خانوم ع چای می خورد حال من به هم

همکارم خانوم ع ٬ لیوانی دارد  

درست عین لیوانی که بابا شبها دندانهای مصنوعیش را تویش می گذارد . 

خانوم ع هر وقت چای می خورد ... 

  

 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
آلن 1390/06/28 ساعت 08:25

این جریانو بهش بگو.
بذار اونم از این به بعد موقع چای خوردن ، حالت تهوع بهش دس بده.

آی میخندیا.
آی میخندیما.

oh no!!!



وبلاگ جالبیه به خصوص که پست های ریزه یزه ای داری

لینکتون کردم رفقا.

رهگذر 1390/06/28 ساعت 09:43 http://mario22.blogfa.com/

ازین لیوان دسته دار بلوریای ساده نیست احیاناً!
مث بچه های خوب برای بابات ازین جای دوندونا بگیر! معضل ما با این اتفاق حل شد!

ص 1390/06/28 ساعت 11:03

سلام
یا
حساسیتتونو از بین ببرید که زیاد هم راحت نیست.
یا
لیوان رو یواشکی تو آبدارخونه بشکنید و معذرت خواهی کنید و برای اینکه یک لیوان شبیهشو نیاره یک لیوان بهش هدیه بدید!
در مورد دوم باید دقت کنید که آخر وقت لیوان رو بشکنید یا با خودتون ببرید بیرون و بندازید دور ،طوری که همون روز متوجه نشه لیوانش نابود شده و فرداش لیوان جدیدش رو بهش هدیه بدید، چون اگه زمانی بشکنیدش که متوجه بشه ممکنه فرداش یکی عین همون رو بیاره.

ص 1390/06/28 ساعت 11:04

راه حل آقای آلن هم خوندم که جالبه و توام با بدجنسی

مریم 1390/06/28 ساعت 11:48 http://mazhomoozh.blogfa.com

واقعا همین حال به آدم دست میده.

لعیا 1390/06/28 ساعت 11:53

این دیگه نهایت مصنوعی بودنه!!!

عاطی 1390/06/28 ساعت 12:08


چایه دندان مصنوعی پهلو.

چـــه شود

یه عالمه لیوان شبیه اون لیوان وجود داره با کاربریهای مختلف!یکی توش آب میخوره،یکی چای،یکی دندون مصنوعیش رو میذاره توش،یکی گل.......
از این زاویه نگاه کن تا دل و روده ت به هم نپیچه هر بار که اون بنده خدا چای میخوره

تجربه نوشتاری جالب توجه ایست
نقص در تیتر با روایت نیمه تمام در متن
اما در مجموع کامل

مرسی

خانوم ب
آقای سین
مستر آ
مادمازل د
دوشیزه ب
حاج آقا ج
مهندس ت
...
یعنی چند نفر از این لیوانا استفاده میکنن و اگه این نوشته رو بخونن حالشون بد میشه ؟

یعنی چند نفر تو لیوانی که ما عصرا شیر یا نسکافته میخوریم توش دندون مصنوعی نگه میداره؟
یعنی چند نفرمون اگه بفهمیم یه همچین چیزی هست حالمون بد میشه؟

در کمال دل به هم خوردگی لایک به الهه و علیرضا!!!

پاییز بلند 1390/06/29 ساعت 18:47

خاطره:
خدا رحمت کنه آقا جونو هروخت میخوابید دندوناشو میزاشت تو لیوان مخصوص و میزاشت بالا سرش.. منم از هرکی بدم میومد و اون آب میخواست٬ لیوان آقا رو وختی خواب بود برمیداشتم دندونا رو میزاشتم تو کاسه تو لیوان آب میریختم میدادم بخوره بعد هر وخت طرف رو میدیدم هر هرررررررررررررررر میخندیدم

خیلی حال میداد

اتفاقا برخلاف داود فکر میکنم این پایان ناتمامش خیلی خوب درومده!...یجورایی بامزه تر شده!...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد