شاید...



قدم بگذار

روی این فرش خون

که رگهایم

مهیا کرده برایت.


خدا را چه دیده ای!

شاید جدایی ما هم

جهانی بشود.



.

نظرات 7 + ارسال نظر
ارش پیرزاده 1390/12/13 ساعت 23:43

عالی بود رفیق

آوا 1390/12/13 ساعت 23:50

شاید جدایی ِ ما
جهانی و فصل ِ
ما هم نهایی...
یاحق...

ای وای چه چه درد و عشقی تو این شعره
ای وای..

و چه نکته سنجی و موقعیت سنجی ای
حقا که شاعرید آرشمیرزا..شاعرید..شاعر..

ز.ح 1390/12/14 ساعت 15:52

فوق العاده ست......

خاله سوسکه 1390/12/14 ساعت 23:08


چه زیبا نوشتی اش

محشره پسر...
از بهترین نمونه هایی بود که تا حالا توو این ژانر خونده بودم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد