یاد حمید عاملی افتادم!..استاد فن بیان بود..حیف که رفت . . این بغض لعنتی رو که نمیشه هجی کرد اگه میشد که اینقدر درد نمیکشیدیم که لامصب میچسبه بیخ حنجره نفس آدم رو میبره باید هی دنبال یه چیزی بگردی که بترکونیش نکنه همون دنبال بهانه گشتن هجیه؟ آهان..پس هر چه بهانه ی دلرنجان تری انتخاب کنیم بهتر اشک جاری میشه..و هرچه گریه سنگین تر باشه بعدش سبک تر میشیم..درسته؟ این سردرد های بعد از گریه کردن رو چه کنیم آرشمیرزا؟ مسکنی پیشنهاد ندارید؟..کار ما از استامینوفن کدیین و پروفن و ادویل گذشته... چه کامنت بی ربطی شد! بگذارید به حساب همان سردرد ها
یاد حمید عاملی افتادم!..استاد فن بیان بود..حیف که رفت
.
.
این بغض لعنتی رو که نمیشه هجی کرد
اگه میشد که اینقدر درد نمیکشیدیم که
لامصب میچسبه بیخ حنجره نفس آدم رو میبره
باید هی دنبال یه چیزی بگردی که بترکونیش
نکنه همون دنبال بهانه گشتن هجیه؟
آهان..پس هر چه بهانه ی دلرنجان تری انتخاب کنیم بهتر اشک جاری میشه..و هرچه گریه سنگین تر باشه بعدش سبک تر میشیم..درسته؟
این سردرد های بعد از گریه کردن رو چه کنیم آرشمیرزا؟
مسکنی پیشنهاد ندارید؟..کار ما از استامینوفن کدیین و پروفن و ادویل گذشته...
چه کامنت بی ربطی شد!
بگذارید به حساب همان سردرد ها
بهتر نیس ۹ نفر دیگه رو مرخص کنی
و اسم اینجا رو بذاری میرزاقلمدون ۲ ؟!
جناب شهریار
الان به من تیکه انداختین یا بقیه ی دوستان؟
لایک به کامنت تیراژه.
خیلی عالی می نویسید!واقعن!:دی
تکنیک در طرحهای شما بیداد یکند