دختر از پسر پرسید که : دوسم داری ؟
پسرک مونده بود که چی بگه.
بدست آوردن دل دخترک در ازای باطل شدن روزه ش بود.
به نظر من جمله حمایتی عشقولانه " مواظب خودت باش" اصلن هم حمایتی و عشقولانه نیست.
چون این کارو که خودم بلدم ، دیگه نیازی به گفتن طرف مقابل نیست.
به جای این جمله ، میشه گفت: " مواظبت هستم"
که از جمله اول خیلی حمایتی تر و عشقولانه تره.
سینما پارادیزو - جوزپه تورناتوره
روزی روزگاری سلطانی ضیافتی ترتیب داد که همه شاهزاده خانمهای قلمرو اش در آنجا بودند. یکی از نگهبانان به نام بستا، دختر سلطان را دید که قشنگترین دختر آن سرزمین بود و فوری عاشقش شد. اما یک سرباز بیچاره در مقابل دختر سلطان چه کاری از دستش بر میاد؟ یک روز ترتیبی داد که بتونه باهاش صحبت کنه و بهش گفت که نمیتونه بدون اون زندگی کنه. شاهزاده خانم که تحت تاثیر عمق احساس او قرار گرفته بود به سرباز گفت : «اگه بتونی صد شبانه روز زیر ایوان اتاق من منتظر بمونی، بعدش مال تو میشم.» و سرباز به آنجا رفت و ایستاد! یک روز، دو روز، ده روز، بیست روز ... هر شب شاهزاده خانم از پنجره اونو میدید اما سرباز عاشق هرگز از جاش تکان نخورد. بارون بارید، باد اومد، برف بارید اما اون جم نخورد. پرندهها روی سرش خرابکاری میکردن و زنبورها نیشش میزدن! پس از نود شب اون لاغر و رنگپریده شده بود؛ از درد اشک میریخت اما نمیتونست اونا رو پس بزنه. حتی دیگه نای اینو نداشت که بخوابه. شاهزاده خانم همچنان اونو تماشا میکرد ... و درست در شب نود و نهم، سرباز از جاش بلند شد، صندلیشو برداشت و از اونجا رفت!
باباتو می شناختم
قدیما با آفتابه عرق می خورد
حالا "ضا"ی ولضالین نمازشو
قد اتوبان قم می کشه !
.
خانوم مرغه :
مرد ! چقدر تو بی غیرتی ... ندیدی اون آقاهه به من چی گفت ؟
آقا خروسه :
چی گفت عزیزم ؟
خانوم مرغه :
گفت رونت رو بخورم
آقا خروسه :
غصه نخور عزیزم ! تا چند وقت دیگه تخمت رو هم نمیتونن بخورن ...
+ منبع : از طنزهای قدیم گل آقا