بابا آب داد. بابا جان داد. بابا جان داد تا توانست نان بدهد. بابا با خون دل نان داد . بابا اینقد نان داد تا تمام شد.
نمیدونم واقعا چی برا این بنویسی... چیزیه که هرروز داریم میبینیم اینو شاید نه به این وضوح ولی میبینم خستم یکم از سرکار اومدم برم فکر کنم شاید بهتر بذهنم رسید ممنون از ایده عکس
سلامم بابا نان آورد .نانی که قیمتش از قیمت خون باباشونوم بیشتر.... بابا نان آورد بابا شاهکار کرد که نان آورد درغلغله ی نان بُر ها و و نان به نرخ روز خورهای حرفه ای..
ای وای بر ما .. این کارکاتور قبلا هم دیده بودم ... الان که دوباره دیدم و دوباره منقلب شدم به این فکر کردم که دفعه پیش هم که این کارکاتور دیدم منقلب شدم و فراموش کردم اندفعه هم همین خواهد شد ... فراموش می کنم کاش انفدر غیرت داشتم که هر موقع نون می بینم به یاد این کارکاتور بیفتم نخورم ... انقدر نخورم تا تمام نانها باد کند درب نانوایی تا نان ارزان شود ....تا شیر مرغ گوشت ارزان شود ای وای بر ما که هیچ گاه سهم خودمونو ادا نمی کنیم
این روزها دل گیر تر از همیشه ام... من کافی نت دارم و مدتی است انقد مراجعه کننده برای فروش کلیه دارم که یه قالب آماده کردیم تو ورد و فقط آقا یا خانم و شماره تلفن و گروه خونی و سن رو تایژ می کنیم و پرینت می گیریم ... خیلی لحظات از خودم بدم میاد... خداوند باعث و بانیشو از عالم حذف کنه ...
بابا آب داد.
بابا جان داد.
بابا جان داد تا توانست نان بدهد.
بابا با خون دل نان داد .
بابا اینقد نان داد تا تمام شد.
نمیدونم واقعا چی برا این بنویسی...
چیزیه که هرروز داریم میبینیم اینو شاید نه به این وضوح ولی میبینم
خستم یکم از سرکار اومدم
برم فکر کنم شاید بهتر بذهنم رسید
ممنون از ایده عکس
واقعا اولم
سلامم
بابا نان آورد .نانی که قیمتش از قیمت خون باباشونوم بیشتر....
بابا نان آورد
بابا شاهکار کرد که نان آورد درغلغله ی نان بُر ها و و نان به نرخ روز خورهای حرفه ای..
بابا بی جان آمد ...
شعار جدید:
نانی ک در دست منه!!!
هدیه ب رهبره منه!!!!!!!!!!!!!!!!
بابا به من اندیشید
و گرسنگی ام
کاش شرف بابا را آنهایی داشتند که گره کار این ملت گیر دستان بی کفایتشان است :(
بابا نان آورد
با خون دل.
.
.
آرشمیرزای گرامی
کاش خودتان هم در آخر طرح یا جمله ای که به فکرتان میرسد را بنویسید..
گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه دل ها را
علف هرزه ی کین پوشانده ست
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست....
( حمید مصدق)
وقتی جهان
از ریشه جهنم
و آدم
از عدم
و سعی
از ریشه های یاُس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده در حرف
کفتار را به کفتر تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان
دل بست
نان را از هر طرف که بخوانی
نان است.
بالایی از ( قیصر امین پور ) بود
هی بچه
پدرت را زده اند...
این که گریه ندارد
او برای تو پدر است
و برای اهل زمین
یک غریبه ی ناشناس
که مشت خورده .... همین.
( علیرضا روشن)
عشق من و تو؟....آه
این هم حکایتی است
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب،
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست.
(هوشنگ ابتهاج)
بابا با نان ولی بی قلوه آمد .
.
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می آید
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
بی جان شده است پدر...
از برای نانی که من میخورم...
بابا به قیمت جان, نان داد
انتخاب های مهربان
و مینیمال هاله
محشر بودند
آگهی:
تعویض کلیه با نان !
ای داد بیداد...
ای وای بر ما ..
این کارکاتور قبلا هم دیده بودم ... الان که دوباره دیدم و دوباره منقلب شدم به این فکر کردم که دفعه پیش هم که این کارکاتور دیدم منقلب شدم و فراموش کردم اندفعه هم همین خواهد شد ... فراموش می کنم
کاش انفدر غیرت داشتم که هر موقع نون می بینم به یاد این کارکاتور بیفتم نخورم ... انقدر نخورم تا تمام نانها باد کند درب نانوایی تا نان ارزان شود ....تا شیر مرغ گوشت ارزان شود
ای وای بر ما که هیچ گاه سهم خودمونو ادا نمی کنیم
نان به قیمت جان بابا.
نان به قیمت غرور له شده بابا.
بابا جان داد تا نان داد...
بابا جان داد..از بس که نان نداشت..
(شبیه دیالوگ معروف فیلم مادر:
مادر مرد..از بس که جان نداشت)
بـــابــــا نان داد
بابا بــــا داد نان داد
بابا داد تا نان داد
بابا داد
خمیر مایه اش را
دادِ بی دادِ بابا
نان شد ...
مادر! چرا پدر حالا که نان داریم بی جان است!
کتاب اول دیستان سال 60 : بابا نان داد ...
کتاب اول دیستان سال 90 : بابا برای نان داد ...
وقتی غم نان ؛ درد پدر بودن را ملیح می کند...
طرح تعویض کلیه ...کلیه های کارکرده و کهنه ی خود را با نانهای تازه و داغ ما عوض کنید...
یا....
نان داغ ....کلیه ی داغون
یک عدد نان سنگک با دو عدد کلیه تعویض میشود.
فوری:دی
بابا نان آورد

بابا نان آورد
بابا نان آورد
بابا نان...
به خدا موندم چی بنویسم
فقط میخوام به همه ی باباهای عزیز بگم
بابت تموم زحمتا تون متشکریم
اینو از طرف همه ی دخی ها گفتم
دقیقا میخواستم همون چیزیو بگم که تو سی ام اول ممد گفت...
بابا جان داد تا نان بدهد.
همه دور سفره جمع بودند، الا یک نفر....
جان پدر بر سر سفره بود و خودش دیگر نبود.
این روزها دل گیر تر از همیشه ام...
من کافی نت دارم و مدتی است انقد مراجعه کننده برای فروش کلیه دارم که یه قالب آماده کردیم تو ورد و فقط آقا یا خانم و شماره تلفن و گروه خونی و سن رو تایژ می کنیم و پرینت می گیریم ...
خیلی لحظات از خودم بدم میاد...
خداوند باعث و بانیشو از عالم حذف کنه ...
به قول شاهکار بینش پژوه :
هر آنکس که نان داد ، بابا بود ...