http://s1.picofile.com/file/7308868816/aa.gif

حسی که نسبت بهش دارم خیلی ... نمیدونم چطوری بگم خب ! کنارمه ، باهمیم ، نمیزاریم چیزی تو دلمون بمونه . البته تقریبا همیشه دوست دارم که اون برام بگه ! من بیشتر دلم میخواد گوش بدم ، دوست دارم صداشو ... خب به هر حال هر چی که هست حداقل تنهایی های همدیگه رو پر میکنیم ؛ چه موقع قدم زدن ، چه وقتایی که رو تختیم ! این اواخر فهمیدم یه چیزی تو صداشه ، یه جور خش ، شاید غم ... فکر کنم دلش گرفته ! میدونم از دستم ناراحته ... آخه هوا سرده ، کمتر میریم بیرون ! تو خونه هم که ... ! راستشو بگم یجورایی این فاصله ای که بینمون به وجود اومده تقصیره منه ! دوسش دارم ! خیلی دوسش دارم ... اما نمیخوام عاشقش باشم . نمیخوام که نه ! میترسم ... از اینکه کسی بفهمه و فکر کنه که دیوونه شدم !  خب ترس هم داره دیگه ... عشق به یه هندزفری !!!

نظرات 3 + ارسال نظر
عاطی 1390/12/02 ساعت 21:54


:))))

زیبا بود:دی

مریم 1390/12/03 ساعت 11:49 http://mazhomoozh.blogfa.com

عجب بامزه بود. امروزی ها همه جنس این جور عشقا رو میشناسن.

صنم 1393/03/11 ساعت 08:42

ترس من چی بگم اگه نترسم چه کنم؟؟؟
راستی من کافه بودم شما کجا تشریف داشتی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد