صدای سکوت قبل از بزرگترین قمار شهریور
صدای تند زدن قلب ما و قلب بچه های کوچه ی پشتی
نبرد ناموسی سر فتحِ نگینِ کوچه ی پشتی یا افتخار جعبه ی تیله های کوچه ی ما
سر تیله ی شرابی رضا یا تیله ی سه پرِ شکست ناپذیرِ هفت سالگیم
صدای خوردن تیله شرابی رضا به صف تیله ها...صدای افتادن تیله ی سه پر،میانِ چالِ مات
صدای بهت ما و هورای بچه های کوچه ی پشتی
---
شب...بغض و جای خالی یک تیله ی سه پر میانِ جعبه ی هزار تیله ی تا همیشه بی پر...
***
این چند خط ناقابل تقدیم به همراهِ تازه ی دانه های ریز حرف...خوش آمدی ابله خاتون.
تیله ها چشم روشن کودکی ما بودند..
پرهایشان را جا گذاشتیم توی همان کوچه پشتی روزگار
پرهایی که بال و پر غرور پاشکسته مان بودند...
درست مثل عکس های آدامس لاویز..که حالا هر چقدر بگردم..از وقتی آن شماره 67 نایاب را به بازی دخترکانه ی ان روزها باخته ام ..دیگر حتی توی نازنین ترین لحظه ی جی اف بی افی هم آن رنگ و بو و آن حس را پیدا نمیکنم..
تقدیم نوشت عالی ای بود..
ممنون که هوای هم را اینقدر گرم دارید..این حرمت ها و رفاقت ها حتی در این دم دمی مزاجی بهار گرممان میکند..نه از آن گرم شدن ها..از همان ها که میدانید..خواستی و غنیمتی..
- "چشم روشن کودکی"...چه تعبیر قشنگی. خدا فکر زیباتو واسه ما نگه داره
- آخ آخ...عکس آدامسها...خودش حکایتیه. من عکس آدامس فوتبالی جمع میکردم. از اون عکس بازهای قهار هم بودم! یه روز حتما مفصل ازش مینویسمش.
- دم شما هم گرم
من هیچوقت تیله بازی نکردنم...نمیدونم چرا
ممنونم
من عاشق تیله ام. جایی رو میشناسین که داشته باشه؟
یه سر به بازار پانزده خرداد بزنی حتما پیدا میکنی
ضمن اینکه یه چرخی توو نت بزنی فروش اینترنتیش هم هست
جدا ممنون ........حال و هوای 15سال پیش توی محله های پایین شهر اسد اباد{از شهرستان های همدان} واسم زنده شد
علی یارتون.