حراج


آیا میدانستید ؟

"حراج" در لغت (و تجارت) یعنی به فروش گذاشتن کالایی میان جماعتی ، تا  آن کس که بهای بیشتر دهد به او بفروشند (+) ! در حالی که همین لفظ در عرف رایج معنایی کاملا عکس داشته و "فروش با کمترین بها" اولین تصوری است ما از حراجی ها داریم !


والا زمان ما ...


سر کلاس زبان، short رو با صدای بلند نمی گفتیم

این قدر با حیا بودیما ...



دست و سر



خیلی هم عجیب نیست

اینکه

تا دست به سرِ احساسم می کشی

عقلم دست به سر می شود..!


یه روز ، بلاخره ...


هرچه دیوار تر

آوار تر ...


والعصر..والعصر الجمعه!


تعمیرگاهی باید ساخت از آغوشت

برای غروب های جمعه

که حالم بدجوری خراب است..!


زلف بر باد مده

 

دل بری نکن 

از منی که دل آوری نمی دانم 

دل زده می شوی 

... 

.. 

.

این شعر از گوشه ی آن دو چشم شهلا چکیده است!


زیباترین خطی که تا به حال خوانده ام

خط چشم های تو بود

عجب دست خطی دارد خدا..!


ماهِ من




باز کن آن شالگردن لعنتی را


از دور صورتت


من طاقت این خسوف را ندارم..!




باد هایی که می آید و نمی رود

خیابانِ باد هایی که از سمت تو می آید یک طرفه است


بوی تو را می آورند


خاطراتت اینجا مانده است


و من در ایستگاه آخر خاطراتت


منتظرم بادی بوزد به سمت تو


همین ...

یا بازم توضیح بدم؟

سلام...  

 

 

 

یه وقتایی هم هست، مجبوری.... 

 

 

                               می فهمی؟ مجبوری