ناجی

 

 

 

 

 

زود است برای زمزمۀ لبهای یک مرد 

 "ایمان بیاوریم  به آغاز فصل سرد" 

 قندیل ها تشنۀ طرحی از آتش اند

جامی بنوش,شعری بگو و زود برگرد 

 

    + برای آرشمیرزا

نظرات 9 + ارسال نظر

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
سهراب سپهری

عارفه 1391/04/10 ساعت 14:26

زود برگرد
عالیه بیت آخر
کاش جناب ناجی سریع یه بداهه در جواب این پست میگفتند

سنت کیامهر قدیس 1391/04/10 ساعت 14:26

حیف از این شعر واسه اون کچل

بابک اسحاقی 1391/04/10 ساعت 14:28

تیراژه جان شما الان مسئول پیگیری وضعیت وبلاگنویس های مفقودالاثر هستی ؟
چند وقت پیش واسه این یاروی کیامهر هم از این چیزا نوشته بودی

نه رفیق
پیگیری نیست
دلتنگی برای دوستان و قلمشان است

آرشمیرزا 1391/04/10 ساعت 14:34

فصل سرد
فصل زرد
فصل درد





با آنهمه ادعا
اعتراف می کنم
که مرد این فصلها نیستم
.


ممنون تیراژه ی عزیز
.

آوا 1391/04/10 ساعت 15:05

چقدر قشنگ گفتی
تیراژه بانو........
مرررررررررسی
یاحق...

پونه 1391/04/10 ساعت 18:53 http://jojobijor.blogsky.com

تیراژه کامنتت رو دوس داشتم

رباعی خیلی قشنگی بود .
هرچند که "خیلی قشنگ" زیادی حقیره برای این کار زیبا .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد