دومین تولد، سومین آرشیو هدرها و به روایتی "سخن آخر"


هفت صد و سی*روز از اولین دانه ی حرفی که پشت پنجره ی این خانه نشست میگذرد ، هفت صد و سی روز از آغاز این فصل ... ، فصلی که همه اش اردیبهشت بوده از بهار وجود شما. اینجا دو سال با همدیگر ، آدم حرفی ساختیم و حرف بازی کردیم ... و حالا وقت آن رسیده که دستکش های بافتنیمان را در بیاوریم و بیاییم کنار پنجره ی خانه و  با ذوق به آدم برفی ـ حرفی هایمان اشاره کنیم و مثل یکی از آن شب های روشن سرخ کودکیمان ، کنار گرمای لطف شما به این خانه ، دلگرم شویم  به خاطره هایمان و لذت ببریم از  هزار و دویست و چهارده دانه دانه ی حرفی که تقدیم شما کرده ایم ...

 

+دومین تولد وبلاگ مصادف میشود با پایان دانه های ریز حرف .

++با تشکر از همه ی شما عزیزانی که همراه و یار این خانه بودید، ممنون از همه ی نویسندگان وبلاگ و با سپاس ویژه از تیراژه بخاطر تمامی زحماتش برای دانه های ریز حرف و بخصوص این پست.

+++به مناسبت دومین تولد دانه های ریز حرف برای دیدن سومین آرشیو هدر های وبلاگ  تشریف ببرید به ادامه ی مطلب... 

 

*این پست با دو روز تاخیر منتشر میشود.



سومین آرشیو هدر ها با مروری کوتاه بر نوشته های وبلاگ از آغاز تاکنون :


 1.

به دیوارهایی که استعداد پنجره ندارند، قاب می آویزند 

به سرنوشتی که بختِ آمدنت را ندارد،  تنهایی 

(بهروز)


خطوط روی دیوار اتاقم، نه روز شمار بی کسی هاست،

نه زخم های پنجه در پنجه دیوار شدن... 

ترک هائیست که انبساط تنهایی ام، به قامت دیوار انداخته  

(بهروز) 

  

هوای باده و خُم دارم امشب

بجای مزّه ؛ آلبوم دارم امشب

فقط عکسی برایم مانده باقی

به چشمانم تلاطم دارم امشب

(آرشمیرزا)



لینک تصویر


2.

باختن توی هیچ بازی ای تو کَتم نمیره

حالا هر بازی ای که میخواد باشه

حتی لجبازی

...

..

.

(میسفیت)



لینک تصویر


3.

گلدان ها را پر از گل کرده ام
و ظرف ها را پر از شیرینی
بی چاره خانه ام ،
خیال می کند کسی قرار است بیاید

(خاله سوسکه)


دوباره جلوی چشمانم سبز شدی

دوباره جلوی چشمانت پژمردم ...

(علیرضا)



لینک تصویر


4.

"زلف بر باد مده"  

از هیچ بارانی نمیترسم

وقتی که چتری هایت

روی پیشانی پریشانند

(تیراژه)


بال هم کم دردسری نیست........ 

                آسمون گوشه دنج نداره 

 (بهروز) 

 


لینک تصویر


5. 

 "خسته نباشی!" 

تنبلی رفتگر

رونقی داده است

به کوچه های پاییزی .

(ارشمیرزا)


دوام نمی آورم 

سردی پاییز امسال را 

باید کوچ کنم 

به قشلاق ِ آغوشت 

... 

.. 

.

(میسفیت)


آواره تر از باد

آوار تر از برگ

آه

امشب چقدر پاییزم ...

(علیرضا)



لینک تصویر


6.

بهار همان اتفاقی ست

که در دلهایمان نمی افتد

(خاله سوسکه)


گمان کردم سرفه ام از دود قلیان است

ندانستم اسپند دود کرده است این مادر زمستانی؛

برای نورس بهاری اش

..

(الهام)



لینک تصویر


7.

دست خودم نیست
سلام میکنم
به تمام غریبه های شهر
شاید نگاهی سلامی آشنا داشت !

(کیبورد به دست)


آهای مترسک !

برای که آغوش گشوده ای ؟

این آدمیان با خود نیز بیگانه اند.

(آلن)


این روزها حسّم شبیه حسّ شمر ِ تعزیه است ..

دارد سر امام را از تنش جدا می کند

اما  توی دلش های های برای غریبی امام حسین می گرید ..

(گلاره)


این زمستان هم زمستان نمی شود...

نه دانه ی برفی

نه دانه ی حرفی

...

(الهام)


ترکت می کنم و سیگاری می شوم ...

(اکرم حیدری)



لینک تصویر


8.

این روزها خورشید

گرم نمی کند

لامپ کم مصرفی است

که فقط شب  را خراب می کند

(خاله سوسکه)

 

"افتابحیران" 

چشمهای تو
هوایی ابری

و دل من

گل ِ آفتابسرگردان! 

(آرشمیرزا)


لینک تصویر


9.


جعبه ی مداد رنگی هایم کو؟ 

می خواهم آسمان شهرمان را آبی کنم ! 

... 

.. 

.

(میسفیت)



لینک تصویر


10.

بهار ، خاطرات خوش گذشته ، پدر بزرگ و مادر بزرگ،

صفحات رنگی تاریخ  ،  دنیای کودکی ها و ... و تو !

چرا هرچه خوب یا زیباست اینهمه زود رفتنی میشود ؟

...

بازگشت همه بسوی آلبومهاست .

(علیرضا)



لینک تصویر


11.


"کافه تیراژه.میز شماره سه.جاشکری شکسته." 

من که به نبودنت عادت کرده ام

فقط نگران گارسن حواس پرتی هستم

که هنوز یک چشمش به در است

و چشم دیگرش به میز و تنهایی من...

(تیراژه)


بانو

تصویر من افتاده ته قهوه ی چشمانتان

تعبیر این فال چیست ؟!

(علیرضا)


هر وقت که قهوه می خورم ،

           در فنجانم پیرزنی به خرید می رود

   با زنبیل چرخ داری که هر روز،

                      خالی تر و سنگین تر می شود

  امروز دیدمش که می رفت و فقط

                     پایش را پشت سرش می کشید

(خاله سوسکه)



شب هایی که بیش تر از قدر "کافی" غم داری

نوبت سیگار میشود !

(علیرضا) 

 


لینک تصویر


12.

دریا و قایق 

صحرا و آهو  

رودخانه و ماهی 

یا آسمان و ستاره

فرقی ندارد...

تو همیشه هستی   

و من گمشده ام در تو

(تیراژه)



لینک تصویر


13.

چشم هایم را باز می کنم

دنیا تاریک می شود

می بندمشان

دنیا روشن می شود ...

...

رویا

(مستر)


سالها از آخرین "شب به خیر" ای که گفتی میگذرد 

و من - چه ناباورانه - هر روز  

به شوق "صبح به خیر" گفتن به تو 

از خواب بیدار میشوم!

(تیراژه)


فرقی ندارد صبح...یا ظهر...یا نیمه ی شب...

فرقی ندارد سه شنبه باشد و جمکران و دعای زیر لب یا رب... 

یا شبِ جمعه و تختِ خالی و کابوسِ بوسه بر لب عقرب... 

بعدِ رفتنت همه لحظه ها غروب-جمعه اند در میانه ی تب... 

جانم به لب رسید...گلم...بیا دوباره همان قرارهای شنبه را بطلب...

(حمید)




لینک تصویر


14.

شاید سلام سلامتی بیاره

ولی بی تردید بعضی از خداحافظی ها

بدجور مریضت میکنه ...

(پدرام)



لینک تصویر


15.

باید بروم
پرنده های این شهر
به ساقه های ترد من اعتماد نمی کنند
و حتی بهار
سهم من را از شکوفه ها نمی دهد
باید بروم
به من بگویید درخت ها چگونه می روند؟

(خاله سوسکه)



لینک تصویر


16. 

"پرسه" 

نه !

آدرس نده !

بگذار آواره ی خیالاتم باشم.

(آرشمیرزا) 

 

مرا به رؤیاهای دور میبری و رهایم می کنی

میدانی...

راه خانه را بلد نیستم

(یک جراح)


بعضی از راه های نرفته 

تاول های عجیبی 

زیر پای آدم می گذارند 

... 

.. 

.

(میسفیت)


همه چیز رو به راه است؛

حتی او که رو به راه ایستاده

و عزم رفتن دارد..!

(چکامه)


خیابانِ باد هایی که از سمت تو می آید یک طرفه است

بوی تو را می آورند

خاطراتت اینجا مانده است

و من در ایستگاه آخر خاطراتت

منتظرم بادی بوزد به سمت تو

همین ...

(کیبورد به دست)



لینک تصویر


17.

سرت گیج می رود

می دانم

...

زمین!

گاهی بایست

و

گاهی از آنطرف بچرخ

نترس، آسمان جای تو را نخواهد گرفت.

(الهام)


خشت اول چون نهد معمار کج/با لَقَد، آرام باید ریختش
ورنه حتی بلدوزر هم طفلکی/زورِ تخریب ثریا نیستش

(ابله خاتون)


یک ، بام

دو ، هوا

اپیزود سوم : کف آسفالت

...

(علیرضا) 

 

"فاصله" 

تویی و

وسعت ِ هفت آسمان 

  

منم و

یک جفت دمپایی ابری. 

(آرشمیرزا) 


لینک تصویر


18.

بعد از رفتنت

 یادت هم شده مثل گل های خشک شده ی کنار دیوار

نه عطری.. نه بویی.. نه طراوتی

فقط مصرانه گوشه ی قلبم مانده

کاش از اول خشکش نمی کردم.. می گذاشتم که بپوسد..

(سایلنت)



لینک تصویر




و گاهی هدر کم می آید این همه دانه ی حرف را :

(فرصت نشد این تصاویر در قاب این وبلاگ بنشینند ، گذاشتیمشان کنار آدم حرفی ها)



#شباهت یک وبلاگنویس با یک موزیسین در اینست که  

اگر نت نداشته باشند  

هیچ غلطی نمی توانند بکنند .


 

#با مداد رنگی ٬ یا آبرنگ ٬ یا گواش  

شاید هم سیاه قلم 

نمی دانم با چه تکنیکی ناز تو را بکشم ...


#هنگام استخدام در ایران 

خانم ها قبل و آقایان بعد از مصاحبه  

به آرایشگاه و اصلاح نیاز دارند . 


#یک تار مو گاهی می تواند خوشمزه ترین غذا را بر آدم کوفت کند . 

یک تار مو گاهی می تواند شیرین ترین ازدواج ها را از هم بپاشد . 

یک تار مو گاهی می تواند آدم را یاد خرمن موهای تو بیندازد  ...


(سنت کیامهر)


#واکنش دهنده ها من و سیگار هستیم و فرآورده خاکستر حاصل از نبودنت..



#شما تنها نیستید چون آدمهای تنها,زیاد هستند! قبایل تک نفری...


(اهورا)


#ما همه به خانه خواهیم رسید

خداوند ، کلاغ های قصه اش را

بدون خانه و کاشانه رها نمیکند..!



#قسم به بغض

و گلوهایی را که میدرد

قسم به اشک

و دلهایی را که آرام میکند

پناه میبرم به اشک

از شر بغض های ترکیده نشده


#شیرین زبان

چیزی بگو

اوقاتم بدجوری تلخ است..!


#دخترکم

ما همه در این دنیا مسافر بودیم

نمازهایمان که نه

ولی دلهایمان بدجور شکسته بود..!


(شادو)


#به راه رفتنش نگاه نکنید.

خیلی وقت است که مرده...


(من و من)


#و تو باز میروی و من حافظ کوچه های شهرمان میشوم...

(شایان)


#خیال تو که به سرم میزند،

نه دیواری می ماند،

نه سقفی...

ابرهای آسمان،

لحاف تن ِ خسته ام می شوند...


#در خیابانهای این شهر،

پاهایم از پی هم میدوند و

دستهای آویزانم به یادم می آورند تنهایی ام را....


(الهه)


#سلف سرویس:هرکه زورش بیش٬غذایش بیشتر 


(کوروش)


"فقط الکی سختش کردن"

کاری که مخاطب خاص با زندگی آدم میکنه درست مثل کاریه که مایکروسافت با ویندوز 8 کرد :|

(محسن)


خسته از دروغ تکراری و تلقینی
که یک روز خوب می آید
و تو ظهور میکنی بر من در آن روز
و روشنایی قلب و خاطراتم را پر میکند
.

(آقای آخر)


و یادی از احسان پرسا و گارسیا ...



+ حرف پایانی:


گاهی "نقطه ها" همانقدر کار را بیرحمانه تمام میکنند که گلوله ها ...

"خداحافظ." فقط خون و خون ریزی ندارد

.

(علیرضا)


نظرات 39 + ارسال نظر

ممنون برای دو سال "بودن".
حرف زیاد میزنیم، زیاد میشنویم، اما "دانه های ریز حرف" همچون برف نرم و سبک و ریز روزهای زمستان، آرام آرام بارید و تا به خودمان آمدیم دیدیم سراپا پوشیده شده ایم از "حرف"...

سلام ُ خسته نباشید.

ان شالله همیشه همگی موفق باشین

آقای هنوز 1392/06/17 ساعت 11:59

خداحافظ دانه های همیشه دوست داشتنی ...
دانه های ریز حرف تجربه خیلی خوبی برای من بود. اون قدر خوب و خواستنی که بعد از انصرافم طاقت نیاوردم و دوباره درخواست عضویت دادم. مرسی از علیرضا که توی این مدت دلسوزانه این اتفاق خوب وبلاگستان و همراهی و پیگیری کرد ... مرسی علیرضا :)

لیلیـــــــ 1392/06/17 ساعت 13:56

عالی... شاید حرفم عالی نباشد اما حرف بهتری برایش نداشتم...
عالی بود علیرضا و همه دوستان علیرضا....

+ جمله ی آخرت حرف دله منه..تو این روزها

فریده 1392/06/17 ساعت 14:01

اینجا واقعا عالی بود...
تشکر ویژه از علیرضای خوش سلیقه خودمون
و خسته نباشید برای نویسنده ها...پیروز باشید

همیشه از اینکه وبلاگ آپ شده بود خوشحال میشدم
پست ها طوری بود که ادم نمیتونست زیاد کامنت بزاره
ولی همیشه هر کدوم از این ریز حرف ها رو چند بار میخوندم

ممنونم
اگه میشه باز هم باشید

شومهان 1392/06/17 ساعت 14:41

اینجا پر از عطر بهاره...
همیشه باشید

چه تولد غمناکی برا دانه های ریز حرف گرفتید کاش بودید واین مناسبت رو 20 ساله میکردید

1تــنها 1392/06/17 ساعت 19:33 http://1bimar.blogfa.com/

حیف شد
خداحافظ

آخه این چ وضعشه !؟!؟!! نه واقعا کی پاسخ گوست؟ هرچی وب ِ خوشگل می خونم بای بای می کنن!! شما هم.....

دوست داشتم این جا رو... بعضی پستاش فوقالعاده بود!

خاله سوسکه 1392/06/18 ساعت 00:13

ممنون از همه به خصوص علیرضای عزیز وتیراژه . علیرضا جان هزار بار ممنون به خاطر تمام زیبایی های که افریدی

کار سختی بود کنار هم قرار دادن سلایق و نظرهای مختلف...
خسته نباشی...

گلنار 1392/06/19 ساعت 02:42

گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم
...

علیرضا مرسی برای فضایی که ساختی تا به امروز
و نقش زیبایی که در خاطر من نشاندی
دانه های ریز حرف بخشی از لحظه لحظه های دلنشین بودن با همۀ شماست .
این بودن و این نقش ماندگار می ماند در دل من.
دوست داشتم که سخن آخر نمی بود
اما به انتخابت احترام می گذارم
و قطعآ اگر روزی بازگردی
لبخند می نشانی.
علیرضا جان مثل همیشه خوب بمانی.
با سپاس فراوان از تو و تیراژۀ عزیز و همۀ دوستانی که
دلنوشته هاشان را در اینجا خواندم.

moh3en 1392/06/19 ساعت 11:17 http://pelake23.blogfa.com

دانه های ریز حرف دوستداشتنیمان ...

به هر حال هر چیزی پایانی دارد ، ممنون بخاطر اتفاقی که اینحا رقم زدید

l-G0ddesS-l 1392/06/23 ساعت 18:19 http://g0ddess.blogfa.com

سلام ..

وبلاگهایى که دوست داشتم و میخوندمشون یکى یکى خداحافظى کردن

کاش بشه نظرتون عوض شه و اینجا باز هم دانه هاى ریز حرف بباره ..

ماها این بارشو دوست داریم !

موفق باشید و مواظب خودتون و خوبیاتون باشید

به امید دیدار [گل]

سارا 1392/06/24 ساعت 00:18 http://sm19.blogfa.com

دانه ها رو خیلی دوس داشتم و دارم...
واقعا ک خسته نباشین
دوس ندارم بگم خدافظ
ب امید دیدار...

شادو 1392/06/24 ساعت 08:26 http://paradaise.blogfa.com

همین که در این وبلاگ دوسداشدنی و محبوب سهمی داشتم ، من را بس..! :)

misfit 1392/06/25 ساعت 00:36

حرف های نشسته روی دلمان را پارو کردند
ما دیگر سکوت می باریم !
...
..
.
ممنون علیرضا بابت همه چی
بابت این حس خوبی که همیشه نسبت بهت داشتم و دارم

master 1392/06/26 ساعت 02:08

ممنون علیرضای عزیز. موفق باشی همیشه.

عاطی 1392/07/02 ساعت 18:42

همیشه حتمن!باید!!!!اتفاق تلخی بیوفته تا کامنت بذاریم!پی ام بدیم!زنگ بزنیم!هرچی!!!!!!!!!

مطمئنن!اگه ما بیست نفری ک الان کامنت گذاشتیم همیشه حامی این وبلاگ می بودیم!شما نمی رفتید یا دیرتر می رفتید!

عجب ادمی هستم خودم به تنهایی:|||||||||||

(بعد می دونی جالبیش چیه؟ اینکه منی که چند ماه یه بار میومدم اینجا !!!!)الان از رفتنتون ناراحتم!!!!!!

واقعا عجب آدمی هستم من:||||

خداحافظ دانه های دوست داشتنی!!!

paeez 1392/07/08 ساعت 19:13 http://www.paeezestan.blogfa.com

حیف...:(

"دانه های ریز حرف"

تیرماه ۹۰ بود..دوتایی در یاهو حرف میزدیم که ایده ی این وب رو مطرح کردی.
خب من اولش زیاد خوش بین نبودم . بعد که با حمید باقرلو حرف زدیم و بعد بقیه دیدم که نه. آنقدر ها هم سخت نیست گرد هم آوردن این آدمها

اما کنار هم ماندنشان...
روزهای اول چه پر شور و شوق بودند همه. لینکهای متعددی به وب داده میشد..شوخی های کامنتی...پست های طرح و شعر جدی و پستهای طنز کوتاه و بلند..
شنیده بودم وب های گروهی دیر یا زود از هم گسسته میشوند..از عکسداستان بگیر تا مجله ی دهه نود
اما خیال میکردم داستان اینجا فرق دارد
نمیدانم چه شد..بگذریم..

ایده ی این وبلاگ را دوست داشتم و وقتی راه افتاد ذوق کردم و دلم برایش شور میزد.. از همان اول ..
نمیخواهم زیاد احساساتی اش کنم این کامنت آخر را...
هر چه بود گذشت و تمام شد و حرف بازی به آخر رسید.
و حالا اینجا برایم یک خاطره است..یا بهتر بگم خانه ای از خاطرات..

بی اغراق هنوز هم اینجا را دوست دارم...به همان تردی و شیرینی روزهای آغاز...و محال است هفته ای بگذرد و سری به آرشیوش نزنم.
ممنون علیرضا جان.. سپاس از آرشمیرزا، خاله سوسکه ، سنت کیامهر و حمید باقرلو و سایر عزیزانی که نوشتند
و تشکر از تمامی مخاطبین نازنین.

دوسالگی اش مبارک
و... بدرود.

به پیرامون خود مینگرم و درختان پر ازشکوفه را میبینم

غروب صورتی رنگ و کودکان خندان و پرنشاط را

به پیرامون خود مینگرم و مردمی را هم می بینم که

از جنگ هسته ای میگویند و در شگفتی فرو میروم

که چگونه توانسته ایم چنین نیروی ویران گری

در دنیایی چنین زیبا به وجود آوریم

به پیرامون خود می نگرم و می بینم

پر از چیزهای هراس انگیز است

ولی سپس تورا میبینم

و میدانم که عشق من به تو اراده ای به من میدهد

که خوبی های زندگی را گرامی بدارم و با بدی های آن بستیزم

تورا میبینم و میدانم تنها عشق
دلگرمی ماست ..


" سوزان پولیس شوتز "

سلام
من کم می اومدم اینجا ولی هر بار می اومدم بیشتر پست ها رو می خوندم و لذت می بردم.
نمی دوم چرا وبلاگی به این خوبی با این همه نویسنده و ایده های خوب باید بسته شه؟! اما براتون آرزوهای خوب دارم

چقدر دلم واسه دانه ها تنگ شده :)

طـ ـودی 1392/10/09 ساعت 00:49

منـمـ. . . .

فکرکنم اگه نگم خیلی خوشکل می نویسی درحقت نامردی کردم
آفرین دست به کیبردتون عالیه این از ذهنتون نشات می گیره

آوا 1392/11/06 ساعت 14:14

سلام علیرضا خان جان....چه روزهای
زیباوخــاطرات خوشی برای خیلی از
مااینجارقم خورد.....خیلی وقت بود
فقــــــط خواننده بودم وکم کامنت
می ذاشتم........دوس داشتم
موندگارباشه اماخب......هرچه
که بودوهست خسته نباشید
وتشکرازتمــــومی دوستای
عزیزم.پایدارباشیدوسرفراز
یاحق...

تیراژه 1393/01/01 ساعت 02:23

سلام دانه های ریز حرف
سال نو مبارک ...

وبت عاااالیه
ب منم سر بزن

صنم 1393/03/11 ساعت 11:38

اینجا فضای دوستانه ای داشت وطنزها واشارات متفاوت که لبخندبه لبم نشوند کل کل زیاد کردم گله ودرددل حسابش کن نوشتارت خیلی قویه انتخابها وگرداوریه مطالبی با این تنوع موضوعها عالیه وجذبم کرد خسته نباشی والتماس دعا ...

انکه بی جرم برنجید وبه تیغم زدورفت

بازش ارید خدارا که صفایی بکنیم....

شایان 1393/06/14 ساعت 13:15 http://adamsism.ir

سلام ، دلم واستون تنگ شده :D

سلام دانه های ریز حرف عزیز
سه سالگی ات مبارک.

دوست داریم اینجا رو
هنــوز

حیدر 1393/10/17 ساعت 10:49 http://www.h1819.blogfa.com

می دانی چند بار از فکر من گذشته ای ؟!

فقط یک بار!!

چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای.....
سلام
اگه با تبادل لینک موافقی لطفا خبرم کنید.

حیدر 1393/11/30 ساعت 07:15 http://www.h1819.blogfa.com

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

بهروز 1395/03/15 ساعت 16:02

به یاد خاطراتی که حقیقت داشت... یادش بخیر

بهروز (مخاطب خاموش) 1401/04/10 ساعت 19:17

چقدر دور...چقدر دیر...

بهروز (مخاطب خاموش) 1402/11/20 ساعت 22:53

یاد ایام چراغانی این کوچه بخیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد