دانه های ریز حـــــرف

دغدغه های مرغی تخمی

خانوم مرغه :

مرد ! چقدر تو بی غیرتی ... ندیدی اون آقاهه به من چی گفت ؟

آقا خروسه :

چی گفت عزیزم ؟

خانوم مرغه :

گفت رونت رو بخورم

آقا خروسه :

غصه نخور عزیزم ! تا چند وقت دیگه تخمت رو هم نمیتونن بخورن ...

+ منبع : از طنزهای قدیم گل آقا

سنت کیامهر قدیس 1391/04/25 ساعت 08:55

نظرات 13 + ارسال نظر

عاطی 1391/04/25 ساعت 14:18 http://www-blogfa.blogsky.com/

:دی!!

تیراژه 1391/04/25 ساعت 16:34 http://tirajehnote.blogfa.com/

این عکس برای من خیلی غمگینه از نظر احساسی
پست رو هم که بعید میدونم تو نشریه گل اقای هفتگی اجازه ی نشر داشته بوده باشه ولی با اینکه در منبعش تردید دارم اما انگار برای همه ی فصول این مملکت صدق میکنه...همیشه قشر آسیپ پذیر دغدغه هایشان به راه است..روح کیومرث صابری فومنی عزیز شاد...طنزهای تلخش در عین اینکه دردها را نشانه میرفت موجی از امید هم چاشنی لبخند ها میکرد...
که میشه در عین حال اینکه مشکل را فراموش نکرده ایم میشود به ان بخندیم حتی...نه از سر بیخیالی و حماقت و نفهمی..از سر امید ..

پروین 1391/04/25 ساعت 18:56

اومدم بنویسم: ای خدا ... تخمش رو بخورم، که کامنت تیراژه رو دیدم و خجالت کشیدم!

میلاد 1391/04/25 ساعت 20:33

بابک اینو ببین

خیلی باحال بود

http://www.asriran.com/fa/news/223200/%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D9%81-%D8%A2%DB%8C%D9%81%D9%88%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D8%B5%D9%81-%D9%85%D8%B1%D8%BA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

تیراژه 1391/04/25 ساعت 21:34 http://tirajehnote.blogfa.com/

پروین بانو؟!!!!!
این دیگه چه کامنتی بود آخه؟!
خداونداااا

پروین 1391/04/25 ساعت 21:57

:)))))
نمیدانم چرا یکدفعه جلافت خونم زده بود بالا!! آخر عاشق تخم مرغم. اگر روزی تخم مرغ نباشد من هم نخواهم بود!!!!!

معلومه چقدر خجالت کشیده ام؟

پروین 1391/04/25 ساعت 22:00

سنت کیامهر قدیس عزیز،
تروخدا بیا و این کامنت من را پاک کن. مثقالی آبرو داشتم اینجا به بادش دادم از بهر یک تخم مرغ ناقابل. هی هم جلوی بچهء شیطان درونم را میگیرم که حرف بد دیگری نزند.

تیراژه 1391/04/26 ساعت 00:06 http://tirajehnote.blogfa.com/

نه کیامهر!
کامنت پروین بانو رو پاک نکن!!
اونوقت کامنت من بی ربط به نظر میاد!!!

سنت کیامهر 1391/04/26 ساعت 08:44

پروین خانوم خجالت چرا
میشینیم باهم دیگه می خوریم که خجالت نکشید

پروین 1391/04/26 ساعت 21:47

دختر خوب
خوب کامنت هر دومون رو پاک کنه. من دیروز به خودم گفتم یه چند روزی این دور و برها آفتابی نمیشم، مردم من رو یادشون بره!

تیراژه 1391/04/28 ساعت 02:54 http://tirajehnote.blogfa.com/

چند روز؟!
خیالتون راحت پروین بانو!!
شما چند قرن هم آفتابی نشوید باز هم از یاد نخواهید رفت!
حالا هر چقدر میخواهید مکر و حیله به خرج بدهید که ما این کامنت ملعونتان را فراموش کنیم!