اما آرام آرام

سلام... 

 

 

  

 

مونولوگ کافیست 

کمی دیالوگ لطفا 

 

 

 

 

 

 


گر آمدنم ،

به من بـُدی ...
نـامـدمــــــــــــــــــــــی ...

(خیام) 


در ادامه ی : 1 و 

در سایه ی سرد تنهایی ..



قدری هم عاشقانه بنویسم ...

تنها تصور این ک قرار است برای تو بنویسم

خودش شوری ست

ک شوق می آفریند.

.

.

.

پس عاشقانه می نویسم :
- می آیی ؟




.. در ادامه ی این پست : برایم دعا بنویسید



you will die

از یک جایی ب بعد من، ایستاده بودم؛ پاهایم از رفتن و تنها رفتن خسته بودند .. از یک جایی ب بعد من ایستادم و فقط زمین بود ک می چرخید، می چرخید و من را ب فکر تو نزدیک و نزدیک تر می کرد ..



 .. سلام.

شبا تا خود کارون میتازیم...من و یاد قطار اسقاطی...

 

صدای حاشیه شهر...صدای خانه های پشت ریل نعمت آباد

صدای سوت قطار تهران-اهواز...صدای دویدن کنار ریل پا به پای قطار 

دور شدن قطار و خنده ی بچه ها 

امید کودکانه به بردن از قطار بعدی 

فردا صبح...قرارمان همینجا ...تو و ریل ها...من و کتانی چینی سفید... 

*** 

این چند خط ناقابل تقدیم به بابک و آرش و باقی دوستانی که چراغ دانه های ریز حرف را تا امروز روشن نگه داشته اند.و عذرخواهی از تمام دوستان بابت اینکه چنانکه عهد کرده بودم همراه نبودم.

سبز-سپید-آبی بود...

 

صدای سکوت قبل از بزرگترین قمار شهریور

صدای تند زدن قلب ما و قلب بچه های کوچه ی پشتی 

نبرد ناموسی سر فتحِ نگینِ کوچه ی پشتی یا افتخار جعبه ی تیله های کوچه ی ما 

سر تیله ی شرابی رضا یا تیله ی سه پرِ شکست ناپذیرِ هفت سالگیم 

صدای خوردن تیله شرابی رضا به صف تیله ها...صدای افتادن تیله ی سه پر،میانِ چالِ مات 

صدای بهت ما و هورای بچه های کوچه ی پشتی 

---

شب...بغض و جای خالی یک تیله ی سه پر میانِ جعبه ی هزار تیله ی تا همیشه بی پر... 

*** 

این چند خط ناقابل تقدیم به همراهِ تازه ی دانه های ریز حرف...خوش آمدی ابله خاتون.