به تیراژه!: خواهر من شما که انقدر خانم با کمالاتی هستی و انقدر خوب حرف میزنی گاهی یه آپدیتی هم بکن خب!...آخه این چه وضعشه آخرین آپدیتت واسه پونزده پست قبله!؟ (آیکون "گیر دادن!")...
چیکارش داری؟ زیر آوار نگاهش مونده و منتظر امداد و هلال احمر و صلیب سرخه!
می شوم هیپنو تیزم چشمانت می روم توی خواب طولانی میشود زمین لبهایم ساکن قصر های رویایی لی به لب بوسه پپرداز رویاها می روم توی خواب لی هایت مثل خواب هزار کارتن خواب زیر پل های پیر تهرانی
چه باحال..........اوووووووووووول
شعر باحال بود یا اینکه اول شدی؟
نه دیگهههههههه.....شعره باحال بود....وگرنه من که همه جه اولم جناب آرش میرزا
اوه اصلاح می کنم:همه جا
مرسی به این اعتماد به سقف!
و من دوباره ویران میشوم در تکانه های نگاهت
.
.
.
مثل همیشه....زیبا و به یاد ماندنی.
البته احتمالن موقع بوسیدن چشاشو می بنده ها!
.
.
لطف دارید شما.
چه فایده وقتی خاطرات آن هزار قصر بوسه آوار میشود بر تنهایی دل؟
سازندگی همچنان ادامه دارد.
پی که محکم باشه هزار قصر رو با یک بوسه میشه ساخت...
بگو دلش روی دلت ریشه کنه شاعر جان...
هر مهندسی روش خودشو داره منتقد جان!
تازه بحث تراکم شهرداری و خلافی هاش هم هست
به تیراژه!:
خواهر من شما که انقدر خانم با کمالاتی هستی و انقدر خوب حرف میزنی گاهی یه آپدیتی هم بکن خب!...آخه این چه وضعشه آخرین آپدیتت واسه پونزده پست قبله!؟ (آیکون "گیر دادن!")...
چیکارش داری؟
زیر آوار نگاهش مونده و منتظر امداد و هلال احمر و صلیب سرخه!
حمید خان م تو جواب دادن به کامنتهای خودم و اینجا موندم!!!...با این اوصاف آپدیت کردن که بماند وقت حمام رفتن هم ندارم!(آیکون:"چه ربطی داره؟!")
پس یگو این بو از کجا میاد!؟
خوبیت نداره خواهرم ! النظافه اقدم بالوبلاغ!
آجر بیانداز
با مژگان سیاهت!!
ماله بکش با پلکهای چو ماهت
شوخی ما را به دل نگیرید ها!
اوووووه ...........!!!!!!!!!
چی شده؟ هزار تا خیلی زیاده؟
به مسئولین میگیم کمترش کنن.
خیلی -هم-خووب!
ممنون - از - شما !
تختم قصر ... و شاهش تو !
فرض که میشود کرد !
به بند بکش مرا زیر استعمار لبهایت !
.
اگر لبهایت مستعمره ی دندانگیری باشد
چرا که نه!
عالی بود آرش خان
عالی
چاکریم
سلام دوست جونم معمار گرامی خیلی با حال بود
سلام آرش جونم اینا
به معمار من چرا گیر میدی داداش؟
مگه از خودت.....استغفرلله...
عمو جان عالی بود...بار اول خوندم نفهمیدم! البت از خرفتی من بود!
هر کسی که استعداد معماری نداره عمو جان!
یک جوری حالم بد شد
جدی میگم
دست خودم نیست
ای بابا !
می شوم هیپنو تیزم چشمانت
می روم توی خواب طولانی
میشود زمین لبهایم
ساکن قصر های رویایی
لی به لب بوسه پپرداز رویاها
می روم توی خواب لی هایت
مثل خواب هزار کارتن خواب
زیر پل های پیر تهرانی
تو باز یاد خاطرات کودکیت افتادی و زیر پلها !؟
لب های تو
ساغر می
من از لب های تو می مینوشم
اوستا معمار یه نیممه بنداز !
نیمه جاییتونو نمی گیره قربان
اجازه بدید یک خاور خالی کنیم !
لایک بسیار زیاد
روی گهواره لبت ای کاش
کودکانه ترانه ای بودم
یا که تا جامه برکنی از تن
مثل گرما بهانه ای بودم