ژول ورن به نظرم فقط یه نویسنده ی علمی تخیلی نبوده...پیشگو هم بوده! عنوانش منو یاد "یک ذهن زیبا" انداخت..با بازی راسل کرو.. یک مینیمال که خیلی حرفا داره و آدمو وامیداره با اندیشیدن به بعدی دیگر..به بعدی بلند! ....من بهش میگم ماکسیمال کوتاه! مرسی علی رضا
شاید ژول ورن اولین کسی بود که خیالاتش رو توقالب نوشته ثبت کرد...وگرنه مطمئنم خیلیا قبل از اون تو رویای راه رفتن روی اون دایرهٔ سفید نورانی توی آسمون بودن.....
الهام بخش خیلی از این دانشمندا و مخترعین همین داستانای علمی تخیلین مثلا همین آدم فضایی ها دانشمندا تو اون یی سیاره ها دنبال چی می گردن؟ چه شکلی باشه؟ اصلا برا چی آدم؟ نصفش تقصیر همین جاهای پاهای تخیلات نویسنده هاس دیگه!
اونایی که تاریخ رو مینویسن با واقعیتها کار دارن...با عکسها...مستندات...با روز و ساعت دقیق اتفاقات... اونا کاری ندارن حافظ توو چه حالی بوده که گفته "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"...برای اونا فقط این مهمه که این آدم در سال 727 به دنیا اومده و در سال 792 از دنیا رفته! با کدوم شاه هم دوره بوده و دیگه ته تهش آقایی کنن این رو هم مینویسن که ایشون فلان هزار بیت هم شعر گفته!... ولی با اینحال دنیا به اونا هم نیاز داره...چون همونقدر که واقعیت نمیتونه جای خیال رو بگیره خیال هم از پر کردن جای خالی واقعیت ناتوانه...
با خیال میشه به خیلی جاها رسید...
اما خیال باور کردنی نیست!
باورت نمیکنند...
یادش بخیر ژول ورن
دستت درد نکنه آقا.
...خیییییلی خوب بود این ذهن بیحد و مرزت علیرضا...
..مرسی...
ژول ورن به نظرم فقط یه نویسنده ی علمی تخیلی نبوده...پیشگو هم بوده!
عنوانش منو یاد "یک ذهن زیبا" انداخت..با بازی راسل کرو..
یک مینیمال که خیلی حرفا داره و آدمو وامیداره با اندیشیدن به بعدی دیگر..به بعدی بلند! ....من بهش میگم ماکسیمال کوتاه!
مرسی علی رضا
خوبه که ژول ورن بود تا بشه ازش به این سطح علم رسید!
الان دیگه تقریبا کتاباش همه به واقعیت پیوسته!
کاش بود!
هیییییییییییی!!!ژول ورن کجایی؟؟!!!!!!!
خب کارو کی کرد؟! اونی که تموم کرد.
این جوریاست.
شاید ژول ورن اولین کسی بود که خیالاتش رو توقالب نوشته ثبت کرد...وگرنه مطمئنم خیلیا قبل از اون تو رویای راه رفتن روی اون دایرهٔ سفید نورانی توی آسمون بودن.....
الهام بخش خیلی از این دانشمندا و مخترعین همین داستانای علمی تخیلین
مثلا همین آدم فضایی ها
دانشمندا تو اون یی سیاره ها دنبال چی می گردن؟ چه شکلی باشه؟ اصلا برا چی آدم؟ نصفش تقصیر همین جاهای پاهای تخیلات نویسنده هاس دیگه!
آره...لایک به کامنت مریم بانوی ماژ و موژ
دست عمل مهمه..
وگرنه با پای خیال خیلی جاها میتوان رفت...
قدرت ذهن
لایک!
قشنگ بوود!
اونایی که تاریخ رو مینویسن با واقعیتها کار دارن...با عکسها...مستندات...با روز و ساعت دقیق اتفاقات...
اونا کاری ندارن حافظ توو چه حالی بوده که گفته "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"...برای اونا فقط این مهمه که این آدم در سال 727 به دنیا اومده و در سال 792 از دنیا رفته! با کدوم شاه هم دوره بوده و دیگه ته تهش آقایی کنن این رو هم مینویسن که ایشون فلان هزار بیت هم شعر گفته!...
ولی با اینحال دنیا به اونا هم نیاز داره...چون همونقدر که واقعیت نمیتونه جای خیال رو بگیره خیال هم از پر کردن جای خالی واقعیت ناتوانه...
مغزم در کوره ای از آتش ...
رخوت لنگر انداخته در وجودم
گریزی نیست
قصور از شب و سیاهیست
بیست هزار پا زیر دریا..