یک چشمت صفا
چشم دیگرت مروه
و سعی من در این میان
درک ِ غربت ِ نگاه ِ توست.
هی میخوام حرف کلیشه ای نزنم ولی نمی شه انگار... واقعا زیبا بود .تو خوب بلدی چطور با چهار تا کلمه ساده جادو کنی
ممنونم.
خیلی عالی بوود!
چاکریمم
خودشوون اسم نمی زارنا!!!منم مجبوورم اول شم!:دیاما با نظرش کاملا موافقم!
گفتم که تو همیشه اول .بنامت زدم همین الان.
عالی بود آرش میرزای عزیز به چه هروله ای در این عرفات سماع میکنیم آگاه از اینکه در آخر کار, چشمه ای نمیجوشد جز چشم ماو لی همچنان بادیه نشین این صحراییمهمچنان.
یک طرح هروله ای هم دارم ایشالله به موقعشممنون از شما.
اون فاصله هایی که توو مصرع آخر گذاشتینو خیلی دوست داشتم. هر فاصلش یه عالمه عمق میده به معنی شعر.
آره توی پست قبل هم همین بحث بود توی کامنت تیراژه مفصل توضیح دادم همونجا.
درک غربت ؟من تا حالا امتحان نکردم شما که زیاد خارج رفتی احتمالا خوب درکشون کردی
درکه میشه مونث درک؟؟؟همه جا رو گشتم ولی درک تو یه درک خاص و نابه.دیونه ی اون درکتم . الحق و لسیخ و صاف! درک تو چیزه دیگه ست.
سعی تو در این میاننه درک غربت نگاه من است،که نگاه به پای اسماعیل چشمانم استو رود جاری از آن!خیلی مزخرف نوشتم!میدونم خودم!
نه اتفاقن با کلمات مرتبط خوب جمله بندی کردیآفرین.
اگه ابروها پیوسته باشه، مشکل بهتر حل می شه!
شبیه دخترکهای روو قلیونای قاجاری....
مرا روشن تر می خواهیاز اشتیاق به من ,در برابر من پرشعله تر بسوزورنه مرا در این ظلمات باز نتوانی یافتورنه هزاران چشم تو ,فریبت خواهد دادجوینده ی بی گناه!بایست و چراغ اشتیاقت را شعله ورتر کن.***عجب چشمان جادوگری دارد لطیف و مقتدرمرسی.
ممنونم محبت دارین.
من تو فکر هروله میون این دو چشممعااااالی بود جناب آرشمیرزا
قربون تو.
تعبیر خیلی قشنگی بود
اره ارش من غربت نگتهشو که می بینم اشکام دیگه بند نمیاد...به خدا..............
تصویر این طرح عالی بود.
محشررررررررررر بود
هی میخوام حرف کلیشه ای نزنم ولی نمی شه انگار... واقعا زیبا بود .تو خوب بلدی چطور با چهار تا کلمه ساده جادو کنی
ممنونم.
خیلی عالی بوود!
چاکریمم
خودشوون اسم نمی زارنا!!!
منم مجبوورم اول شم!:دی
اما با نظرش کاملا موافقم!
گفتم که تو همیشه اول .
بنامت زدم همین الان.
عالی بود آرش میرزای عزیز
به چه هروله ای در این عرفات سماع میکنیم
آگاه از اینکه در آخر کار,
چشمه ای نمیجوشد جز چشم ما
و لی همچنان بادیه نشین این صحراییم
همچنان.
یک طرح هروله ای هم دارم
ایشالله به موقعش
ممنون از شما.
اون فاصله هایی که توو مصرع آخر گذاشتینو خیلی دوست داشتم. هر فاصلش یه عالمه عمق میده به معنی شعر.
آره
توی پست قبل هم همین بحث بود
توی کامنت تیراژه مفصل توضیح دادم همونجا.
درک غربت ؟
من تا حالا امتحان نکردم
شما که زیاد خارج رفتی احتمالا خوب درکشون کردی
درکه میشه مونث درک؟؟؟
همه جا رو گشتم ولی درک تو یه درک خاص و نابه.
دیونه ی اون درکتم . الحق و لسیخ و صاف! درک تو چیزه دیگه ست.
سعی تو در این میان
نه درک غربت نگاه من است،
که نگاه به پای اسماعیل چشمانم است
و رود جاری از آن!
خیلی مزخرف نوشتم!
میدونم خودم!
نه اتفاقن با کلمات مرتبط خوب جمله بندی کردی
آفرین.
اگه ابروها پیوسته باشه، مشکل بهتر حل می شه!
شبیه دخترکهای روو قلیونای قاجاری....
مرا روشن تر می خواهی
از اشتیاق به من ,در برابر من پرشعله تر بسوز
ورنه مرا در این ظلمات باز نتوانی یافت
ورنه هزاران چشم تو ,فریبت خواهد داد
جوینده ی بی گناه!
بایست و چراغ اشتیاقت را شعله ورتر کن.
***
عجب چشمان جادوگری دارد
لطیف و مقتدر
مرسی.
ممنونم
محبت دارین.
من تو فکر هروله میون این دو چشمم
عااااالی بود جناب آرشمیرزا
قربون تو.
تعبیر خیلی قشنگی بود
اره ارش من غربت نگتهشو که می بینم اشکام دیگه بند نمیاد...
به خدا..............
تصویر این طرح عالی بود.
محشررررررررررر بود