شیرین کام!

 

مردمانی همیشه ناکام  

میان کام گرفتن های بی عشق 

و عشق های بی کام! 

 

نظرات 17 + ارسال نظر

به گمانم قسمت نیست ما شیرین کام شویم!

گلنار 1391/01/30 ساعت 03:25

فیلمبردار:تیراژه
نورپرداز:گلنار
بازیگران:اسمشونو نبرین در عشق های بی کام
کارگردان:جمیع ناکامان
دستیاران کارگردان:ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
فیلمنامه نویسان:اهالی بخت بد و ژغال خوب
طراح صحنه: عاشقی ناکام
تهیه کننده :شیرین کام !
نام فیلم : شلیک گلولۀ درد
بهای بلیط:روح و جان
از پذیرفتن کام گرفتگان معذوریم .

تیراژه جان شوخ طبعیمان گل کرد





آرشمیرزا 1391/01/30 ساعت 11:01

پس همان به که کام از سیگارم بگیرم
که دقیق می دانم چه بلایی به سرم می آورد

میلاد 1391/01/30 ساعت 16:31

بار منفیش زیاد بود

هرچند زیبا ترسیم شده بود و مثل همیشه قلمت زیبا نقش بسته بود اما با این فراگیر کردن و دائمی کردن و برای همه بودن هرچیزی موافق نیستم

خب شما میتونی جزو این مردمان نباشی
من گفتم مردمان..یعنی عده ای از مردم که این پست شامل حالشان میشه یا با آن همذات پنداری میکنن
وگرنه میگفتم : مردم هیشه ناکام
که دید کلی تری داشت
ولی مردمان یعنی عده ای از مردم..
فکر میکنم توضیحم روشن باشه میلاد خان

عاطی 1391/01/30 ساعت 17:49


چقد قشنگ!!!!!!!

میلاد 1391/01/30 ساعت 22:40

وقتی دکمه ثبت رو زدم برای کامنت اول، گفتم حتما سر همین مردمانش میای و بهم گیر میدی
و خوب دقیقا همینم شد

حرفت قبول اما اوچیزی که به نظرم بیشتر برام نمود داشت، فراکیر و دائمی بودن مینیمال بود

و اینم بگم که سعی می کنم جزو این مردمان نباشم

چون باورم اینکه همه چیز از ذهن ما انسان ها خلق میشه

همین عشق های بی کام و همین کام گرفتن های بی عشق، همه و همه از دید من از ذهن تراوش میشه

به قول یه بنده خدایی هرچی که فکر کنی، درهر صورت درست فکر کردی

مینیمال ها را فارغ از فراگیری مطلب فقط بخوان
و حس نویسنده رو ارج بنه
قرار نیست حس هامونو به خاطر اینکه انگ جهانشمول بودنشون سانسور کنیم میلاد

تصحیح:
قرار نیست حس هامونو به خاطر اینکه انگ جهانشمول بودن "بهشون بخوره" سانسور کنیم میلاد

میلاد 1391/01/31 ساعت 09:41

خوب نمی دونم چرا استنباطت به این گونه بوده که به حس نویسنده احترام نذاشتم؟!

فکر می کنم این موضوع بر می گرده به خود بحث وبلاگ نویسی و قسمتی به نام کامنتدونی

یعنی وقتی کسی در وبلاگ می نویسه و قسمت نظردهیش باز میزاره، خوب قاعدتاً باید اماده طیف های مختلف اندیشه و نظرات باشه
مگر اینکه این قسمت نظردهی بسته باشه، نه؟!

و البته چون تو شخصیتم نیست که فقط به به و چه چه کنم از موضوعی، خوب بنابر حسم نظرمو گفته ام (البته اینم اعتراف می کنم که بعضی مواقع هم نظراتم به کل از پای بست اشتباه بوده و زمان اشتباهمو بهم فهمونده)

در مورد سانسورهم باید بگم، من مخالف جدی سانسور احساساتیم که از دل ادم برمیاد، هستم
و خوب اگه دقت کرده باشی در کامنت اول هم گفتم "من موافق نیستم" این یعنی فقط نظر من، و نه نویسنده، نه خواننده های دیگه

اوکی میلاد
من پستمو نوشتم
تو هم نظرتو
اما شما اشاره کردی به فراگیر بودن یا نبودن
من برای کسی حکم صادر نکردم
فقط و فقط حسمو نوشتم که ممکنه در مورد همه صادق نباشه و همچنین به مذاق کسانی مثل شما خوش نباشه.
همانطور که کامنت شما به مذاق بنده

میلاد 1391/01/31 ساعت 15:02

خوشم میاد از این بحث کردن های خوب و منطقیت
ممنون که همیشه این لطف در حق من می کنی و این وقت میزاری و جواب کامنت هامو میده

ممنونم از این لطفت

فقط یه نکته که دوست دارم بگم، اینکه اگه کامنت اولمو بخونی گفتم بار منفیش زیاد و با فراگیر و دائمی کردن هر چیزی موافق نیستم اما نگفتم به مزاقم خوش نیومده

برعکس خیلی خوشم اومده که انقدر دارم سرش بحث میکنم

میلاد 1391/01/31 ساعت 16:00

در ضمن اگه لحن یا صحبت های نظراتم به گونه ای بوده که خاطرت مکدر کرده، معذرت می خوام، چون واقعا قصدم این نبوده و هدفم یک گفتگو بود برای افزایش دانشم

میلاد 1391/01/31 ساعت 16:00

صحبت های نظراتم = نظراتم

مکدر شدن ؟!
نه بابا..کجای این بحث دیدی که من مکدر شده باشم برادر جان؟
اتفاقا بحثای اینچنینی خوبه
ولی من نظرم اینه که مینیمال ها رو یا حتی پست ها رو با یه دید دیگه هم خوند
مثل آه کشیدن و زمزمه کردن رفیقی زیر لب..که فقط داره حسشو میگه..یه حس کوتاه مثل" تف به این زندگی"
نباید حتما متقاعدش کرد که اشتباه فکر میکنه
اون لحظه فقط باید کنارش بود و گوش شنوا برای دردش
مسلما اون حس همیشگی نیست
ممنون از توجه و حساسیتت به متن ها

میلاد 1391/01/31 ساعت 19:31

شنیدی میگن طرف کلاهشو از سر بر می داره به نشونه احترام

حالا حکایت منه، فقط اینجا نمی دونم چه کاری میشه کرد به معنای احترام

الحق که این کلامتو باید طلا گرفت، بازم بهم یه چیز خوب یاد دادی

معرکه بود تیراژه معرکه

"ولی من نظرم اینه که مینیمال ها رو یا حتی پست ها رو با یه دید دیگه هم خوند
مثل آه کشیدن و زمزمه کردن رفیقی زیر لب..که فقط داره حسشو میگه..یه حس کوتاه مثل" تف به این زندگی"
.
.
.
اون لحظه فقط باید کنارش بود و گوش شنوا برای دردش"

عالیست...
راستی چون وبت برام باز نمیشه مدتی است نتونستم بیام خدمتتون ولی شما هم خوب مارو گذاشتی یه کنار...
میشه منو از اون کنار برداری دوباره بیزحمت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد