میگه(با عصبانیت):چرا دیروز هرچی زنگ زدم موبایلت رو جواب ندادی؟
میگم(با تعجب):کی زنگ زدی تو؟
میگه(با قیافه حق به جانب):میگفت موبایلت خاموشه
میگم:چیه؟انتظار دارید من چیزی میگفتم؟
.
.
.
همکارم خانوم ع ٬ لیوانی دارد
درست عین لیوانی که بابا شبها دندانهای مصنوعیش را تویش می گذارد .
خانوم ع هر وقت چای می خورد ...
میگم: درباره اش تحقیق کردی؟
میگه: آره!...پسر خوبیه!...توو کامرانیه یه آپارتمان داره!...
با تعجب میگم: همین!؟...
با ذوق میگه: نه!...یه 206 نقره ای هم داره!...صندوق دار!...
رسما کم آوردم! به کنایه میگم: باریکلا! پس مبارکه دیگه!...
میگه: مرسی!...آها اینو یادم رفت!...تازه مدرک مهندسی کشاورزی هم داره!...گرایش نباتات!...