سیب !

خسته شده بود از همه چیز ، از زندگی ... دیگر توان ادامه دادن نداشت ، دیگر نمیتوانست ، راه دیگری برایش نمانده بود ! زیر پایش را نگاهی انداخت ، بلند بــــود ... بلند ! تنش میلرزید . اما میدانست که راحت میشود . برای همیشه ! همه ی دردهایش را در کسری از ثانیه در ذهن مرور کرد ، چشمانش را بست ، سه ... دو ! و رهــا شد ........

.

.

.

ماه ها بعد داستان مرگش به همه ی کتابهای فیزیک اضافه شده بود  و دانشمندان همه از نبوغ شخصی به نام نیوتن میگفتند !