دکتر می شویم

من با کمال افتخار و اقتدار تصمیم گرفتم که از همین امشب بعد از شام شروع کنم به درس خوندن واسه امتحان دکترا.البته خیلی آدم های نادان و کج فهم و بیخود اطرافم هستن که میگن:«اوووووو!از الان می خوای بخونی؟بابا بی خیال!حالا کو تا فردا 8 صبح؟!بذار صبح تو راه تو اتوبوس بخون!» امّا من معتقدم آدم باید در زندگی برای هر کاری برنامه ریزی صحیح و دقیق داشته باشه تا موفق بشه.و اصولاً اگه آدم همۀ کارهاش رو زودتر انجام بده بهتره تا اینکه دیرتر انجام بده.و کلاً بهتره آدم کار امروز را به فردا میندازه.

این مردم(2)

این مردم موجوداتی هستند که وقتی شوهر می کنی، به جای «مبارکه!ایشالله خوشبخت بشی!» می گویند:«خب خداروشکر! دیگه لازم نیست لامپ روشن کنین!خونه تون رووووووشنِ روشن شد!!!»

این مردم(1)

«این مردم» موجوداتی هستند که وقتی در خانۀ خودت، در اتاق خودت، روی پایت را لگد می کنند طوری که آه از ته اعماقت برمی خیزد،به جای «ببخشید» می گویند:«خاک تو سرت!هیچوقت عقلت نمی کشه کجا باید بتمرگی!»

دَدَم وای!(2)

_عروس تازۀ زهرا خانوم اینا رو دیدی چقدر خوشگله؟

_ایششش آره دیدمش.خوشگله اما خیلی بی شعوره.خوشگلیِ تنها به چه درد می خوره خواهر؟آدم باید یه ذره اخلاق داشته باشه!

_عروس بزرگه شون ماشالله!یه پارچه خانومه!خیلی باشخصیته!

_باشخصیتیش بخوره تو سرش!قیافه اش مثل وزغ می مونه.دماغش قبل از خودش می رسه.همه چی که شخصیت نیست.آدم باید یه ذره قیافه هم داشته باشه!

دَدَم وای!(1)

وقتی کودک هستی...

_ماشالله! چه دختر تپل نازی! لُپ های قلنبه اش رو ببین! ای جانم! صورتش مثل انار می مونه. به این میگن دختر! وقتی بزرگ شدی عروس من میشی خوشگل خانوم؟

وقتی بزرگ شده ای...

_خاک تو سرت! لپات مثل کوآلا آویزون شده. رسماً خرس شدی! انقدر نخور! اصلاً تو از همون بچگیت خپل بودی. آخه به تو هم میگن دختر؟ من که می دونم آخرش هیشکی تو رو نمی گیره.

خوشآمدگویی



عطر گل محمــــــدی

به مملکت خوش اومدی

اما نشه فراموشت:

که از صلاحیت ؛ ردی!


گهی خر ؛ سوار و گهی خرسوار





هر کس که به احوال ما در نظاره است

بیـنَــد نشیمنگاه ما سخت پاره است


اظهر ز شمس است دلیلش ؛ چرا که دریغ

خود خرسواریم ولی خر ؛ سواره است




خداییش یعنی چی ؟

یک رب مانده یعنی چه ؟ 

 

گزینه یک : یعنی باقی رب ها به فروش رفته و فقط همین یکی مانده است . 

گزینه دو : یعنی سه ربش رفته و فقط یک رب مونده که اینم اگه همت کنی میره . 

گزینه سه :این اصلا رُب نیست بلکه رَب است . اشاره به وحدانیت خداوند دارد . 

گزینه چهار : هیچکدام ... 

 

 + تقدیم به دوستان یک  رب مانده  

 

عاشق هم عاشقهای قدیم



"عاشقهای کنونی"
چونان ساندویچهایی هستند
با یک "نون" ِ اضافه!

آنسوی خیابان


چرا مرغ از خیابان رد شد؟



جوگیریات : برای آنکه در کافی نت آنسوی خیابان وبلاگش را با بازی ِ« من روزی دوتا تخم میذارم! چرا دوتا؟ پس چنتا؟ » به روز کند.


سطرهای سپید :  برای هیپنوتیزم-درمانی در  مطب دکتر پژمان که  آنسوی خیابان بود.


تیراژه : برای آنکه تا بحال جی اف ِ هیچ خروسی نبوده و میخواست شانسش را در ازدحام قوقولی قو قو ی آنسوی خیابان امتحان کند و شاید هم می خواسته از استاد باقرلو امضا بگیرد.


ابر چندضلعی : اصولن جواب دادن در یکی دو سطر برای من کار مشکلی ست . لذا بی خیال ما شوید لطفن.


مهدی پژوم : عب اور کرد اَن ِ مرغ می توان اَد به دلیل آشفته گی ها یی باش اَد که نمی توان به زب آن آو اَرد  آنچن آن که مولان آ فرمود : من غُل آم ِ قوقول اَم غیر خروس  هیچ مگو.


شازده کوچولو : برای اینکه حالش از اینسوی خیابان بهم خورده بود می خواست خود را محکم بکوبد به سپر ماشینها و متلاشی بشود و انتقام ار ناکامی هاش بگیرد.


محسن فرفری : برای تبلیغ طرح خرمالویی و جدید "بیمه ی ماکیان" .


محسن باقرلو : برای اینکه از آنسوی خیابان دان ِ مرغ ِ غنی شده با دوغ بخرد . شاید هم یه خروس جدید یه رابطه ی جدید یه آغل جدید ....