بلاگ اسکای کار نمیکنه
باید بازم امتحان کنم ببینم میشه یا نه

اینم خوبه. اتفاقا اگه بشه استانداردتر هم هست (بالاخره یه چیزی هست که همه جا بجای امتیاز عددی از این سیستم استفاده میکنن دیگه!) فقط تنها ایرادش اینه که گزینه ای برای کسی که نه خوشش اومده و نه بدش اومده وجود نداره...

سلام دوستان من...
متاسفانه فحش و کلمات رکیک الانه تو جوونا خیلی رسوخ کرده و من متولد یه کم قدیم تر از اونا گاهی خجالت می کشم از رکیک گویی های این نسل جوان مملکت گل و بلبل اسلامی...
مادر برای من خیلی مقدسه و خدا اونو خلق کرده تا همه مون بپرستیمش و بهش احترام بزاریم و....
ولی الان این قداست رو جوونای امروز البته جوونای بی خبر و فرهنگ و ....
از بین بردن...خنده داره...گریه هم داره بیشتر...

البته بنده با تقدیس مادر موافق نیستم (کلا با تقدیس هیچ چیزی موافق نیستم!) ولی در کلیتِ حرف، حق با شماست...

جزیره 1391/04/04 ساعت 14:49

سلام علیکم و رحمه الله
بنده نظری در مورد پست ندارم فقط وقتی اون کامنت علیرضا رو خوندم پیرامون هزارتا لایک زدن یهو یاد اون کامنتی افتادم که خیلی وقت پیش گذاشته بودم و توش به شوخی از علیرضا پرسیده بودم که اگه 100تا لایک بزنیم معلوم میشه کار کیه یا نه؟
کامنت علیرضا رو که دیدم کلی خندیدم، بعد اومدم که بگم به حضرت عباس من اون لایک زننده هه نیستم علیرضا"ایکون حضرت عباس"
و اینکه نگین چوبو گرفت دزده خودش در رفت، یا اینکه مثلا چرا بین این همه ادم این جزیره به خودش گرفت، خب اگه شما هم جای من بودین میومدین از خودتون دفاع کنین دیگه"ایکون رفع سوء تفاهم احتمالیِ پیش نیومده"
در هرصورت لطفا بگیرین یه چیزی بزارین که آی پی بندازه تا به مردم(جزیره)بدگمان نشین"ایکون خود مجرم بینیه کاذب". ما با آبرو زندگی کردیم تو این بلاگستان.فهمیدین.با تشکر

به علیرضا!:
میگن مجرم به محل جرم برمیگرده همینه ها! تو سرشو گرم کن تا من زنگ میزنم 110 ! (آیکون "عملیات پیچیده در حد دستگیری ریگی!")...

جزیره 1391/04/04 ساعت 15:11

ببین ببین اصن شماها جنبه ی حرف صادقانه رو ندارین، حیف من که اومدم و گفتم که کار من نیست.
حیف که باید برالایک زدن برم و با موزیلا بیام نظر بدم و من هم جنازه ی اینترنت اکسپلوررو به صدتا موزیلا نمیفروشم وگرنه میومدم 100تا لایک میزدم از این به بعد برا پستاتون تا حالتون گرفته شه

در ضمن حمید خان به خاطر بُهتونی که زدی اون دنیا جلوتو میگیرم"ایکون پل صراط"،اصن شاید هم همین دنیا جلوتو گرفتم ، کی به کیه "ایکون پل سید خندان"

بازم به علیرضا!:
دیدی گفتم کار خودشه! میبینی به چه تقلایی افتاده که خودشو تبرئه کنه!؟ باور کن یه کم دیگه تحت فشار بذاریم به سایر جنایتهاش هم اعتراف میکنه! (آیکون "پیدا کردن سرمنشا جریان انحرافی وبلاگی!")...

mmad 1391/04/04 ساعت 19:23

چه زود باورید شما حالا مایه چی گفتیم

میدونم که تا تهش نشستی! مراعاتتو کردم لو ندادمت که آبروی مومنو نبرده باشم! (آیکون "بزرگواری در حد حکایتهای ابوسعید ابوالخیر!")...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد