حال که این مرقومه کتابت می کنم تو طفلی گوگوری هستی و خواهان بسیار داری و شامی نیست که ملل مختلف زیباترین پسرانشان شهزادگانشان را به طلبت به خواستگاری نفرستند ... به عنوان یک پدر این حق را بر گردنت و چه بسا بر حلقت دارم که پاره ای آموزه در تو بیاویزم چرا که چون از این خانه به در شدی و همسری گزیدی که نیک مرتبت کرد ( ترتیبت را داد ) دیگر به دردت نمی خورد . حکمتی که هم اکنون در تو می آمیزم نیک بیاموز و در گوش بگیر ار نه خود در روزن گوشت می ریزم .
آموزه نخست : حق نه دادنیست و نه ستاندنی بلکه خوردنیست . پس چرا وایسادی ؟بیا بخور ...
آموزه دوم :
مراتب حق به شرح زیر است :
اول حق دوستی دوم حق پرستی سوم حق گویی چهارم حق طلبی پنجم حق خوری ششم حق نوردی هفتم حق کشی و مرتبت نهایی آن را ارجاسم گویند و اوج و نهایت آن باشد
تو در این وادی طفلی زبون وبینوا و بدبختی تا هست باید حق طلبی ها کنی تا به اعلی مرتبت غایی این معرفت برسی ... اینها را از سلطانی که به حق داری و حق ورزی به خلایق شهره عام و خاص است بگیر و بنیوش ...
به سلطان بن سلطان بن شاه شاهان آقای حق ستان بر آستانِ مقعد گشادان
قرائت مرقومه ای دیگر از آنجناب ِ حق مدار ؛ چنان حالتی در آلت ما برانگیخت که در بلاد فرنگ بدان اِر ِ خشِـن! گویند.
معلوم بر آنجناب ِ از حق کباب باشد که مدتهاست آمیزه های حقوقی ! به مجاهدت حق شناسان دربار همایونی تکمیل شده و علی الظاهر شما بدان اشراف ندارید
در آموزه ی نخست باید معروض بدارم که :
حق دوگانه سوز شده است یعنی ستاندنی - خوردنی ست پس بی معطلی بستانید و بخورید و نمره به مأکولیتش بدهید که عمری را فقط حق خورده اید از بلادهای متنوع این گیتی ِ حق سالار!
دیگر آنکه مرتبت ارجاسم را به غلط نگاشته اید. ارگاسم باید می نگاشتید ولی ازآن جهت که هنوز دلِ همایونی نزد ِ جاسم بندری !!و خاطرات ِ حق خوریهای شرجی در ایام شباب است ؛ استدراکش چندان سخت نیست برای فرزندی چون من که کنزالاسرار ِ پدری بوده است که صلاح مملکت را بر سر ِ حقهای مختلفه نهاد و بر اعماق ِ ماتحت ملوکانه چنان فشار داد که «حلقوم» همایونی هم بی «لوم» شد و آنچه ماند حق بود که در زیر حنجره ی ملوکانه ندای آزادیخواهی مملکت را حق مسلم همه دانست !
لازم به ذکر است اگر شهره ی خاص و عام شدم به حق طلبی ؛ همه و همه مرهون تلمذات نزد پدری ست که در حق خوری شهره ی صولتی ِ زمانه بوده و هست .
آقا آرش من یه سوال ازت دارم واقعا بهش فکر کن و حتی در کودکی هات جستجو کن و ببین واقعا چرا ؟ چرا فکر می کنی هر مطلب طنزی حتما باید به پایین تنه وصل باشد؟!!!
اگه این مکاتبات ملوکانه ی شما عزیزان اجازه بدهد بنده اومدم که فعلا علی الحساب یک فقره like الصاق کنم به کامنت مونیس و بروم!!! اصلا هم این پستتان را دوست نداشتم کیامهر خان قدیس!!!....تشابیهتان را نمیتوانم با فلسفه ی زندگی تطبیق بدم!
من غور و تفکر بسیار کردمی و ایضن غور و تفکر مرا! لیک بر این باور بارور گشتمی که هر مطلب طنزی بر پایین تنه الصاق نمی باشند ندی ! ولی پایین تنه ی اغیاری که بی نام غامنت نهندی ! را روا باشد بر طنز الصاق کردندی!البت مشروط بر اینکه پایین تنه ی مزبور لااقل در مقیاسی باشندی که بتوان به مدد غلیـبــس! آنرا الصاق نمودندی.
البته اینجا "خواستگاه" یعنی مورد مطالبه و تقاضای شرایط اجتماعی و مردمی و "خاستگاه" یعنی بستر زمینه ساز طنز که هرچیزی میتونه باشه و البته باز هم بیشتر جنبه ی اجتماعی خواهد داشت ... که حال هر کدام از این واژه ها مفروض باشند باز هم موافق نیستم!
تیراژه جان تو کلا امروز حالت یه جوریه میخوای دو تا فحش بده سبک بشی خواهر ازنظر من ایراد نداره فقط بی زحمت فحشش یه جوری باشه که کسانی که میان کامنتهای اینجا رو میخونن بهشون بر نخوره فحشت مبتذل نباشه لطفا
عمر ما مث قایم باشک بازی میمونه
چشم گذاشتیم
خدا رفت قایم شد
حالا یه عمره میگردیم
و پیداش نمی کنیم!!
یعنی چی ؟
چه بمونه توش چه بیرونش بیاری می سوزه!!!!!!
سیمهای اسفنکتر ماتحتت اتصال کرده بابا !!!!!
صد بار بهت گفتم شل بگیر !!!!
شیرسوزتم سنت شیامهر!!!
آرش تو هیش وخت منو درک نکردی
شلافه شدم از دستت
ولله ما نفهمیدیم این «درک» چه کوفتیه که هر جور هم می کنیمت بازم میگی درکم نمی کنی!!!!!
من این فعل عزیز رو با تمام سبک و استایلهای روز صرف کردیم و تو هنوز دنبال اون درک هستی
شاید هم طالقانیا به جای خاصی از بدن می گن درک!
درک کجاست دقیقن!؟
محض احتیاط درکم توو روحت!
فرزندم آغا آرش
حال که این مرقومه کتابت می کنم تو طفلی گوگوری هستی و خواهان بسیار داری و شامی نیست که ملل مختلف زیباترین پسرانشان شهزادگانشان را به طلبت به خواستگاری نفرستند ... به عنوان یک پدر این حق را بر گردنت و چه بسا بر حلقت دارم که پاره ای آموزه در تو بیاویزم چرا که چون از این خانه به در شدی و همسری گزیدی که نیک مرتبت کرد ( ترتیبت را داد ) دیگر به دردت نمی خورد .
حکمتی که هم اکنون در تو می آمیزم نیک بیاموز و در گوش بگیر ار نه خود در روزن گوشت می ریزم .
آموزه نخست :
حق نه دادنیست و نه ستاندنی بلکه خوردنیست .
پس چرا وایسادی ؟بیا بخور ...
آموزه دوم :
مراتب حق به شرح زیر است :
اول حق دوستی
دوم حق پرستی
سوم حق گویی
چهارم حق طلبی
پنجم حق خوری
ششم حق نوردی
هفتم حق کشی
و مرتبت نهایی آن را ارجاسم گویند
و اوج و نهایت آن باشد
تو در این وادی طفلی زبون وبینوا و بدبختی
تا هست باید حق طلبی ها کنی تا به اعلی مرتبت غایی این معرفت برسی ...
اینها را از سلطانی که به حق داری و حق ورزی به خلایق شهره عام و خاص است بگیر و بنیوش ...
ولی سک سک از اونوری ش وجود داره!!؟؟
چه مبتذل شده اینجا !!!
انقدر زر زدی که تاریخ یادم رفت
سوار موتور من ترکت
حقم باشد به درکت
۱۹ ذی المقعده حجله کمری
چرا فکر می کنیم هر مطلب طنزی حتما باید به پایین تنه وصل باشد؟!!!
عالی بود . .
به سلطان بن سلطان بن شاه شاهان
آقای حق ستان بر آستانِ مقعد گشادان
قرائت مرقومه ای دیگر از آنجناب ِ حق مدار ؛ چنان حالتی در آلت ما برانگیخت که در بلاد فرنگ بدان اِر ِ خشِـن! گویند.
معلوم بر آنجناب ِ از حق کباب باشد که مدتهاست آمیزه های حقوقی ! به مجاهدت حق شناسان دربار همایونی تکمیل شده و علی الظاهر شما بدان اشراف ندارید
در آموزه ی نخست باید معروض بدارم که :
حق دوگانه سوز شده است یعنی ستاندنی - خوردنی ست
پس بی معطلی بستانید و بخورید و نمره به مأکولیتش بدهید که عمری را فقط حق خورده اید از بلادهای متنوع این گیتی ِ حق سالار!
دیگر آنکه مرتبت ارجاسم را به غلط نگاشته اید.
ارگاسم باید می نگاشتید ولی ازآن جهت که هنوز دلِ همایونی نزد ِ جاسم بندری !!و خاطرات ِ حق خوریهای شرجی در ایام شباب است ؛ استدراکش چندان سخت نیست برای فرزندی چون من که کنزالاسرار ِ پدری بوده است که صلاح مملکت را بر سر ِ حقهای مختلفه نهاد و بر اعماق ِ ماتحت ملوکانه چنان فشار داد که «حلقوم» همایونی هم بی «لوم» شد و آنچه ماند حق بود که در زیر حنجره ی ملوکانه ندای آزادیخواهی مملکت را حق مسلم همه دانست !
لازم به ذکر است اگر شهره ی خاص و عام شدم به حق طلبی ؛ همه و همه مرهون تلمذات نزد پدری ست که در حق خوری شهره ی صولتی ِ زمانه بوده و هست .
آقا آرش من یه سوال ازت دارم
واقعا بهش فکر کن و حتی در کودکی هات جستجو کن و ببین واقعا چرا ؟
چرا فکر می کنی هر مطلب طنزی حتما باید به پایین تنه وصل باشد؟!!!
اگه این مکاتبات ملوکانه ی شما عزیزان اجازه بدهد بنده اومدم که فعلا علی الحساب یک فقره like الصاق کنم به کامنت مونیس و بروم!!!
اصلا هم این پستتان را دوست نداشتم کیامهر خان قدیس!!!....تشابیهتان را نمیتوانم با فلسفه ی زندگی تطبیق بدم!
ضمنا محض یادآوری...عرب های نازنین!!! در حروف زبان نازنین ترشان!!!! حروف گ_ چ_ پ _ژ را ندارند.حالا چرا این یادآوری را در اینجا مرقوم داشتم بماند!!!
یه نخاله هم پیدانمی شه این وسط بیاد جامونو لو بده زودتر بسوزیمهر کی پی جا کردن خودش توو یه سوراخ موش غیر قابل دسترس و دید تره
چی خواستم بگم...یادم رفتانقد تو کامنتدونی بحث های مثبت ۱۸ میکنید که آدم موضو ع پست ویادش میره
تیراژه بانو
ما عربهای نازنین ِتخیلات ِ تب آلوده ی نسوان ِ بی اعتقاد به جنس ِ وطنی ! نیستیم
زبان نگارشی من درآوردی ابداعیده ایم که قجر نبشت نامیده ایمش .
(آیکون ناسیونالیستهای کیفیت گرا و نه کمیت گرا و مدافع حقوق مردان ایرانی )
سنت کیامهر قدیس
من غور و تفکر بسیار کردمی و ایضن غور و تفکر مرا!
لیک بر این باور بارور گشتمی که هر مطلب طنزی بر پایین تنه الصاق نمی باشند ندی ! ولی پایین تنه ی اغیاری که بی نام غامنت نهندی ! را روا باشد بر طنز الصاق کردندی!البت مشروط بر اینکه پایین تنه ی مزبور لااقل در مقیاسی باشندی که بتوان به مدد غلیـبــس!
آنرا الصاق نمودندی.
خواستگاه طنز پایین تنه است و لا غیر / بهمین جهت است که گفته اند فرینشخود یک طنز است
افرینش خود طنز است...
می بینم دستت تو کاره داود
خواستگاه طنز پ........ است ولاغیر؟!!!
موافق نیستم!
البته اینجا "خواستگاه" یعنی مورد مطالبه و تقاضای شرایط اجتماعی و مردمی و "خاستگاه" یعنی بستر زمینه ساز طنز که هرچیزی میتونه باشه و البته باز هم بیشتر جنبه ی اجتماعی خواهد داشت ...
که حال هر کدام از این واژه ها مفروض باشند باز هم موافق نیستم!
تیراژه جان تو کلا امروز حالت یه جوریه
میخوای دو تا فحش بده سبک بشی خواهر
ازنظر من ایراد نداره
فقط بی زحمت فحشش یه جوری باشه که کسانی که میان کامنتهای اینجا رو میخونن بهشون بر نخوره
فحشت مبتذل نباشه لطفا
برخاستگاه !!!طنز پایین تنه است
زیرا هم بر میخیزد و هم بر می خزاند!
من و فحش ؟!!!
لا اله الا ا...!!!
استغفر ا...!!!!
هووم؟:دی
عجب استفتائاتی
با تشکر از خدا و برنامه خوبشون!
با احترام به نظر همه ی دوستان به نظرم خیلی پست جالبی بود ، خوشمان آمد...