ساده بودی مثِ سایه مثِ شبنم رو شقایق
مثه بوسه های موجی روو تن ِ خسته ی قایق
بی تو شب دوباره آینه روبروی غم گرفته
اسمتو بارون ِ چشمام؛ توی کوچه دم گرفته
واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
قبله گاه من چشاته ؛ شده محراب سجودم
وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن
دونه دونه واژه هامو کندن و با گریه خوردن
رفتی و شب پر شد از من ،از من و دلواپسی ها
من دوباره گم شدم باز توو هجوم بی کسی ها
.
من درد تو را ز دست آسان ندهم
تا لایک به مرگم نزنی جان ندهم
.
+ دیوانة الاشعارة الآبدوغی من الـّسیرة الّسیاحة الفِــیسبوقی
آوای خوش هـــــزار تقـــدیم تو باد
سرسخت ترین چنار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست روییدن حق
آن لحظه به صد فشار تقدیم تو باد
.
یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش !
از ســـرم بود زیـــاد و بسپـــردم به ننه ش !
.