.
کراوات خالخالی از تهران! : با سلام بنده دیشب خواب دیدم دارم همینجوری خوشحال و خندان برای خودم پشت ویترین زندگی میکنم که یکدفعه یک عده داد میزنند "بگیرید این دراز آویزان طاغوتی را!" و بعد هم میریزند داخل مغازه و دستگیرم میکنند! آقا این تعبیرش چیست!؟ تعبیر! : تعبیرش اینست که قرار است اداره ی اماکن نیروی انتظامی در طرح جدیدی برخورد با فروش کراوات را تشدید کند! (لینک) کراوات خالخالی از تهران! : خوابگذار جان! حالا شما سندی چیزی داری که ما را گرفتند بیایی آزادمان کنی!؟ ما موجودات خیالی که جز شما کسی را نداریم! تعبیر! : نه به جان شما! ما خودمان مستاجریم! اگر سند داشتیم که میرفتیم سگهای این پست را آزاد میکردم! فقط میتوانیم دعا کنیم که در زندان به اعمال خودتان فکر کرده و توبه کنید و تبدیل به جورابی شرتی چیزی شوید بلکه عفو بخورید!
.
باز فک کردم میخای بگی برادرا دارن کسایی رو که کروات میزنن و جمع میکنن!!!!!!!
گیر دادیاااااااااااااااااااا حمید،به جای این پستا بیا 4تا تک خطی عاشقانه بنویس تا لذذذذذذذذت ببریم
توو فاز اونجور نوشته ها نیستم
خداراشکر!!!!
من ک هروقت کراوات فروش هارا می دیدم!بغض می کردم و یاد همت ها باکری ها و کاظمی ها!!!می افتادم!!!
خداراشکر که نیم نگاهی به این خاک مقدس دارند هنووز!و انسانیت را از یاد نبرده اند!
چه جالب! منم بغض میکردم!
واقعا این خدانشناسا چجوری دلشون میومد اینچیزارو بدن دست جوانهای مردم!؟
اینجا ی پولدار زمینشو اهدا کرده به خانه بهداشت کسی که سه ماه ایرانه بقیه اش رو امریکا.اومدن عکسش رو زدن رو سر در این خانه بهداشت که اهدا کرده اونم با کراوات .اما برادرا بعد ی مدت همون تیکه عکس رو محو کردند و الی آخر
دیگه همه مون یه پا آلیسیم...داریم توو سرزمین عجایب زندگی میکنیم و یکی نیست بیاد قصه مون رو بنویسه...
جزیره جان!منتظر آن رووز هم باش که ستاد مقابله با تک خطی های عاشقانه هم راه می افتد و خانه خراب می شویم!!!
دستشان را به گرمی آتش!!!می فشارم!!!با انبر!!!!!
اصلا واسه همینه که دیگه عاشقانه نمینویسم دیگه! آخه تا کی میخوایم در دریای جهل و گناه غوطه ور باشیم!؟ واقعا تا کی!؟ (آیکون "بیداری اسلامی!")...
این نابغه های دین و دنیا، اصلا گفته اند که بنای فقهی این ممنوعیت شان چیست؟ آدم دلش میخواد جندتا فحش بده بلکه دلش یه کم خنک شه. اما فایده اش چیه؟ :(
بعضی چیزا نیازی به بنای فقهی نداره خواهر من! چون غالب دشمنان ما از این لباس استفاده میکنن پس پوشیدن اون حکم شبیه نمایی و بلکم همذات پنداری با دشمن رو داره و لذا خوب نیست! (من به شوخی گفتم ولی دلیل اصلیش هم واقعا همینه)
ینی واقعا یه همچی کاری میخوان بکنن!!!!
متاسفم ....
کار از میخوان بکنن گذشته! کردن!
سلام فرمانده!
خوبی برادر جان؟
یعنی من کشته مرده این خوابگذار فهیم! شدم رفتتتت
خدایی خط اخرت بی نظیره...نمیدونستم باید بخندم یا گریه کنم
- "فرمانده"...یادش بخیر...خیلی وقت بود نگفته بودی...
- بخند!
خوابگذار جان، تعبیرِ این کلامِ گهربارِ آرمین 2afm و رضایا چیست که فرمودند:
خاطرخواتم baby خاکِ زیرِپاتَم
همرنگِ چشماتِ رنگِ کِرِواتم ...!!
یا اونجا که گروهِ the boys گفتن:
حالا زنم میشی؟! کروات بزنم؟ ... خودم تمومِ حرفا رو با بابات بزنم ...؟!!!
جداً اگه این چهار تا ... رو هم نگیم کارمون به تیمارستان میکشه ..
- در مورد اول چون سوال کننده از جهت خاطرخواهی میخواهند کراواتشان را همرنگ چشمهای آن صبیه کنند اشکال شرعی دارد! ولی در مورد دوم چون قصد ازدواج وجود دارد بلامانع است و گناهی بر آن مترتب نیست! (آیکون "زلال احکام!")...
البته شما خودتان استادید حاج آقا مهدی جان! ما داریم درس پس میدهیم!
- گفتم زلال احکام یاد این افتادم! اگه نشنیدی گوش کن! خیلی باحاله! :
http://s3.picofile.com/file/7397053652/zolale_ahkam.mp3.html
از آنجایی که درازآویز است امکان تبدیل به شورت برایش متصور ؛ میسور و ممکن است .
ومن ا.. تو فیق
.
نمیدونم تاحالا از نزدیک کراوات دیدید یا نه! خیلی درازه حاج آقا! اگه شرتش کنیم به درد مصرف داخلی نمیخوره! فقط به درد صادرات به عربستان میخوره که اونم فعلا دشمنمونه!
"دراز آویزان "
برنامه ببخشید شما یادته ؟ یه قسمتی بود که میگفت "زین پس به جای واژه نامانوس ِ کروات ، بگویید دراز آویزان ِ تزئینی " یاد اون افتادم !
خوابگذار جان زنده باشی الهی جوون . تو تلخیه این اتفاقات رو چند ثانیه از یادمون میبری .
آره...رامین ناصرنصیر اجراش میکرد...یادش بخیر...
"ببخشید شما" بود یا "ساعت خوش"؟
ببخشید شما بود . مهران مدیری مجریش بود که هر شب یه مهمون از یک قشر کاری داشت .
اسم این آیتم دقیق یادم نیست اما لحنش و اون فضا و اصطلاحات بامزه اش یادمه .
آقا حمید بابا بی خیال
به قول خودت
یه پا آلیسیم...داریم توو سرزمین عجایب زندگی میکنیم و یکی نیست بیاد قصه مون رو بنویسه...
بابا اینا روزمرگیه عادی شده دیگه اینا سوژه نیست پای ثابته
خندم میگیره بخدا نمیدونم ..
بی خیال
از اون سنگ. کاغذ . قیچیا بنویس بخونیم کِـیف کنیم
سرزمین عجاب یادمون بره
سنگ کاغذ قیچی...
حقیقتش چند وقت یه بار دچار یه مدل دلزدگی از اونجور متنها میشم که از هرچی تا حالا اونجوری نوشتم هم بدم میاد چه برسه به اینکه بخوام یکی دیگه از اونا بنویسم!...ولی چیز مهمی نیست! تاریخ نشون داده بعد از یه مدت خودبخود خوب میشم! (آیکون "امن یجیب + ریپیت!")...
ریپت! جالب بود
بسپار به همون که تو ترمینال غرب سپردی
(آیکون"حرفی بهتر این پیدا نکردم باید یچی میگفتم")
اتفاقا خیلی خوب گفتی! چی بهتر از این!؟ (آیکون "دم شما هم گرم!")...
پس چرا کت و شلوار رو ممنوع نمیکنن؟ اونم برای دشمنانه دیگه!
باور کن اونم از دستشون در رفته!
اگه راه داشت زمان به عقب برگرده اونم ممنوع میکردن!
کار خوبی می کنن.
آخه چیزی که لوزتین رو به بی ضه تین وصل میکنه ، چه فایده ای داره آخه ؟
آلن جان مطمئنی شما الان داری درباره ی کراوات حرف میزنی!؟
اتفاقا آلن حرف جالبی زده
کراوات از گلو و مجاورت لوزه ها ادامه داره تا نواحی پایین تر و ناف!
تا به حال دقت نکرده بودم!
این مثنی های غدد مزبور رو هم قشنگ به کار برده!
آخه کراوات معمولا از ناف پایینتر نمیاد!...حالا آلن یا کراواتش بلنده یا مثنی هاش زیادی بالاس! اگه اولی درسته که فبها! ولی اگه دومی صحیحه توصیه میکنم هرچه زودتر تا پایین نیومده بره معافیشو بگیره!
بنده خدا این آلن چه گیری تو تیراژه بهش دادین ها .. حالا شاید طناب آویزون کرده به خودش جای کراوات! والا