ژ.ورن از فرانسه!

 .

ژ.ورن از فرانسه! : با سلام بنده دیشب خواب دیدم یکی دارد میگوید "چشم فرد کاربر دستگاه لپ‌تاب و یا رایانه توسط وب‌کم‌‌ها اسکن می‌شود و اثر انگشت وی نیز ضبط می‌شود، حتی صداهای شما نیز توسط windows و نرم‌افزار‌های طراحی شده سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ضبط می‌شود!" آقا این تعبیرش چیست!؟ دستم به دامنت راست درنیاید فردا یکی بنشیند اینها را کتاب علمی تخیلی کند ما را از نان خوردن بندازد!؟ تعبیر! : خواب ندیدی ژول ورن جان! رویمان به دیوار این حرفا را دکتر عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز کشور ما گفته اند! (لینک) 

.

نظرات 17 + ارسال نظر

دمش گرررررم

سلام..فقط یک سوال...شما آرشمیرزا رو از بچگی میشناختین؟!!...واو ..عجب کودکی پر باری داشتید!
کاری به لینک و اینها ندارم..ولی با خوندن پستت یا یه چیز بیربط و با ربط افتادم
_سال ها پیش با یکی از آشنایان در مورد قیامت و محشور شدن مردگان و حساب کتاب پس دادن ها اون روز حرف میزدیم...اون موقع ها هنوز دستگاه ضبط صدا و تصویر کوچیک خودکاری و رم های میلیاردی نیومده بود...موبایل ها گوشتکوبی بودن..
ولی میشد این گونه وسایل را در فیلمهای علمی تخیلی هالیوودی یا رسانه های تحقیقاتیشون دید
ناباورانه از حساب کتاب پس دادنهای روز قیامت میگفتم..این که خیلی وقت ها این افکار هستند که تعیین کننده ی ماهیت واقعی ما هستند نه رفتار و گفتار و افکاری که هنوز بالقوه هستند را چگونه میشود سنجید و اینها
هم صحبت عزیزم با اشاره به همین تکنولوژی ها یی که الان هم باور پذیر تر شده اند گفت که میشود گوش را میکروفون در نظر بگیریم چشم را عدسی دوربین و زبان را اسپیکر و الی آخر.و مغز..ابر کامپیوتری که پردازش میکند همه چیز را...
یقینا کسی که این پیچیدگی را به وجود آورده راهی برای بازیافت آنها دارد.شاید آن چه که در خال احتضار از ما میستانند رم مموری این جسم بی جان است..جعبه ی سیاهی شاید در کار است_
آزرده نشی از کامنتم نشی حمید خان..همان اول گفتم "بیربط و با ربط"!!!
لابد سرویس های جاسوسی آمریکا و موساد ما را تجسس میکنند که مبادا...استغفر الله!
این "مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز" دقیقا یعنی چه؟!!!!

- بل از جواب دادن به کامنتت اجازه بده یه مقدار قابل توجهی ابراز شرمندگی کنم که بعد از آپدیت و اعمال تغییرات یه کاری برام پیش اومد و نشد درباره ابهامات پیش آمده توضیح بدم!...
- بنده که نه! ولی انگار ژول ورن میشناخته! چجوریشو دیگه نپرس که اصلا دلم نمیخواد پای سازمانهای مدافع حقوق کودکان به اینجا باز بشه! (یکون "در لفافه!")...
- آزرده برای چی؟...اتفاقا خیلی قشنگ بود...از این پست ما که آبی واسه کسی گرم نمیشه حداقل این کامنت شما آبروی این نوشته رو خرید!...
نمیدونم...یه زمانی خیلی اینچیزا ذهنم رو درگیر خودشون کرده بودن...توضیحش و اینکه چه تغییراتی در روند باورهام ایجاد شد و آخرش به چی رسیدم کجاهاشو قبول دارم و کجاهاشو نه مفصله و در حوصله این جواب کامنت نمیگنجه و از شرحش میگذرم...خلاصه اش اینکه دیگه خیلی وقته خدا و هر چیزی که بهش مربوط میشه (از جمله دنیای پس از مرگ) دغدغه ام نیست...حالا احساس بهتری دارم...
- و اما ماهیت این مرکز عجیب و غریب!...واللا من که هرچی فکر کردم عقلم به جایی قد نداد! باور کن خود دکتر عباسی هم عمرا بتونه پنج بار پشت سر هم اسم این جایی که رئیسشه رو تکرار کنه!...بگذریم...بالاخره باید یه جاهایی باشه که امثال این نابغه ریاست کنن دیگه...

ای خاک بر سر من که تیتر نخونده یهو آوار میشم رو سر پست و کامنتها!
الان تازه فهمیدم تعبیر خواب نوشته!!

حالا یه سوال!..ژول ورن خیالپرداز و آرشمیرزای شعر و طناز ما کجا؟!!

(آیکون "ادامه اون ابراز شرمندگی که در بالا عرض کردم!")...

آرش میرزا نبودند؟!!..اوه پس من خواب دیده بودم !!
حالا تعبیر این که کسی آرشمیرزا را در سطور اولیه ی چنین پستی خواب ببیند چیست؟

ایشالا به جواب کامنت خود آرشمیرزا که برسم میگم حالا!...

آقا یه جوری شد!!
میخواین کل چهارتا کامنت منو پاک کنین!
روز تعطیلی به گمانم ابر کامپیوتر منم هنگیده!!


نه خانوم! تقصیر بنده اس که قبل از اعمال آخرین تغییرات پست رو میفرستم رو آنتن و فکر میکنم پستای کیلومتری وبلاگ خودمه که تا یه هفته بعد هی دستکاریش کنم و کسی نفهمه!

بیچاره کسی که امروز از بد اقبالیش اولین دشت پستش کامنت من باشه!
تا من کامنت طوماریمو مو تایپ کنم معلومه که کیانای دو کلمه ای اول میشه!!

فاطمه شمیم یار 1390/07/02 ساعت 20:14

سلامممم حمید خان
کلا فکر کنم جناب دکتر یه چند وقتی با ژول ورن هم اتاق بوده دق داده اون بدبخت رو

آرشمیرزا 1390/07/02 ساعت 20:33

من اصلن نفهمیدم منظور تیراژه چی بود
لطفن شفافسازی کنید .

بنده حقیر در یک اشتباه تاکتیکی بزرگ ابتدای این پست رو اینجوری شروع کرده بودم که "ژ.ورن از فرانسه! : با سلام به بروبچ باعشق دانه های ریز حرف مخصوصا آرشمیرزا که از بچگی دوسش داشتم!...و الی آخر!"...
بعد دیدم با توجه به سابقه ای که داری (سابقه خوب البته!) بهتره حذفش کنم چون اصلا حال و حوصله آژان کشی و جواب پس دادن به بازماندگان ژول ورن رو ندارم که بخوان دم به دقیقه کامنت خصوصی واسم بذارن که از داستانهای علمی تخیلی شما با بچگیای جدشون براشون تعریف کنم و ر به ر احضاریه دادگاه بفرستن که برای پاره ای توضیحات مزاحم وقت بچه های باصفای آگاهی دایره جرایم تاریخی بشم!...خلاصه که تقریبا یه همچین چیزی بود!...

منظور خاصی نبود آرشمیزرای گرامی
صفحه را که رفرش کردم این پست بود ولی با تفاوتی مختصر..که در رفرش بعدی اینی شد که الان میبینید!
شرمنده ی شما و حمید خان هستم به خاطر اولین مهمان ناخوانده بودنم که هنوز میزبان اثاثیه را نچیده نشستم بر خوانش!

بس که هولی! خب واستا عرق پست خشک بشه بعد کامنت بذار دیگه! (آیکون "قدرنشناس بی چشم و رو!")...

آرشمیرزا 1390/07/02 ساعت 20:57

عجب.

بله واقعا! (آیکون "ممنون بودن از کامنتگذار بابت کامنت موشکافانه و دقیق و همه جانبه و کامل ایشان!")...

گارسیا 1390/07/02 ساعت 21:50 http://www.draft77.com

بابا این مرتیکه روانیه سخت نگیرید

این ها رو چند وقت پیش توی تاکسی از رادیو شنیدم....
اونقدر حرصم گرفته بود که می خواستم بکوبم تو راننده..
هر چند اون راننده بیچاره بی تقصیر بود

ولی این مردک به قول گارسیا روانیه.. رسما روانی

آخه مشکل اینجاست که این روانی "رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز" تشریف دارند!...

جزیره 1390/07/03 ساعت 00:00

من هم شنیده بودم. یعنی خیلی فراتر از اینو شنیده بودم خیلی قبلتر. این چشمی که گفتی و اثر انگشت لپ تاپایی که تاچ دارنو شنیده بودم، بعد جالبه رفیقم میگفت تا امار و اطلاعات مثلا کارنامه های یونیتو هم میبینن بعد نخبه ها رو شناسایی میکنن.
اقا ماکه احتمالا تا الان شناسایی شدیم و احتمالا همین امروز فرداها ترورمون میکنن(همبنجا سلام عرض کنم خدمت دوستان زخمت کش جاسوسیه امریکا، اقا شوخی خزکی کردم به خدا من معماری میخونم و هیچی هم از هسته ای حالیم نیست) میگفتم، ما که شناسایی شدیم و همین روزاست که ترور شیم شماها مواظب خودتون باشین و نمره های بالا بالا نگیرین

نسل جدید باید نگران باشن!...ما که مدرکمون اکابره و اون زمونم از این سوسول بازیا نبود!...

مریم 1390/07/03 ساعت 00:31 http://mazhomoozh.blogfa.com

همه می گن وقتی عقل نباشه جان در عذابه دیگه آقا جان.

پروین 1390/07/03 ساعت 08:04

والا ارمون از گریه گذشته دیگه که داریم با اراجیف این احمق ها میخندیم.ک
مهربان جان عزیزم،
من به مقصر بودن نبودن راننده کار ندارم اما بخاطر خودت، خوب شد که نکوبیدی تو راننده عزیزم!!
خودم هم میدونم دیگه هیچ کسی این کامنت رو نخواهد دید. برای دل خودم گذاشتمش و گل جمال آقا حمید (گل)

دو تا پست که چیزی نیست...عطر محبت و حرفای خوشگل دوستی چون شما آدمو از راههای دورتر از این برمیگردونه

با کمال شرمندگی من حرفهای جناب دکتر تا حدودی قبول دارم البته نه به این شوری ولی بی راه هم نمیگه

آخه آرش جان یه مساله ای هست!...اگه اینجوری بود اروپاییها و حتی آمریکاییها که حریم خصوصیشون انقدر براشون مهمه و سر چیزای کوچیکتر از این علنا جلوی کاخ سفید وایمیستن و علیه دولتشون شعار میدن ساکت مینشستن؟...اصلا به نظرت چرا تا حالا بجز این آقا حتی یه نفر دیگه همچین ادعایی نکرده؟...
چون خنده دار و دور از ذهنه!...چون اونجا ایران نیست که هرکی هرچی بخواد بگه و کسی ازش مدرک نخواد و تازه هرچی عجیب غریبتر بگه بیشتر تحویلش بگیرن!...

عاطی 1390/07/03 ساعت 18:38


خیلی ممنوونم! ! ! !:دی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد