چرا مرغ از خیابان رد شد؟
جوگیریات : برای آنکه در کافی نت آنسوی خیابان وبلاگش را با بازی ِ« من روزی دوتا تخم میذارم! چرا دوتا؟ پس چنتا؟ » به روز کند.
سطرهای سپید : برای هیپنوتیزم-درمانی در مطب دکتر پژمان که آنسوی خیابان بود.
تیراژه : برای آنکه تا بحال جی اف ِ هیچ خروسی نبوده و میخواست شانسش را در ازدحام قوقولی قو قو ی آنسوی خیابان امتحان کند و شاید هم می خواسته از استاد باقرلو امضا بگیرد.
ابر چندضلعی : اصولن جواب دادن در یکی دو سطر برای من کار مشکلی ست . لذا بی خیال ما شوید لطفن.
مهدی پژوم : عب اور کرد اَن ِ مرغ می توان اَد به دلیل آشفته گی ها یی باش اَد که نمی توان به زب آن آو اَرد آنچن آن که مولان آ فرمود : من غُل آم ِ قوقول اَم غیر خروس هیچ مگو.
شازده کوچولو : برای اینکه حالش از اینسوی خیابان بهم خورده بود می خواست خود را محکم بکوبد به سپر ماشینها و متلاشی بشود و انتقام ار ناکامی هاش بگیرد.
محسن فرفری : برای تبلیغ طرح خرمالویی و جدید "بیمه ی ماکیان" .
محسن باقرلو : برای اینکه از آنسوی خیابان دان ِ مرغ ِ غنی شده با دوغ بخرد . شاید هم یه خروس جدید یه رابطه ی جدید یه آغل جدید ....
توی کامنتا بگین که من چه جوابی می تونستم بدم
چنتا شو پیش بینی کردم
ولی خنده بازاری خواهد شد.
البته به اونایی که از قلم افتادن هم میشه بند کنین .
خیلی باحال بود آرش
دمت گرم
بذار فکر کنم چی میشه نوشت
میرزا قلمدون :
از خیابان رد شد چون آنطرف خیابان یک خروس داشت تعداد زیادی مرغ را مرتب میکرد ( یعنی نظم و ترتیب می داد )
چون آن سوی خیابان انتخابات مرغداری ها بود و مرغ می خواست وظیفه مرغی اش را به نحو احسنت انجام دهد و بال محکمی به نوک مرغهای خارجی بزند .
چون آن سوی خیابان انتخابات مرغداری ها بود
و مرغ می خواست وظیفه مرغی اش را به نحو احسنت انجام دهد و
بال محکمی به نوک مرغهای خارجی بزند .
علیرضا:
مرغ عبور کرد . به همین سادگی.
علیرضا :
مرغ عبور کرد ... یاشاسین تراختور
محبوب :
مرغه از خیابون رد شدس
چون اون سر خیابون دارن جهاز برش جور می کنن
گل به گلستانه ایشالا مبارکش باد
عروسی مرغانه ایشالا مبارکش باد
دکولته بانو :
مرغ از خیابن گذشت
ریدم به این زندگی
سیگارم کوش ؟
خیلی باحااااااااال بود
شدیدا لایک به کامنت دوم بابک
خیلی باحال بود...
بابک برای مریم عالی نوشتی...
عادل میثا :
مرغ از کوچه گذشت
رهگذر شاخه سیخی که به کف داشت فرو کرد بر او
مرغ چرخید و نسوخت
خوب چرخید و نپخت
بد نگوییم به سالاد اگر گشنه شدیم
لانه دوست کجاست ؟
آرش میرزا...
چون میخواست از دست خروسی که به دنبال درک او بود فرار کند...!!!
آرش میرزا :
مرغ از خیابان گذشت و رسید به خروسی که تمام خروس های عالم درکش می کنند
چون مهندس کشاورزی است ....
واااااااااااای خدا!



کم از دست آرشمیرزا خندیدم الان نزدیکه وسط سایته دانشگاه از کامنتای بابک پخش زمین شم!
مخصوصا مال میثا
سلام دوستان عزیز
باحال بود ولی منم نظری داشتم که براتون می نویسم...
مرغ از خیابان گذشت؛تا تو این بالا و پایین رفتنا یخش آب بشه و خریدار پیدا کنه میون خروسای محل!!!
موفق باشید...
سطرهای سپید مهربان :



مرغ از خیابان گذشت . نرگس جون ! شما که اونور خیابون سرپا هستی بی زحمت اون مرغو بگیر یه زرشک پلو درست کن امشب بچه ها قراره بیان خونمون مهمونی
مهربان این ببینه رسما ترتیبمو میده
م.ح.م.د :
مرغ از خیابان گذشت . من مرغ را گرفتم و به دختر همسایه نشان دادم
دختر همسایه از پشت شیشه لبخند زد
مرغ به من رید
دختر همسایه خندید
زنده باد فرهاد مجیدی
مرگ بر اصول حسابداری و ضد ولایت فقیه
زنده باد باغهای کرهرود
=))
بذار ببینم من بودم چی میگفتم؟!
خیلی عالی بود...
کلی خندیدم
دمت گرم آرش
مهربان انقد خشنه بابک؟
ای بمیری بابک
مورد مهربان و مریم عالی بود
دکولته بانو : ( با صدای زیر بخوانید و کشیده )
محسسسسسسسسسسسننننننننننننن! مرغ از خیابون رد شده هااااااااااااا! چرا به یه ورت هم نیس؟؟؟
کورش تمدن :
بابت این چند وقت که نبودم و ننوشتم از شما عذرخواهی می کنم و از هلیا به خاطر همه زحمتایی که برای من کشیده ممنونم .
در خبرها داشتیم که یک مرغی از خیابون رد شده . من خیلی فکر کردم که چطور ممکنه تو این مملکت یه مرغی بدون اجازه شوهرش از خیابون رد بشه و این موارد به ذهنم رسید که براتون می نویسم .
اگر می خواین ببینین من چی نوشتم ادامه مطلب رو بخونید ...
ادامه مطلب :
۱- این مرغه احتمالا داشته می رفته خرید . معازه های اینور خیابون بسته بودن ناچار شده بره اونور خیابون
هررررررر چقدر من بامزه ام
۲- اصلا چه معنی داره این مرغه همینجوری رفته اونور خیابون .چرا چادر سرش نککرده؟ چرا حجابشو رعایت نکرده ؟ اصلا کلا چرا ؟
۳- خودتون رو بذارید جای مرغه . خدا وکیلی شما بودین نمی رفتین اونور خیابون
۴- اصلا مگه خودت خواهر مادر نداری دوست عزیز ؟
به تو چه که مرغ مردم رفته انور خیابون ؟ خوبه یکی در مورد مرغ شما اینطوری حرف بزنه ؟ والا ... عجب دوره زمونه ای شده ها
۵- به نظرم این مرغه با خروسش دعوا شون شده بعد اون خروسه گفته برو لونه بابات . مرغه هم گریه کرده و از لونه زده بیرون و دشته تو خیابونا دنبال باباش می ذشته
اونطرف خیابون تبلیغ آدامس خروس دیده فکر کرده باباشه
۶- این مرغه همون مرغه هست که توی ماهواره تبلیغ کان . دوم kodex می کنه . بنده خدا داره از محل کارش بر می گرده . خیلی هم خسته و داغونه
حال نداشته از پل عابر پیاده بره از خیابون رد شده
7-این مرغه از اون مرغهای ارزشیه داره میره اونور خیابون
ثبت احوال شناسنامه خودش و سه هزار و هفتصد تا جوجه و تخمهاش رو عکس دار کنه تا توی انتخابات شرکت کرده و رای بده و به قول مونیس بال محکمی به منقار همه جهانخواران بزنه
البته اول سهمیه دون و ساندیسش رو باید بصورت یارانه براش واریز کنن . تراول قبول نمی کنه
8- این مرغه احتمالا جزء بازرسای انرژی هسته ایه
اینور خیابون که بوده یه هسته دیده اونور خیابون رفته ببینه صلح امیزه یا نه
9- این مرغه احتمالا اینترنتشون از وقتی اومدن خونه جدید قطعه داره در به ر دنبال یه وایمکس مفتی می گرده
اونور خیابون هم احتمالا جلسه بزرگداشت روز مهندسه وایمکس مجانی میدن
10- احتمالا این مرغه داره میره اونور خیابون برای خروسش کادوی ولنتاین بگیره
خب بچه ها این بود پست من
ا دو ماه دیگه که با یه پست بامزه دیگه در خدمت شما خواهم بود خدا نگهدار
هیشکی بانو :
مرغ از خیابون رد شد چون یه خروسی شبیه آقای ابی داشت اونور خیابون داد می زد و خودشو دولا می کرد.
فرشته بانو!
شما هم به خیل حق گویه و درک واژه ها پیوستین؟
مبارکه!
هاله بانو :
مرغه از اینور خیابون برای خودش یه اس ام اس میده
بعد میدوئه میره اونور خیابون اس ام اسشو میخونه و غش غش میخنده
آخه کسی اس ام اس هاشو نمیخونه و بهشون جواب نمیده
آرش پیرزاده :
مرغه از خیابون رد شد چون یه ال ۹۰ سفید اونور خیابون داشت میوه مجانی بین فقرا تقسیم می کرد .
مریم شیرزاد :
اگه مرغ از خیابون رد شده تا بلیط کنسرت رضا صادقی رو بخره.
"اگه" اضافه ست.
بابک:
مرغ از خیابان رد شد. من همین الان این مرغ را لینک می کنم و شماره تماسش رو هم می گیرم تا حضورش در بلاگستان رو تبریک بگم و در تولدانه هم تاریخ تولد خودش و جوجه هاشو وارد کنم.
من واقعا لذت می برم از مرغایی که بلاگر می شود و می نویسند... درود بر همه مرغ هااا.
هیچ مغ غریبه ای اینجا را نمی خواند
هیچ مرغ غریبه ای اینجا تخم نمی کنه تخم بذاره . این کار مرغای بی اخلاق تلاونگه!!!!
جسارت نباشه آرش خان...
ما عمرا برسیم به گرد پای شما...!
فسیل:
چهره بد هفته مرغی که تند از خیابان رد شد و خوب دقت نکرد.
چهره خوب هفته:
جناب رئیس که به ما ناهار مرغ داد
مرسی مهربان...عالی بود...
بابک مرغه رو هم رستگار کرد...
کاتیا:
واقعا درک نمی کنم مرغ هایی رو که بدون هیچ احساسی از روزهای زندگی گذر می کنن
و یک آهنگ ملوی قد قد هم در زمینه وبلاگ پخش است. یک قد قد خارجی البته
نیما :
به سلامتی رفیق
که اگه اونجاش بمونه لای در صداش در نمیاد
به سلامتی گیتار
که اگه زخم بهش بزنی آواز خوش میده
به سلامتی اون مرغی که جوری از خیابون رد میشه که کسی اونجاشو نبینه
مهربان ! خروسها قدرت درک کردن دارن نه مرغها!
مهربان :
امروز که داشتم بر می گشتم
یه مرغ جوون دیدم که داشت تو مترو راه مر رفت
یه مانتوی تنگ کوتاه پوشیده بود و موهاشو براشین کرده بود
چشمای قشنگی داشت و هدفون گوشی اش توی گوشش بود و داشت یه آهنگ جواد از لیلا فروهر گوش می داد و آرو آرو خودشو تکون می داد
حیف که خجالت می کشیدم ولی دوست داشتم بپرم رونشو گاز بگیرم ....
محسن باقرلو :
یه روز صب پا میشی
تا میای قد قد کنی
می بینی قد قد تو رو کرده ...
کیاشاه باستانی :
بدین مرقومه امر می نماییم از ورود آرشمیرزا به عمارةالقد قدای همایونی ممانعت بعمل آید تا سوگلیان حق ندیده ی ما اینگونه فرار بر قرار مرجّح ننمایند تا آبروی این خرده حق ملوکانه بیشتر حفظ گردد.
این مهربان آخری و محسن خیلی خوب بودن
بابک:
در این پست می خوام حتما به وبلاگ این مرغ عزیز لینک بدم.
دوستان عزیز من.... این مرغ .... و این شما
اگر من دوست شما هستم از این پس مرغ هم دوست شماست.
از این به بعد باهاش رفیق باشین و براش کامنت بزارین.
محسن باقرلو:
خوشم میاد :
از مرغی مانتوی تنگ پوشیده و داره با حرکتهای هوسناک رونش از خیابون رد میشه.
بدم میاد :
از مرغی که تخم توی ماتحتش گیر کرده و داره پرپر می زنه و کولی بازی درمیاره.
بابک :
امروز صبح که داشتم ماشینو می بردم تعمیرگاه دیدم یه مرغ پیر و از تخم افتاده داره از عرض خیابون رد میشه . بی اختیار یاد حاجی عبدا.. افتادم و تنهایی هاش .
راستی !حتمن سر فرصت خاطره ی اون سه تا مرغی که بابام واسه ی من و خواهرام خریده بود رو براتون می نویسم.
قیصر:
احترامت واجبه خان خروس! ولی حرف از مرغ و مرغونگی نزن که از تخم میفتم !
کی واسه من قد یه ارزن مرغونگی روو کرد تا من براش یه گونی روو کنم؟ این آغل برام همش کلک بوده و نامرغی! دیدم تقی خروسی که وقتی ماتحتشو تنگ میکرد و چار تا قوقولی قوقو می کرد همه ی دیفالا تکون می خورد و هرچی ناخروس بود زیر مرغهاشون قایم میشدن...پس چی شد؟
....................
سلطان :
آغلمون اینجا بود . تخمی بود . ولی بود.
مریم حیدرزاده:
مرغریتا ! نترس تو از اون خروس ؛ بیا اون با من
مرغریتا ! بیـــا توو آغــــل نپوس بیا اون با من
=))))))))))))))))))))))))))))))))
خیلی باحال بود
والا جواب شما راست کار ما نیست. همون کیاشاه بگه بهتره تا ما .والا با این سوالاشون