شاید اگر آن روز اول
تو جای آدم بودی
شیطان هم در برابر این همه زیبایی
عاشقانه سجده می کرد
...
..
.
هرگاه آدمی به رنج و زیانی در افتد،همان دم به هر حالت که باشد
از نشسته و خفته و ایستاده فورا" مارا به دعا میخواند
و آنگاه که رنج و نیازش برطرف شود به حال غفلت و غرور
چنان باز میگردد که گویی هیچ مارا به دفع ضرر خود نخوانده است..!
(سورهء مبارکهء یونس..آیه 12)
لبت قافیه ی شعرم شده
بوسه هایت وزنش ...
و من چقدر هوس کرده ام که امشب ، طولانی ترین قصیده ها را بسرایم ...
متنفرم ،
از هرچه از من تو را دور کند
حالا بلیطت برای فردا باشد
از سفر
یا حتی در این آخرین شب
از سحر
...
صاحبان سه مغازه ی کفش فروشی که کنار هم بودند رقابت بسیاری با هم داشتند . اولی برای تبلیغ روی شیشه ی مغازه نوشت : بهترین کفش های شهر ! دومی نوشت : بهترین کفش های دنیا ! و سومی که مغازه اش میان این دو بود نوشت :
در ورودی اصلی !
منبع : ؟
من باشم
تو باشی
و یک کاسه ی پر آلبالو خشکه..!
دیگر اصلا" مهم نیست تو باشی یا نباشی..!
برکه ی دفتر شعرم را که ورق میزنم ...
درون تنگ احساس
بی تاب میشود ماهی سرخ خیالت ...
و من میان صفحه ای خالی ... شعر تازه ام را رها میکنم .
اگر قطرات باران از عشق بودند و اشکهایم از جنس باران ،
تمام گریه هایم را تقدیم بیابان سرنوشتمان میکردم ...
که سبز شود ... و من از شوق روییدنش ، پرنده !