رنجش



مرنجان دلــــم را که این مرغ وحشی

به تخمش نباشد که رنجانده ای اش





.

نظرات 3 + ارسال نظر
سنت کیامهر 1390/12/14 ساعت 12:40

ملرزان درکت را که این حق وحشی
ز خوابی که برخواست مشکل نشیند

آرشمیرزا 1390/12/14 ساعت 22:28

حقّم در اندرون درکش نشیند
بنازم که بابک روو ترکش نشیند

بدنبال بابک سبکتر قدم زن
مبادا غباری به درکش نشیند

مرنجان حقم را که این گرز وحشی
یهویی برخیزد و سرکش نشیند

نوایی نوایی نوایی نوایی
حقم مُِرده بی تو ؛ای بابک کجایی

پروین 1391/02/22 ساعت 21:14

:)))))))
امان از دست شما دوتا!!!
داشتم بعد از خواندن شاعر + من جدیدتان، این سلسله مطالب را (که بنظرم بخاطر ایران بودن و درگیر بیماری خواهرم بودن از دستم در رفته بودند) میخواندم و دلم از دست لودگی ها و کل کل های شما دو دوست طناز درد گرفت!!
به حق و نا حق تان کاری ندارم، اما الهی که دوستی تان پایدار!

البته نه گمانم این کامنت را ببینید اصلا. بیشتر برای دل خودم نوشتمش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد