بد خوابی هایم را از چشم پاشنه آشیل دلتنگی ها میبینم
وقتی که مست از تصور بودنت
دروازه های خیال را به روی خاطراتمان باز میکنم
و هر نصف شب کابوس رفتنت از دلشان سربر می آورد
*عنوانش را هم بخوانید"تروی" و یا حتی "رویت" ...
اصلا چه فرقی دارند وقتی که دیگر هر دویشان افسانه باشند ؟؟!
اسب تروای خاطراتت یورتمه میرود در خیالم...
ومن از پس چونان محکوم به مرگی
به زمین کشیده میشوم...و میمیرم.. هرشب..