کافه تیراژه.میز شماره سه.جاشکری شکسته.

 

من که به نبودنت عادت کرده ام 

فقط نگران گارسن حواس پرتی هستم 

 که هنوز یک چشمش به در است  

و چشم دیگرش به میز و تنهایی من... 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
Don Quixote 1390/08/27 ساعت 13:56

حالا چرا جا شکری شکسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

احتمالا از دست گارسن حواسپرت افتاده!

بدجور به دلم نشست...پس باید دیگه تو کافه ات قهوه رو تلخ خورد...من از جاشکری وشکری که دیگه نیست برداشت دیگه ای کردم حالا یا ذهن من خیلی نا امیده یا واقعا از انتخاب جاشکری منظوری داشتی...به هرحال زیبا بود...

وای چه دوست داشتنی نوشتی رنگین کمون

من و من 1390/08/27 ساعت 20:42

خو باس بگی یه صندلی بذاره برات همیشه...اینجوری میفهمه منتظر کسی نیستی!

اشکان 1390/08/28 ساعت 12:21 http://tashkan.blogsky.com/

۲۰
و به عبارتی :
100

فرشته 1390/08/28 ساعت 13:36 http://surusha.blogfa.com

خالی...

نعیمه 1390/08/28 ساعت 18:21 http://afterborn.blogsky.com

قطره 1390/09/02 ساعت 14:46 http://www.adrop.blogfa.com

نگران نباش! تو باشی یا نباشی... هر کسی چشمی به در دارد و چشم دگر به آینه ی تنهایی خودش...

و من بیشتر از گارسن نگران آن میزم که هنوز تنهایی دیدن تو عادتش نشده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد