مولوی راسته ی سیگارفروشها !


من غلام قمرم ؛ غیر قمر هیچ مگو

کنج عزلت بگزیدم ؛ ز دَدَر هیچ مگو


.

نظرات 7 + ارسال نظر
ehsan 1391/02/30 ساعت 20:43 http://roozbarooz.blogsky.com

خیلی شعر قشنگی بود خسته نباشید

خیلی خوب بود. نمیدونم چرا حسم میگه اولش بجای "ددر" کلمه ی "سفر" به یادت اومده...به هر حال خواستم بگم اینجوری خیلی بهتر شده. اونشکلی دیگه کاملا جدی میشد...من یکی که بعنوان یکی از طرفداران این بخش، "شاعر+من"های طنز رو بیشتر دوس دارم.

ارتباط عنوان و پست رو هم نفهمیدم
هرچند خود بنده هم در زمان حیاتم(!) خوراکم عنوانهایی بود که ظاهرا ربط آشکاری با پست نداشتن...خلاصه که همینجوری نفهمیده هم عنوانش رو دوس دارم!

آرشمیرزا 1391/02/30 ساعت 22:10

مولوی را به خیابان مولوی و اذهان دودگرفته ی دخانیاتی! بند زدیم داداش! فقط همین.

آرشمیرزا 1391/02/30 ساعت 22:18

ددر نسبت به سفر بار ظنزش بیشتره

یه چیزی هم با کمر نوشته بودم که نشد بنویسم

ممنون از توضیحت
حالا عنوان رو گرفتم
چقدر خوب به این پست میشینه...فوق العاده اس...

پونه 1391/02/31 ساعت 00:16 http://jojobijor.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد