کالر آی دی!

شما یادتون نمیاد

یه زمانی وقتی ساعت ۱۲ شب تو خونه تنها بودیم و حوصله مون سر می رفت, گوشی تلفن رو برمیداشتیم و چند تا شماره ی شانسی میگرفتیم تا یه علاف عین خودمون اونور خط جواب بده و یه چند ساعتی سرگرم شیم!! 

ای توو روح کالر آی دی که دلخوشی شبهای تنهاییِ نسل ما رو نابود کرد!!

نظرات 40 + ارسال نظر

میدونم الان به مدد خطوط رنگ و وارنگ اعتباری و چت با آی دی های جور واجور, حضور کالر آی دی اصلا به چشم نمیاد... ولی اون مزاحمت تلفنی های شیطنت آمیز و یواشکی تو فضای محدود اون زمان یه مزه ی دیگه ای داشت!....نه؟!

آره خواهر....گل گفتی...یادش به خیر اون روزا!!!


ما ک خودموونو یادموون نمی آد!

ولی خاهرموونو دختر خالموونو زیاد یادموون میاد!:دی

حالا مطمئنی خودت هیچ خاطره ی شخصی ای نداری از این جور مردم آزاری ها؟!

پس شما بودی زنگ میزدی

والا بو خودا من با پنجاه ساله ها سر و کارم نمیوفتاد هیچ وقت!

مونیس 1390/07/18 ساعت 17:39 http://tanazi.blogsky.com

و مردم آزاری دیده هم تنها کاری که میتونست انجام بده این بود که گوشی رو بکوبه و بگه : به هر چی مردم ازاره نعلت !!!

نعلت؟!!!.....طرف سوارکار بوده احیانا؟!!
گاهی وقتا بعضی ها هم از خدا خواسته قربون صدقه ی این مردم آزار ها میرفتنا!!

مونیس 1390/07/18 ساعت 17:45 http://tanazi.blogsky.com

البت به این سادگیا هم نبود!!

باید کلی فحش میخوردی تا بالاخره یه اهل دل به تورت میخورد!!

این "اهل دل" رو خوب اومدی مونیس جان!!!!
پس اون فحش خوردنا گاهی می ارزید..



والا از خدا ک پنهوون نیس از شما چ پنهوون!:دی

مردم آزاری زیاد کردم!

ولی متاسفانه مزاحم تلفنی نبوودم هیچوقت!:دی

حالا نمیشه رونمایی کنی از چند فقره از این مردم آزاری هات؟!
بلکه ما هم یه چیزی یاد بگیریم سر پیری!!!



من اصوولن سرکار می زاشتم!

ینی بد بخت آن کسی ک از من آدرس می خاست!

یا مثلن یجووری حرف می زدم طرفو گیج می کردم!(این مدلو خودم متنفر بوودم ازش:)).)

یا مثلن هرکی زنگ می زد خوونه!الکی ادا پیام گیرو در می آوردم!:دی

یا مثلن ی سال بعد از عید رفتیم مدرسه نقشه ریختیم سرهرکلاس همه بچه ها اصرار کنن من خاطره بگم!منم ی مشت چیز مسخره ی خنده ندارو!می گفتم و هر هر می خندیدم!!و معلم بیچاره بخاطر این ک دل من نشکنه الکی میخندید!:دی

دیگه بحث ترقه و سیگارتم نمی کنم!

از مردم آزاری های دعوایی-م هم چیزی نمی گم!


ای وای!چقد چیز یادم اوومد!(آیکون شرمنده بوودن از همه چی!و همه کی!!)

اِ اِ اِ !! اینا که نصفش تلفنی بود!! تو گفتی مزاحم تلفنی نمیشدی که!!
در مورد بقیه ی مردم آزاریهات هم که...(آیکون:دشمنت شرمنده!!!)
ولی یه نموره بچه مثبت میزنی ها عاطی جان!!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 18:21



اینا همه ش واسه دسته ای بوود ک زنگ می زدن!خودم هیشوقت زنگ نزدم!:دی

آره کللن آدم آرووم و خووب و خانووم و خوونه داری هستم!:دی

بلهههههه!!! کاملا مشخصه !!!

ووی ووی ووی چه جلافتا!!! والا ما خودمون از این کارا نمیکردیم ولی دیدیم!به قول معروف نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دست مردم...چی گفتم!!

پس شما هم بچه مثبت بودی آذرنوش جان!

در ضمن عاطی جون شما یه سر برو وبلاگ مهربان بانو دقیقا بابه پست اعترافشی

کلا میگم چطوره همگی با هم بریم نزد اسقف اعظم سرکار مهربان بانو اعتراف بنماییم به گناهان کرده و ناکرده ی مان! بلکه آمرزیده شویم و رستگار!!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 18:54



آذرنووش جوون اوونجا هم رفتیمو نوشتیم!:دی

دمت گرم عاطی جان!...حالا فکر کنم با وجدان آسوده شب ها راحت میخوابی..نه؟

یادم میاد چه جورم ...

خدا رو شکر یه نفر پیدا شد که با ما هم جرم باشه!!
مردیم از بس اینجا همه تریپ بچه مثبت بودن گرفتن به خودشون!!

آره تیراژه جون من کلا مثبت بودم

بابا به پیر به پیغمبر فهمیدیم همتون بچه مثبت بودین!!!

ببخش عاطی جون اونجا انقد شلوغ پلوغ بود .منم درگیر بیان اعمال مثبتم بودم بلکه بقیه یاد بگیرن واسه همین اصلا ندیدمت

کلا این اعمال سراسر مثبتتون منو کشته والا!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 19:03



آخه ما مثبت نبوودیم.زمان ما آیدی کالر اوومد متسفانه:دی

دیگه اینجا بحث مثبت و منفی بوودن نیس.بحث ترس و رعب و وحشت و اینا یوود:دی

آها...پس میزان مثبت بودن خون تون به کالر آیدی و این جور چیزها بستگی داره!!!
خب الحمدا.. ما مال قبل این دوره ایم!!

آهاااا از اون نظر!!!ولی شاید هم تو راست بگی ...شاید اگه کالر آیدی نبود ما هم از این کارا میکردیم...کلا هر انسانی وسوسه میشه خو(آیکون امیدواری دادن به تیراژ]ه بانو)

قربانت آذرنوش جان!!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 19:11



می گما!کالر آیدی یا آیدی کالر؟:دی

خلاصه ک ما امشب می ریم مزاحم تلفنی می شویم!هرچه پیش آمد ! شما مارو اغفال کردید!

والا!:دی

چه میدونم؟!..بلاخره یکی از این دوتا درسته دیگه!!
تریپ مثبت بودنت کم بود حالا کارت به جایی رسیده که از من غلط املایی میگیری؟!
لازم نکرده..بشین درست رو بخون بچه جان!..شر به پا میکنی اونوقت میان یقه ی منٍ بیچاره رو میگیرن!

عاطی جووووووووون بیا پییییش ما خودم روشنت میکنم که کالر آیدی درسته یاآیدی کالر

آره عاطی جان...برو
بلکه منم از دست شما دو تا یه نفس راحت بکشم!

نیما 1390/07/18 ساعت 19:33

امان از دست این بیکارهایی که نمیذاشتن ما یه شب سر راحت زمین بذاریم ! میگن آدم های معروف طعم زندگی رو نمیچشند ، واقعا درست میگن !

عاطی جان و آذرنوش جان قربان دستتان ..دارین میرین این نیما رو هم با خودتون ببرین!!!!

حبیب 1390/07/18 ساعت 19:44 http://artooni.blogsky.com


آره بخدا یادش بخیر چقدر کیف میداد



پس شما هم بله!!!!

تیراژه جون تبریک بلاخره یه نفر همداستان شما پیدا شد نیما هم جاش خوبه بزار همونجا بمونه

تا اینجا شدن دو نفر...ری را ی عزیز و حبیب خان!!
باشه..نیما بمونه...ولی تو و عاطی برین که کم کم دارم قاط میزنم!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 19:54



خو من ک رفته بوودم:(

چرا هی می گی برم؟:دی

یهو دیدی لج کردم نرفتما!!!!(آیکون ی آدمه س پسچ نافرم:دی)

ای خدااااااااااااااااا!!!!
از دست این دوتا من چیکار کنم؟!

عاطی که رفت ونشست پا تلفن...ما هم بریم که الان کتکارو میخوریمولی اگه احیانا کسی امشب زنگی به گوشیت زد بدون که...بعلهههههه

باشه..ولی حواستون هست که موبایل ها هم مجهز به کالر آی دی هستن؟!

ااااااااعاطی اینجایی!!!!پاشو بریم که امشب کار زیاد داریم

در رو هم پشت سرتون ببندین بی زحمت!!!!

عاطی 1390/07/18 ساعت 20:04



شرمنده!وبلاگ نویسندگان واقعن منهدم شده؟یا ایشالا نت من منهدمه؟!

نمیدونم والا!..ولی زیاد پیش میاد که نت قاط بزنه و وبلاگ ها باز نشن!
نیم ساعت دیگه دوباره امتحان کن ایشالا که مشکلی نیست.

همچینم شما یادتون نمیاد نداره ها!
خب شیش سالم بود یادم میاد اینارو!
تازه یادمه طعم مزاحم شدنو!چ مزه ای میداد!
البته اگه خود مارو نمیذاشتن سر کار!!!!

شیش سالت بود؟!!!
بابا تو اون سن که گوشی رو از آبنبات تشخیص نمیدادی که!!
من منظورم مزاحمت تلفنی های خفن تره محدثه جان!!

نگار 1390/07/18 ساعت 21:26

عجب سرگرمی پر استرسی هم بودا. واسه ماست مالی کردن اشغالی تلفن چه فیلمایی باید بازی می کردیم . ولی تیراژه جون یه چیزش حال میداد. وقتی بعضی آشنا ها رو که سر کارشون گذاشته بودم اون موقع ها الان میبینم -دلم ضعف میره از بد جنسی خودم. یارو ها چه لاوایی می ترکوندن بی خبر از اینکه گوشی رو قطع نکرده با یه جماعت دیگه ریز ریز به سر تا پاشون و کلاس گذاشتنا شون می خندیدیم

پس شما هم؟!!!
بابا سرکاری!!
بابا مزاحم تلفنی!!
بابا لاو!!!
ولی من منظورم همون صحبت کردن های ساده بود ها!!همون دل دادن و قلوه گرفتن های معمولی..خدایی کسی رو دیگه اینقدر خفن سر کار نمیذاشتیم!!

ک 1390/07/18 ساعت 21:27 http://www.eshgheaval.blogsky.com

سلام
اول تشکر میکنم بابت حضورتون تو وبلاگ من و جوجو..
دومش ممنونم بابت مطالب قشنگتون..
و در آخر اینکه وبلاگ من شخصیه و فقط منو جوجو میخونیم.. اگر هم کسی بیاد و بخونه از روی لیست وبلاگ های بروز شده است.. ببخشید اگه مطلبی رو بی اجازه برداشتم ولی بجاش لینکتونو گذاشتم اونجا.. تنها لینکی که وجود داره
فقط اسم ننوشتم و عنوان لینک (۱) هستش..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه میدونین که این کار ایرادی داره.. بفرمایین که مطالب شما رو حذف کنم..

سلام
خواهش
لطف دارین
همکاران عزیز من کجایید؟..بیاین ببینین ایشون چی می فرمایند!!


حالا کدوم مطلب رو کپی کردید؟

-اوه!..مطلب آرشمیرزا؟!!!
خونت گردن خودت جوجو جان!!

این پست از یک جهت قابل توجه بود اینجا / چرا که تنوعی داد به کوتاه نویسی در این وبلاگ... خیلی از دوستان نویسنده اینجا فکر میکنند که فقط باید شعر گفت ...
این پست نشان داد چیزهای دیگری هم میتوان گفت حتی حرفهایی ساده

بله..گاهی تنوع هم خوبه..دقیقا میخواستم چیزی بنویسم که نه بار سیا.س.ی داشته باشه و نه اجتماعی و نه بار سنگین عاطفی..فقط یک نوستالژی ساده و البته شیرین!
ممنونم که از این جنبه به پست ساده ی من نگاه کردید.

ولی خب این وبلاگ گروهیه و اصلا قالب بندی مشخصی نداره..یعنی نویسنده ها بر اساس هر قالبی که کوتاه باشه مینویسند..و فکر نمیکنم کسی خودش یا دیگری رو ملزم بدونه به رعایت فرمت خاصی...

و قطعا شعر هایی هم که اینجا گذاشته میشه طرفداران خاص خودش رو داره که شاید فقط و فقط به شوق همان شعر ها این وبلاگ را باز می کنند.
..............................................................................
دیشب صفحه ی مدیریتم مشکل پیدا کرده بود در نتیجه هم پاسخم به کامنت شما نصفه و نیمه ثبت شده بود و هم کامنتای بعد از این کامنت بی جواب مانده بودند.به هرحال شرمنده ...

وانیا 1390/07/18 ساعت 22:29

استغفرالله

تقبل الله!

خدا بیامرزِ پدرِ تلفن عمومیو که به نوعی فیلترشکن ِ کالر آیدیه ! :دی

همیشه یه راه هست . . . از کالر آیدی نهراسید برید تلفن عمومیه سرکوچه مزاحم شین حالشو ببرین. :دی

الان یعنی یه دختر ساعت ۱۲ شب دلش گرفته باشه باید بلند شه بره نصفه شبی از کیوسک تلفن کارتی زنگ بزنه؟!!!!
والا تو این دور و زمونه پسر این ساعت بیرون بره برگشتنش با خداست چه برسه به دختر!!!!
تازه این روش فقط واسه مزاحمت ایجاد کردن برای کسانی کاربرد داره که هیچ گونه آشنایی ای با شما نداشته باشند نه اینکه به سبک بعضی از عزیزانی که در کامنتهای این پست گفتند کسانی را که به نحوی آشنا
محسوب میشن رو سرکار بذاریم..میدانید که این روزها تلفن عمومی ها هم دارای شناسه هستند و وقتی با تلفن عمومی به کسی زنگ میزنی شماره ای روی تلفن طرف درج میشه که چند رقم اولش پیش شماره ی منطقه ایست که آن تلفن کارتی در آنجا نصب شده و با پیگیری روی رقم های دیگر و یا تماس با 118 میشه مکان دقیق اون کیوسک تلفن عمومی رو پیدا کرد!
کم کم تلفن سکه ای های سر کوچه ای هم مثل کوچه پشتی های قرار های عاشقانه ی نوجوانی های ما به خاطرات سپرده میشن! یا بهتر بگم..سپرده شدن....الان قرار ها اس ام اسی شده..دیدار ها وبکمی و ..بگذریم!

پروین 1390/07/19 ساعت 04:12

اینجا اول ِ شماره، ۶۷* که بگیریم دیگه شمارهء خود آدم روی نمایشگر تلفن طرف مقابل نشون داده نمی شه.
یه تظاهراتی چیزی بکنین.... پتیشنی امضاء کنین.... برین جلوی مخابرات تهدید کنین به خودسوزی!!! ای چیزی... بلکه مخابرات ایران هم این امکان رو گذاشت :دی

واو!!! پروین بانو؟!! نوستالژی ساده ی کودکی مان را چه یکهو سی.ا.سی فرمودین!!!

به گمانم آنجا هم همانطور که 67* ای هست برای نیوفتادن شماره,
xy*ای هم وجود داشته یاشه برای ردگیری همان شماره!!!

قربان شما..تو مملکت ما از این مهم تر ها و حیاتی تر هاش رو زمین موندن...یه دلخوشکنک شیرین نوجوانی ما که قابل این حرف ها نیست!

وااااااای تیراژه منم اینکارو انجام داده بودم
البته الان واقعا صمیمیانه از اون آدمهای محترم عذر میخوام

میلاد 1390/07/19 ساعت 10:48

واه واه چه کارهای بدی !!!!

واقعا که ... !!!

( مدیونی فکر کنی منم از این کارها کردم )

نگار 1390/07/19 ساعت 12:40

تیرازه جون یعنی الان من توو مزاحمت واسه خودم صاحب سبکم احیانا؟دیشب خواستم توضیح مبسوط بدم که در کام تهاجم افکار شیطانی قرار نگیریخوب ب ب- ولی حالش نبود. الان میگم: میدونی اونوقتا توو مهمونیای خانوادگی و فامیلی همیشه کسایی بودن که موس موس کنن دور و برت خوب ب ب. بعضی ها هم که خیلی کلاس میذاشتن که ما الیم و بلیم هم م م بودن. بنا بر این راهو واسه مزاحمت ها آسفالت می کردن . تقصیر ما چی بوده خب؟تازه منظور از اون ن لاوا لاوای s دار نبوده که خواهر . دو کلوم حرف و "باشه من ازت خوشم اومده بعدا بازم زنگ میزنم "کجاش خفنه خواهر ر ر من

آوا 1390/07/19 ساعت 15:04

خب می دونی ما هم این کارو
خیلی انجام می دادیم والحق
که خووووووب مزه ای میداد
بخصوص اینکه کنارش کلی
هم خرت و خورت و از این
چیپس کیلویی ولواشک
و..می گرفتیم انگاری
داریم یه فیلم کمدی
نیگامی کنیم. هی
هی....مزاحمتم
مزاحمتای قدیم
یاحق...

چرا بابا!
تشخیص میدادم!
آهان!از اون لحاظ؟!! نیس من ذهنم به سمت منحرفیات کشیده نمیشه،واسه همین نگرفتم اصل مطلبو!
خب اون مزاحمتا که الانم هس!البته بی آی دی کالر!

مریم 1390/07/19 ساعت 21:50 http://mazhomoozh.blogfa.com

پس ببین چه قدر حرف های مبارک که نثارت نکردن، شاید من هم یکی ار همون آدما باشم.


خب کاری نداره
یه سیم ایرانسل بگیر و یا علی

کیوان اصغرپور 1390/07/23 ساعت 22:51

واقعا چه کارهای میکردن این بچه های قدیمی ، الان که میخونم و یادشون میوفتم قند تو دلم تبدیل به پشمک میشه اونم از اون بزرگاش که با پرده حصیری درس می کردن ........................!

ماکه بچگی نسبتا مثبت بودیم اما چن سالیه به همت داداشامون که تو خونه دانشجویی می زیند این کارها رو مشق می کنیم ، خیلی فاز می ده ، خدا لذتشو نصیب همه تون بکنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد