مستجاب الدعوة

 

 

حالا که هر دو دستم 

برایت رو شده 

به قنوتی عاشقانه 

پناه می آورم. 


  

 


دلپرست...

تو را بت نمیخوانم،که بت شکستنی ست مثل دل....

تو را دل مینامم...که دل پرستیدنی ست مثل بت....

پسته و زیتون

پسته و زیتون را با هم ترکیب کردیم  

و از آمیرش این فواکه بهشتی شیری گوارا به شما نوشاندیم  

و این پیش از آفرینش loo loo بود .

 

 

 

مزامیر باستانی - رساله ( ترکیبات الکیمیایی و المثمرات الزراعی) 

 

غرور و شخصیت!

سر تکون میده و میگه: هیچ چیزی اندازه غرور و شخصیت برام مهم نیست...و احساس میکنم توو این رابطه داره به غرور و شخصیتم توهین میشه...
با تعجب میگم: خب چرا تمومش نمیکنی!؟...
خیلی خونسرد میگه: بابایینا رفتن مسافرت...تا آخر هفته خونه خالیه! جمعه تمومش میکنم!...

گریه خند

مانده ام گریه کنم یا بخندم  

وقتی تو جدی هایم را شوخی میگیری     

و من شوخی هایت را جدی.

خانه از پایبست ویران است...

کاش قابیل پیش از آنکه رسم تدفین را از یک کلاغ بیاموزد،آیین وفا را از یک سگ آموخته بود...

نوش جان

پسرم ! حقت را بگذار لای پایت تا کسی آن را نخورد  

اگر هم خورد فدای سرت

 

  

- 

+ مزامیر باستانی رساله ( وصیات مع البیلاخ )

پرسه

 

 

        نه ! 

آدرس نده ! 

بگذار آواره ی خیالاتم  باشم.  

 

 


جنگ

هر روز در اتاقم جنگی برپاست.

بین من و لشگر گرد و خاک.


عقده های یک پدر نشده

 

یه بچه هم نداریم که اگه یه روزی رفتیم خونه کسی که باهاش رودرواسی داریم و  

براثر نوشیدن مایعات بهمون فشار اومد٬بریم طرفش و بگیم قربونت برم عزیز دل بابا  

بیا برمت دستشویی یه وقت کار ندی دست فرش عمو