خیلی از تعارفات ما بی معنی اند. مثلا وقتی به کسی در غم از دست دادن عزیزی میگوییم انشا الله آخرین غمت باشد. با این حرف درواقع دعا کرده ایم این دوستمان نفر بعدی ای باشد که به رحمت خدا برود. تا دیگر غم مرگ عزیزی را نبیند. و الا مرگ که متاسفانه متوقف شدنی نیست. از این دست تعارف ها باز هم داریم. احتمالا!!
یه وختایی موقع ثبت نام واسه دانشجوها فیش می نویسیم میگیم ببر مالی بپرداز رسیدشو بیار ، خانومه میگه : ببخشید به کی باید بدم ؟!! ( بعد ما توو خودمون یواشکی میگیم : خانوم آخه چرا من پیرمردو توو این موقعیت قرار میدی !!! )
من ترم اول دانشگاه بودم بعد از امتحان پایان ترم اومدم تو محوطه بلند و خوشحال به دوستم گفتم اتی خوب دادم خوب دادم. بعد چند تا پسر بهم نگاه کردن خندیدن .ما که اون موقع نفهمیدیم چرا ؟دوستان روشنمون کردن .
با فرزانه موافقم ولی من بدون معرفی خودم تعریف می کنم من تخم زردآلو خیلی دوست دارم یه بار میثم (خواهرزاده ی همسرمان.. 25ساله) کلی زردآلو خورد منم یه نگاه به شوهرم کردم و گفتم: پاشو تخمای میثمو بشور من بخورم! بعدها شوهرجان روشنم کرد که چه سوتی در جمع دادم!! مردم از خجالت
خعلی باحال بود ! مردم از خنده ! وای چقد جدیدا من به خاطر استفاده از همین فعل هایی که بچه ها تو خاطراتشون گفتن به خودم زحمت میدم موقع صحبت کردن ! یه وقتایی هنگ میکنم حتی !
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خیلی خندیدم
از این حرفا زیاد پیش میاد اگه دقت کنیم
من نمیفهمم آخه کی امتیاز منفی میده به یه پست مثل این
..همکارت با من نسبتی نداره؟ انقد از این سوتیا میدم من...
چه عیبی داره .... واسه شما هم خواسته خواب خوب رو ...
هیچ خانومی هیچ حرفی رو بی منظور نمیگه!!!
(آیکون دنیز بدجنس)
من یه دفعه به سوپروایزر آموزشگامون، در هنگام خارج شدن از بیت رهبری (اتاق فکر سابق) بلند گفتم : خسته نباشید آقای فلانی!!!
بنده خدا گفت دشمن خسته ست !
اوه ..امان از این
سوتی ها.....
و ایضا دیــــگر
سوتیها
یاحق...
بیچاره خانومه بعدا که به حرفش فکر میکنه چقد خجالت میکشه
خیلی از تعارفات ما بی معنی اند. مثلا وقتی به کسی در غم از دست دادن عزیزی میگوییم انشا الله آخرین غمت باشد. با این حرف درواقع دعا کرده ایم این دوستمان نفر بعدی ای باشد که به رحمت خدا برود. تا دیگر غم مرگ عزیزی را نبیند. و الا مرگ که متاسفانه متوقف شدنی نیست.
از این دست تعارف ها باز هم داریم. احتمالا!!
امان از اینکه این اشتباهات سهوی! رو بخوان جدی بگیرن...
یه وختایی موقع ثبت نام واسه دانشجوها فیش می نویسیم میگیم ببر مالی بپرداز رسیدشو بیار ، خانومه میگه : ببخشید به کی باید بدم ؟!! ( بعد ما توو خودمون یواشکی میگیم : خانوم آخه چرا من پیرمردو توو این موقعیت قرار میدی !!! )
عجبا. کاشکی خودش نفهمیده باشه سوتی رو داده . آدمو عصبی میکنه
من ترم اول دانشگاه بودم بعد از امتحان پایان ترم اومدم تو محوطه بلند و خوشحال به دوستم گفتم اتی خوب دادم خوب دادم. بعد چند تا پسر بهم نگاه کردن خندیدن .ما که اون موقع نفهمیدیم چرا ؟دوستان روشنمون کردن .
آخه سنت جان چرا ما رو تو این موقعیت میذاری که خاطرات اینجوری یادمون بیاد و از بس که بالای 18 سال هستن حتی حتی نشه نوشتشون.
با فرزانه موافقم
ولی من بدون معرفی خودم تعریف می کنم
من تخم زردآلو خیلی دوست دارم یه بار میثم (خواهرزاده ی همسرمان.. 25ساله) کلی زردآلو خورد منم یه نگاه به شوهرم کردم و گفتم: پاشو تخمای میثمو بشور من بخورم!
بعدها شوهرجان روشنم کرد که چه سوتی در جمع دادم!! مردم از خجالت
وای خدا از پستت که بگذریم (خیلی باحال بود) خاطرات دوستان هم خیلی باحال بود.
خعلی باحال بود !
مردم از خنده !
وای چقد جدیدا من به خاطر استفاده از همین فعل هایی که بچه ها تو خاطراتشون گفتن به خودم زحمت میدم موقع صحبت کردن !
یه وقتایی هنگ میکنم حتی !