از شهری به شهر دیگر ،
با اتوبوس های راه آهن - تجریش
کامنت الماسی حمید عزیزم :
خیابان ولیعصر خیابونیه که یه سرش به میدون راه آهن ختم میشه و یه سرش به تجریش...
آلن کم گفته که از شهری به شهر دیگر...فاصله این دوتا بیشتر از ایناس...
بامن باشه میگم قرنی به قرنی دیگر...دنیایی به دنیای دیگر...
مثل اینه که توو پاریس چشماتو ببندی و نیم ساعت بعد چشمت به حومه بمبئی باز بشه...
مثل حس بیدار شدن از یه رویا یا کابوس میمونه...بسته به اینکه کجای راه خوابت برده باشه...
آی دلی بلاخره اومدی و یه کامنت آدمیزادانه گذاشتی!!!
منهای جناب باقرلو که تاج سر ما هستند و نور چشم همه
با تشکر از همکار عزیزم(تیراژه بانو) که ما رو موو حساب کردن اینجا
ای من قربان آن طره های انبوه گیسوانت شوم الهه بانو جان!
فدای تو تیراژه جان
تاج سری الهه جان
و البته آلن خان و محسن خان
آلن من رو اینجا کاشت که تا صبح سبز بشم!میبینین تو رو خدا؟همه ش تقصیر این آلنه...همممه ش!
مخلصیم دلی جان.
الهه ؟
بد کردم که گل وقت آپ کردن رو برای تو گذاشتم ؟
خب مسلمون ، بقیه ساعتا که بزن بزن هست.
فقط اون ساعته که ملت خابن و تو بدون دغدغه میتونی آپ کنی.
بیا و خوبی کن. این دست نمک نداره خدائیش.
واااااااای....نشکن!دست آلن نشکن!خیلی هم نمکیه دستت!من الان متحول شدم!آخه چطوری اینهمه خوبیتو جبران کنم؟ها؟چیلیک!(صدای افتادن قطره ای اشک از چشمهای الههٔ نادم!)
همین که به اشتباه خودت اعتراف کردی کفایت میکنه.
می بخشمت.
تو هم نقطه ضعف منو پیدا کردی. فهمیدی که دل لامصبم زودی نرم میشه. حالا هی بتازون واسه خودت.
(منظورم بتامتازون نبودا)
یکی یه نقشه تهران بده تا ما درک مسافت داشته باشیم !
صحبت مسافت نیست نیما جان.
صحبت وضعیت زندگی مردم اول خط و آخر خطه.
یعنی الان تازوندم؟!به مقصود هم که رسیدم...یعنی الان منو بخشیدی؟هورا هورا!
مرسی یزید(آیکون نیشخند خری که از پل گذشته!)...بلانسبت جمع و خودم البته
حالا اگه این یره مشدی ملتفت بشه اختلاف طبقانی یعنی چه!!...من که میگم..نچ!!!
از اون لحاظ آلن جان !
الهه ؟
برو یه فنجون قهوه بخور. حالا حالاها باید بیدار بمونی.
ما که رفتیم بخابیم. شب همگی خوش. زت همگی زیاد.
این تیراژه کیه این وسط ؟ این پیرزن رو کی تا این موقع بیدار نگه داشته ؟؟؟ برو بخواب ننه ، فردا هم روز خداست ! برو خدا روزیتو جای دیگه به حسابت پرداخت کنه !
شرمنده آلن جان
به گمونم گند زدیم به پست مثلا جدی و تفکر برانگیزانه ات!!!
اراذل اوباش چت روم جمع شدیم اینجا!!!
شب بخیر آلن جان...من بیدارم!
نه تیراژه . این حرفا چیه.
خودت میدونی که من پایه این جمع های دوستانه و صمیمی هستم.
خدا رو شکر که به برکت بلاگستان و محسن و کیامهر ، دوستای خوبی پیدا کردم.
شب همتون قشنگ
شبت طلایی آلن جان
نیما جان...
خیابان ولیعصر خیابونیه که یه سرش به میدون راه آهن ختم میشه و یه سرش به تجریش...
آلن کم گفته که از شهری به شهر دیگر...فاصله این دوتا بیشتر از ایناس...
بامن باشه میگم قرنی به قرنی دیگر...دنیایی به دنیای دیگر...
مثل اینه که توو پاریس چشماتو ببندی و نیم ساعت بعد چشمت به حومه بمبئی باز بشه...
مثل حس بیدار شدن از یه رویا یا کابوس میمونه...بسته به اینکه کجای راه خوابت برده باشه...
ما نیز رفتیم بخسبیم!...شب همگی بخیر
شبت به خیر حمید خان
این پست کامنت الماسی شما را کم داشت!
وای حمید......
فک کن نقشهٔ این شهر هزار رنگ بیرنگ صوتی بود....اونوقت تو واسه گوشه گوشه ش یه چیزی مینوشتی و میخوندی از روش و ضبطش میکردیم....شاید دلشون میسوخت اونایی که دلاشون سنگی شده...شاید نجات میدادن این شهرو با همهٔ مردمش...این کشور رو با همهٔ ملتش....اگه دل داشتن...فقط اگه دل داشتن.......
چه خوبه...
وبلاگ گروهی... ایده های متفاوت و جالبی میشه توش نوشت... از چند نویسنده.......
موفق باشید...زیبابود...
آلن خیلیییی قشنگ بود آفرین
ولی اگه ۱۰۰تا جمله هم کنار هم بذارن جمله تو مشخصه کدومشونه
لایک عظیم!:دی
کامنتهای حمید همیشه خاص و الماسیه
اصلا یه جورایی مکمل پستهاست
گل گفتن این آلن خان.
این پست و خیلی دوست دارم
آفرین آلن
عالی بود