زبانم کور
چشمم لال
اگر
غیر از بوی تو
شنیده باشم.
با بوسه ای
لبهایم را کلیک کن
فایل های دلم
باز می شوند.
یاد تنت که می افتم
رشته ی افکارم پنبه می شود.
ببوس!
تردی لبانت
به تردیدش می ارزد.
هدف وسیله را توجیه می کند
آنچنان که بغض من
شانه های تو را.
با بوسه ای تبدار
بر گیسویی موّاج
دریا را
معنا کردم
برای لبهای خشکیده ام.
شهر افکارم را ...
خیابان خیال توست ...
پر تردد ترین مسیر آمد و شد !
تنبلی رفتگر
رونقی داده است
به کوچه های پاییزی .
دلخوشم
به سراب ِ گونه هایت
که هنوز هم
اشک شوق نشانم میدهند.
اشکهای نیامدنت
روی گونه هایم ماسیده؛
نبوس!
نمک گیر می شوی.