تجربه ثابت کرده بعد از هر بدی ...بدتری در راه است البته متاسفانه این قضیه به من اثبات شده.... امیدوارم اینبار تجربه اشتباه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
آره...دقیقا...و دلمان خنک میگردد..تابداننداین مقام و منصبها ماندنی و ارث و یادگارپدریشان نیست که فکرمی کنند تاعمر دارند تاجش را بر سرشان مینهند وبعد مرگ نیز باخود به گور خواهند برد.......... والااااا بااین مملکت داریاشون........... یاحق...
کیا در خواب بیند پنبه دانه حقم را می برد با خود به خانه نشیند توی خلوت نیمه شبها که تا حق را خورَد او دانه دانه بسازد او ز درکی با لطافت برای حقِ من یک آشیانه سفید و سرخ و بی مو هست درکش نباشد مثل آن در این زمانه به یادم هست یک شب تیر حقّم بکرد بر زیر چشم او کمانه ولی وا کرد درکش را و گفتا : بنه حق را عزیزم در میانه چو دیدم رخصتم داده کیاشاه گرفتم مرکز درکش نشانه گرفتم موی او را با یکی دست نهادم دست دیگر را به چانه زدم چمباتمه بر پشتش ولیکن نهادم چانه ام را روی شانه چنان ضربی زدم بر درک ایشان که حقم رفت تا سمت مثانه بزد فریاد و دیدم آتشی را که از او می کشید آن شب زبانه بگفتم : رفتم آب یخ بیارم بگفتا : نه ! فقط چاره ش توو وانه درون وان ِ پر آب و پر از یخ نمودم او و درکش را روانه برایش دم نمودم چای با هل و با دارچین و میخک , رازیانه بگفتم : جرعه ای زین چای عالی همه دردت ز درکت ؛ می پـَرانه بگفتا : عاشق این درد هستم که با حق می زنی بد تازیانه ! بیامد از درون ِ وان بیرون بگفتا : پس بخوان اینک ترانه ! بگفتم : از که خوانَم ؟ گفت : بیژن بخواندم من " لوند و دلبرانه " .
نوشتم شعر دیگر تا که یاران به لب جاری کنندَش چون فسانه
هر وقت به این فکر میکنم بعد دل به حال رئیس جمهور بعدی می سوزه که چه جوری میخواد خراب کاری ها ولخرجی ها و... رو جمع جور کنه طفلک رئیس جمهور بعدی آدم خیلی شجاعی باید باشه یا خیلی عشق ریاست که همیچن ریسکی کنه بیاد جلو که این مملکت رو با این اوضاع دست بگیره
اگه مثل خیلی دیکتاتورهای دیگه یه بساطی به راه بندازه و خودش رو بکنه رئیس جمهور مادام العمر و کاری که از دست ما بربیاد به اندازهء همون کاری باشه که از دستمون براومد وقتی با وقاحت تمام رای هایمان را به نام خودش نوشت، چی؟ نمیخوام آیهء یاس باشم اما بیشرفی بعضی ها نهایت نداره :(
اما خوب، تصورش میکنم و دلم و همهء اعماق وجودم خنک و راضی و شاد میشه از این تصور.
والا اگه ماییم که بعدیه اینقدر بدتر از آب در میاد که میگیم بازم به عمو ا.ن!!! همون روندی که بارها توی این کشور تکرار شده... کسی منفور مردم میشه اما بعدیه اینقدر گه تر از اب در میاد که هی میگن بازم به دوره فلانی. این را می توانید از دوره شا..ه تا دوره ی تک تک رؤسای جمهور گرانقدر این مملکت ببینید...
یاد اون قسمت از پستی افتادم که یه ماه بعد از بیست و دوم خرداد توو وبلاگ مرحومم نوشته بودم:
"فکر اینجاشو دیگه نکرده بودی...حالا جلوی تیک تاک ساعتارو بگیر...بگو عقربه بزرگه پول گرفته تا بچرخه...بگو تو مهدکودکا بچه ها تو نقاشیاشون خورشید نکشن...آخه داره از پشت کوها بالا میاد و میگه یه شب دیگه رفت و حالا امروزه..بگو فردا نیاد...بگو فردا نیاد... سحر خفتگان عزیز...تا پایین آمدن از مناره سرهای امیدواران فقط سه سال و یازده ماه باقیست... احمدی بای بای...احمدی بای بای"...
عنوانش بود "تو هم شبیه من باش...حسابتو نگه دار"...
این ناامیدی و یاس که توو نگاه اکثر بچه ها هست مضرتر و خطرناکتر از اصل وجود آدمایی مثل آقای رئیسه...آدما میان و میرن...آدمای ساده...آدمای رئیس...آدمای بیشرف...آدمای باغیرت...تنها چیزی که میمونه نگرشیه که باهاش فردای دنیارو میسازیم...با این نگاههای تلخ و ناامید خود خدا هم از عرش پایین بیاد و کاندید ریاست جمهوری بشه و رای بیاره به جایی نمیرسیم...
پست بامزه ای بود تا حدیکه لبخند نشوند رو لبمون.اوهوم فقط یه چیز دفعه قبلی عمو محمود بود حالا یه چی دیگه شده. بعد مسئله حاج اقا: اون "نقطه ای" که بین حرف الف و نون اومده ایا تغییری در معنیه اون عبارت بدون نقطه ایجاد میکنه؟!نمیکنه؟!در هرصورت خدا قبول کنه ازتون.بله
راستی تحملگاهتون فراخ هم عبارت جالبی بود. استقبال میکنیم از بکارگیریش زین پس دیگهههههههههههههههههههههههه من دوست دارم 5تا لایک بزنم به این پست به نیت پنج تن.
این پدر سوخته چرا نزاشت 5تا لایک یزنم؟! زهی خیال باطل، ما سیریش تر از این حرفاییم. برا اثبات "جوان ایرانی میتواند" یا مثلا "جوان ایرانی-اراده" پوزِ نظرسنجیتونو میزنیم.
سلام میدونی دوست من ....اینکه سال بعد یکی باشه یا نه ...زیاد اهمیت نداره و نداشته چون این عزیزان میان و میرن همونطور که سالهااومدن و رفتن... مهم این یاس و دودلی و ناامیدیی که بین نسل جوون و نیروی کار این مملکت حاکم شده مهمه... یادمه یه روز یه استادی درس خونده اونور اومده بود برا منو همکارا صحبت کنه...اول صبه... میدونی اولین جملش چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت:این قیافه های عبوث وناراحت و ....این چه قیافه ای که شما جوونا اول صبح که باید شاداب و سرزنده باشید ..به خودتون گرفتی؟؟؟؟؟؟ اینا درده عزیز م....
و این زمانی اتفاق می افتد که گزینه ی بعدی یکی بهتر از عمو محمود باشد :دی
وای به وقتی که دو سال بعد دنبال محمود بگردیم که کجایی ... :دی
تجربه ثابت کرده بعد از هر بدی ...بدتری در راه است
البته متاسفانه این قضیه به من اثبات شده....
امیدوارم اینبار تجربه اشتباه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
یعنی میشه؟؟ اون میله ها رو میگم؟؟؟
اگه بشه چی میشه...
آخه اینقدر بعضی فکر آ دور از ذهن و محالن که نمیشه حتی فکر کرد که اتفاق بیافته منظورم میله هاست بله
یعنی از این بدتر :(
اتفاقا سپیده جان عین روز برای من روشنه
بعد از انقلاب همه رئیس جمهورها و نخست وزیرها
یا فرار کردن یا ترور شدن یا حبس خونگی هستن
به نظرم اصلا محال نیست
آره...دقیقا...و دلمان خنک
میگردد..تابداننداین مقام
و منصبها ماندنی و ارث
و یادگارپدریشان نیست
که فکرمی کنند تاعمر
دارند تاجش را بر
سرشان مینهند وبعد
مرگ نیز باخود به گور
خواهند برد..........
والااااا بااین مملکت
داریاشون...........
یاحق...
کیا در خواب بیند پنبه دانه
حقم را می برد با خود به خانه
نشیند توی خلوت نیمه شبها
که تا حق را خورَد او دانه دانه
بسازد او ز درکی با لطافت
برای حقِ من یک آشیانه
سفید و سرخ و بی مو هست درکش
نباشد مثل آن در این زمانه
به یادم هست یک شب تیر حقّم
بکرد بر زیر چشم او کمانه
ولی وا کرد درکش را و گفتا :
بنه حق را عزیزم در میانه
چو دیدم رخصتم داده کیاشاه
گرفتم مرکز درکش نشانه
گرفتم موی او را با یکی دست
نهادم دست دیگر را به چانه
زدم چمباتمه بر پشتش ولیکن
نهادم چانه ام را روی شانه
چنان ضربی زدم بر درک ایشان
که حقم رفت تا سمت مثانه
بزد فریاد و دیدم آتشی را
که از او می کشید آن شب زبانه
بگفتم : رفتم آب یخ بیارم
بگفتا : نه ! فقط چاره ش توو وانه
درون وان ِ پر آب و پر از یخ
نمودم او و درکش را روانه
برایش دم نمودم چای با هل
و با دارچین و میخک , رازیانه
بگفتم : جرعه ای زین چای عالی
همه دردت ز درکت ؛ می پـَرانه
بگفتا : عاشق این درد هستم
که با حق می زنی بد تازیانه !
بیامد از درون ِ وان بیرون
بگفتا : پس بخوان اینک ترانه !
بگفتم : از که خوانَم ؟ گفت : بیژن
بخواندم من " لوند و دلبرانه "
.
نوشتم شعر دیگر تا که یاران
به لب جاری کنندَش چون فسانه
.
فکر نکنم همچین خوب باشه که تحملگاه انسان فراخ باشه هااااا
محموتی که بره یکی بهتر میاد جاش ،یکی که همچین آفتابه به دست تر باشه ، ولی با این حال تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته ...
الحق که یک سور مشتی زدی به ایرج میرزا دمت گرم
هر وقت به این فکر میکنم بعد دل به حال رئیس جمهور بعدی می سوزه که چه جوری میخواد خراب کاری ها ولخرجی ها و... رو جمع جور کنه طفلک رئیس جمهور بعدی آدم خیلی شجاعی باید باشه یا خیلی عشق ریاست که همیچن ریسکی کنه بیاد جلو که این مملکت رو با این اوضاع دست بگیره
اگه مثل خیلی دیکتاتورهای دیگه یه بساطی به راه بندازه و خودش رو بکنه رئیس جمهور مادام العمر و کاری که از دست ما بربیاد به اندازهء همون کاری باشه که از دستمون براومد وقتی با وقاحت تمام رای هایمان را به نام خودش نوشت، چی؟
نمیخوام آیهء یاس باشم اما بیشرفی بعضی ها نهایت نداره :(
اما خوب، تصورش میکنم و دلم و همهء اعماق وجودم خنک و راضی و شاد میشه از این تصور.
والا اگه ماییم که بعدیه اینقدر بدتر از آب در میاد که میگیم بازم به عمو ا.ن!!!
همون روندی که بارها توی این کشور تکرار شده... کسی منفور مردم میشه اما بعدیه اینقدر گه تر از اب در میاد که هی میگن بازم به دوره فلانی. این را می توانید از دوره شا..ه تا دوره ی تک تک رؤسای جمهور گرانقدر این مملکت ببینید...
خیلی خوب بود! مرسی!
یاد اون قسمت از پستی افتادم که یه ماه بعد از بیست و دوم خرداد توو وبلاگ مرحومم نوشته بودم:
"فکر اینجاشو دیگه نکرده بودی...حالا جلوی تیک تاک ساعتارو بگیر...بگو عقربه بزرگه پول گرفته تا بچرخه...بگو تو مهدکودکا بچه ها تو نقاشیاشون خورشید نکشن...آخه داره از پشت کوها بالا میاد و میگه یه شب دیگه رفت و حالا امروزه..بگو فردا نیاد...بگو فردا نیاد...
سحر خفتگان عزیز...تا پایین آمدن از مناره سرهای امیدواران فقط سه سال و یازده ماه باقیست... احمدی بای بای...احمدی بای بای"...
عنوانش بود "تو هم شبیه من باش...حسابتو نگه دار"...
این ناامیدی و یاس که توو نگاه اکثر بچه ها هست مضرتر و خطرناکتر از اصل وجود آدمایی مثل آقای رئیسه...آدما میان و میرن...آدمای ساده...آدمای رئیس...آدمای بیشرف...آدمای باغیرت...تنها چیزی که میمونه نگرشیه که باهاش فردای دنیارو میسازیم...با این نگاههای تلخ و ناامید خود خدا هم از عرش پایین بیاد و کاندید ریاست جمهوری بشه و رای بیاره به جایی نمیرسیم...
شعر آرشمیرزا هم که مثل همیشه محشر بود!
این بشر خدای نمکهای طعم دار و موردداره!
خیلی وقت بود اینجوری درست حسابی نخندیده بودم! مرسی!
پست بامزه ای بود تا حدیکه لبخند نشوند رو لبمون.اوهوم
فقط یه چیز دفعه قبلی عمو محمود بود حالا یه چی دیگه شده. بعد مسئله حاج اقا: اون "نقطه ای" که بین حرف الف و نون اومده ایا تغییری در معنیه اون عبارت بدون نقطه ایجاد میکنه؟!نمیکنه؟!در هرصورت خدا قبول کنه ازتون.بله
راستی تحملگاهتون فراخ هم عبارت جالبی بود. استقبال میکنیم از بکارگیریش زین پس
دیگهههههههههههههههههههههههه من دوست دارم 5تا لایک بزنم به این پست به نیت پنج تن.
این پدر سوخته چرا نزاشت 5تا لایک یزنم؟!
زهی خیال باطل، ما سیریش تر از این حرفاییم. برا اثبات "جوان ایرانی میتواند" یا مثلا "جوان ایرانی-اراده" پوزِ نظرسنجیتونو میزنیم.
سلام
میدونی دوست من ....اینکه سال بعد یکی باشه یا نه ...زیاد اهمیت نداره و نداشته چون این عزیزان میان و میرن همونطور که سالهااومدن و رفتن...
مهم این یاس و دودلی و ناامیدیی که بین نسل جوون و نیروی کار این مملکت حاکم شده مهمه...
یادمه یه روز یه استادی درس خونده اونور اومده بود برا منو همکارا صحبت کنه...اول صبه...
میدونی اولین جملش چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت:این قیافه های عبوث وناراحت و ....این چه قیافه ای که شما جوونا اول صبح که باید شاداب و سرزنده باشید ..به خودتون گرفتی؟؟؟؟؟؟
اینا درده عزیز م....
ان چه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است، احتیاج است احتیاج