تیر لعنتی


تمام خاطرات را ردیف کرده ام

و بجای قافیه 

قافله ای است

که دارد تو را می برد



حکایت قلب و تیر ؛ کهنه شده

تیر به ماه خورده این بار

و ماه مرا از من گرفت

این تیرماه لعنتی 




غزلم نمی آید

مرثیه ای باید......


.

نظرات 11 + ارسال نظر

تیر ها می آیند و قلب را خراش میدهند و میروند
مرد ها ایستاده اند و خون میخورند و دم نمیزنند
مرد و است دردش
مرد است و شعرش

تو خود شعری
درد پیش تو قافیه ی باخته ای بیش نیست

آوا 1391/04/10 ساعت 15:15

تیرت به ماه خوردَست،جانی دگرندارم

خورشید ِ روز رفتست،نوری دگرندارم

ای ساربان مبربا،این قافله دلم را

بی یار مانده برجا،مقصددگرندارم

شعروغزل دگرنیست،نای سرودنم نیست

مرثیه ای بباید،شعری دگر ندارم



************
تقدیمی خدمت
آرش خان جان
یاحق...

حکایت قلب و تیر کهنه شده
اما این حکایت از ان حکایت ها است که دردش و حدیثش همیشه تازگی دارد...

علیرضا 1391/04/10 ساعت 15:34

میدونم بی ربطه
ولی یاد اون شعرتون افتادم

"وقتی که نیستی
من و قلبم
هر دو تیر میکشیم !"

پونه 1391/04/10 ساعت 16:44 http://jojobijor.blogsky.com

لایک به متن زیبای شما و
لایک به کامنت علیرضا

میلاد 1391/04/10 ساعت 22:00

یا عرض معذرت از آرش میرزای نازنین

علیرضا جان از صبح که صفحه وبلاگ باز میکنم شدیدا بارگذاری صفحه سنگین شده، اول فکر کردم مربوط میشه سیستم خودم که ریستارت کردم و مجددا امتحان کردم، دیدم تغییری نکرد
بعد فکر کردم مربوط به سرویس اینترنتم باشه که الان که از خونه مجددا امتحان کردم دیدم همون ایراد هستش

احتمالا ابزار جدیدی که گذاشتی برای وبلاگ روی لود شدن صفحۀ اصلی تاثیر گذاشته و باعث کندیش شده

خلاصه که خواستم در جریان باشی گل پسر

علیرضا 1391/04/10 ساعت 22:16

ممنون میلاد جان
+1 گوگل پلاس رو گذاشته بودم که برش داشتم
عذر میخوام از همه ی دوستان

گلنار 1391/04/11 ساعت 03:31

یاد این اجرای داریوش افتادم ,فکر کنم ترانه از عبدی یمینی باشه.

***
تمام ناتمام من ,با تو تمام می شود
شاعر بی نام و نشان,صاحب نام می شود

تمام من به نام تو,شعر دوباره می شود
بند سکوت کهنه ام,چارپاره می شود

تمام نه,تمام نه,که جام ناتمام لبریخته ام
تمام نه,تمام نه,که ناتمامی از تو آویخته ام

....
....

چکه کن ای ابرک من,مثل ستاره بر زمین
طلوع میلاد مرا ,در شب بی سحر ببین

....

پروین 1391/04/11 ساعت 08:12

آخی :(
خیلی قشنگ بود اما کاش فقط شعر باشد آرش میرزای نازنین ما
غزلت برقرار

سنت کیامهر 1391/04/11 ساعت 12:47

اسم این شعر رو بذار حق لعنتی
تیر زشته پسرم

چی بگم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد