اااااااااااااا؟!!! آقا من از لنگی اومدم بیرون!! فهمیدم که منظور از آدم پشت مگسک همون شلیک کننده است نه تیر خورنده!!(درست فهمیدم دیگه؟) صفت رو حال کنین!! تیر خورنده!!! ولی کماکان میگم این سیرته
ولی دارم گیر بیخود میدم این یه مینیماله که داره ربط دو جمله رو با تصویرسازی و سجع بیان میکنه قرار هم نیست خیلی موشکافانه عمل کنه یا بخواد بره تا ته ماجرا و بشه یه طومار از سرشت و سیرت آدمها میشه در همین حد خوندش و یکه خورد و لبها رو غنچه کرد و لذت برد اینو دیگه دستم اومده دوست عزیز و اونقدر وجودش دارم که اعتراف کنم اشتباه میکردم..قبول کردم که همیشه نباید دنبال چیزی بود پشت این نوشته ها..میشه فقط خوند و لبا روغنچه کرد و یک اوهوم زیر لب در ذهن.. مرسی
آقا..یه چیزی..من هنوز لنگم...دوبار خوندم و دوباره دیدم لنگم!!! آدم پشت مگسک کدومه؟ "تیرزننده" یا "تیر خورنده"؟!!! به عنوان جایزه ی صفت های محشری!!! که به ادب و زبان فارسی اهدا کردم یکی بزرگواری کنه و بیاد برای من توضیح بده!!!
لا اله الا الله!!! آقا ختم جلسه رو اعلام میکنیم تا یک بزرگوار دیگه که ید طولایی در در فشانی دارند حضور به هم نرسانیده اند!!! غنچه کردن لب به معنای آن که پست به جان نشسته..چه میدانم شیرفهم شده ایم..ملموس بوده..به فکر فرو برنده بوده..و از این نوع قضایا....ای خدا!
ولی تیراژه اتفاقا همیشه باید دنبال یه چیزی پشت کوتاه نوشته ها بود ! نه همی مینی مال ها البته ... ولی اونایی که نمره ی کامل میگیرن خیلی حرفا دارن پشتشون ! خیلی
آره علیرضا..ولی گاهی میشه فقط خوند..مثل یه موزیک لایت خارجی که از زبونش هیچی نمیفهمی.. میشه گاهی یک شعر ساده باشه که فقط کلمات رو قشنگ ردیف کرده باشه ..همیشه نباید دنبال معناهای آنچنانی بود..همیشه نباید دنبال تفکر بود و اینکه قرار است این پست چیزی را در ما تکان بدهد..یا رسالت نویسنده را از نوشتن آن نوشته جستجو کرد.. گاهی درسکوت میشه فقط خوند.. ولی قبول دارم که میشه با دوخط خیلی حرفها زد در حد چهار تا کتاب ولی نه همیشه گاهی ذهن فقط یک فنجان چای میطلبد نه کله معلق زدن در استعاره ها درسته رفیق؟
ایول حرف
دل باید سیاه باشد.
منظورت زشتی صورت که نبود؟ بود؟
تصویر جالبی بود ولی من کماکان لنگ اینم که منظورت زشتی صورت بوده یا سیرت
من لنگ اینم که منظور از ادم پشت مگسک کسیه که ماشه رو میکشه یا کسی که تیر میخوره ؟
اااااااااااااا؟!!!
آقا من از لنگی اومدم بیرون!! فهمیدم که منظور از آدم پشت مگسک همون شلیک کننده است نه تیر خورنده!!(درست فهمیدم دیگه؟)
صفت رو حال کنین!! تیر خورنده!!!
ولی کماکان میگم این سیرته
ولی دارم گیر بیخود میدم
این یه مینیماله که داره ربط دو جمله رو با تصویرسازی و سجع بیان میکنه
قرار هم نیست خیلی موشکافانه عمل کنه یا بخواد بره تا ته ماجرا و بشه یه طومار از سرشت و سیرت آدمها
میشه در همین حد خوندش و یکه خورد و لبها رو غنچه کرد و لذت برد
اینو دیگه دستم اومده دوست عزیز
و اونقدر وجودش دارم که اعتراف کنم اشتباه میکردم..قبول کردم که همیشه نباید دنبال چیزی بود پشت این نوشته ها..میشه فقط خوند و لبا روغنچه کرد و یک اوهوم زیر لب در ذهن..
مرسی
آقا..یه چیزی..من هنوز لنگم...دوبار خوندم و دوباره دیدم لنگم!!!
آدم پشت مگسک کدومه؟ "تیرزننده" یا "تیر خورنده"؟!!!
به عنوان جایزه ی صفت های محشری!!! که به ادب و زبان فارسی اهدا کردم یکی بزرگواری کنه و بیاد برای من توضیح بده!!!
همه اینها به کنار من ربطش رو به غنچه کردن لب نفهمیدم
شما موقع پست خوندن لباتونو غنچه می کنید ؟
لا اله الا الله!!!
آقا ختم جلسه رو اعلام میکنیم تا یک بزرگوار دیگه که ید طولایی در در فشانی دارند حضور به هم نرسانیده اند!!!
غنچه کردن لب به معنای آن که پست به جان نشسته..چه میدانم شیرفهم شده ایم..ملموس بوده..به فکر فرو برنده بوده..و از این نوع قضایا....ای خدا!
بستگی داره پشت مگسک اینورش باشه یا اونورش !
ممنون از شفاف سازیتان پدیکس عزیز!!!
آهان پس از اونور باید به قضیه نگاه کنیم
ولی تیراژه
اتفاقا همیشه باید دنبال یه چیزی پشت کوتاه نوشته ها بود ! نه همی مینی مال ها البته ... ولی اونایی که نمره ی کامل میگیرن خیلی حرفا دارن پشتشون ! خیلی
آره علیرضا..ولی گاهی میشه فقط خوند..مثل یه موزیک لایت خارجی که از زبونش هیچی نمیفهمی..
میشه گاهی یک شعر ساده باشه که فقط کلمات رو قشنگ ردیف کرده باشه ..همیشه نباید دنبال معناهای آنچنانی بود..همیشه نباید دنبال تفکر بود و اینکه قرار است این پست چیزی را در ما تکان بدهد..یا رسالت نویسنده را از نوشتن آن نوشته جستجو کرد..
گاهی درسکوت میشه فقط خوند..
ولی قبول دارم که میشه با دوخط خیلی حرفها زد در حد چهار تا کتاب
ولی نه همیشه
گاهی ذهن فقط یک فنجان چای میطلبد نه کله معلق زدن در استعاره ها
درسته رفیق؟
دقیقا
آره
اینم هست
حق با توئه
بجای زشت تر می نوشتی "گوه تر" بیشتر با مگسک همخونی داشت