خسته از انق*لاب و آزا*دی ٬ فندکی در می آوری شاید
هج*ده تیر بی سرانجامی توی سیگار بهمنت باشد ...
(( سید مهدی موسوی ))
رو به رویم نشسته ای اما ؛ من حواسم به سمت تشبیه استحجمهای مثلث و گردی ؛ خفته در زیر ِ دامنت باشد می نهم لب به روی لبهایت ؛ میکشم دست به روی پاهایتمی دهم توی هرم ِ تن ؛ جایت ؛ عشق ؛ گیسوی خرمنت باشدخسته از پرسه های بارانی توی آن کوچه ها که میدانیتنگ ِ آغوش های عریانی ؛ بهترین سقف و مامنت باشد
خوانندش هم مرتدجالب بود رفتم ویکی پدیا واسه لباس شخصی هم یه پیج داشتچقدر آدما مهمین ایم لباس شخصیابی سرنجام نه از سرانجام
این شعر مهدی موسوی رو دوس داشتم"ناگهان وقت رفتنت باشد..."بکشی دست روی تنهاییشبکشد دست از تو و دنیاتواقعن عاشق خودش باشیواقعن عاشق تنت باشدروبرویت گلوله و باتومپشت سر خنجر رفیقانتتوی دنیای دوست داشتنیبهترین دوست دشمنت باشد....
دیگه از این آشغال شعر نذاریا
به تو ربطی نداره امیر حسین
دوست داریم شعرهاشو
محشره...اولین بار که شنیدم وقتی آهنگ به این بیت رسیدچشمام پر شد...مثل حالا که حس و حالش با این زمین خیس و اشکیِ جلوی دانشگاه قاطی شده و...دمت گرم...
عالی بودکاملا موافقم ....تیرم ، تیرای قدیم....
مرسی عزیز
رو به رویم نشسته ای اما ؛ من حواسم به سمت تشبیه است
حجمهای مثلث و گردی ؛ خفته در زیر ِ دامنت باشد
می نهم لب به روی لبهایت ؛ میکشم دست به روی پاهایت
می دهم توی هرم ِ تن ؛ جایت ؛ عشق ؛ گیسوی خرمنت باشد
خسته از پرسه های بارانی توی آن کوچه ها که میدانی
تنگ ِ آغوش های عریانی ؛ بهترین سقف و مامنت باشد
خوانندش هم مرتد
جالب بود رفتم ویکی پدیا واسه لباس شخصی هم یه پیج داشت
چقدر آدما مهمین ایم لباس شخصیا
بی سرنجام نه از سرانجام
این شعر مهدی موسوی رو دوس داشتم
"ناگهان وقت رفتنت باشد..."
بکشی دست روی تنهاییش
بکشد دست از تو و دنیات
واقعن عاشق خودش باشی
واقعن عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم
پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی
بهترین دوست دشمنت باشد....
دیگه از این آشغال شعر نذاریا
به تو ربطی نداره امیر حسین
دوست داریم شعرهاشو
محشره...
اولین بار که شنیدم وقتی آهنگ به این بیت رسیدچشمام پر شد...
مثل حالا که حس و حالش با این زمین خیس و اشکیِ جلوی دانشگاه قاطی شده و...
دمت گرم...
عالی بود
کاملا موافقم ....
تیرم ، تیرای قدیم....
مرسی عزیز