نارنجی


عشق که تمام شد


من دم ِ در بودم


توی یک کیسه


راس ساعت 9 شب !


.

نظرات 10 + ارسال نظر
سنت کیامهر 1391/04/30 ساعت 15:50

آرش جان تو انقدرها هم آشغال نیستی عزیزم

ولی تو هستی بابک جان!

رهگذر 1391/04/30 ساعت 17:15

عوضش یک وسیله پیشگیری خوب هستی!!تی اگر یکبار مصرف باشی!!!

آره میتونی پیشت بگیری منو ولی ممکنه از پسـِـت بیرون بزنه ها !

علیرضا 1391/04/30 ساعت 17:44

کلمه ی "بازی" رو اگر بعد از "عشق" به طرح اضافه کنید معنایی بس جالب انگیزناک پیدا کنه شاید

تو همیشه اینجوری بازی می کنی؟ بمیرم برات !

یا خدا !!
پستی به این لطیفی
و چنین کامنتهایییی!!

"من توی آشغال عوضی کثافت رو دوست دارم!"

(آب و آتش - فریدون جیرانی)

جزیره 1391/04/30 ساعت 20:27

آقا ببخشید ...ارشمیرزا خان میخای شما کامنتارو جواب نده چون ما اینجوری جرات نمیکنیم کامنت بزاریم اصن....والا با این جواب دادناشون
ولی پست قشنگی بود...بسی خوشمان آمد ،حیف که سر کامنت گذاشتن زهرمان شد:دی

گلنار 1391/04/31 ساعت 02:28

و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند.
_________________________________

در مدرسه گر چه دانش اندوز شوی
وز گرمی بحث مجلس افروز شوی
در مکتب عشق با همه دانایی
سرگشته چو طفلان نوآموز شوی.
_________________________

آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد.

_______________________
عشق همانطور که شما را تاج بر سر می نهد به صلیب نیز می کشد.
...
عشق هدیه ای نمی دهد
مگر از گوهر ذات خویش
و هدیه ای نمی پذیرد
مگر از گوهر ذات خویش
عشق نه مالک است
نه مملوک
زیرا که عشق برای عشق
کافیست.
عشق را هیچ آرزویی نیست
مگر آنکه به ذات خویش در رسد.

mmad 1391/04/31 ساعت 08:11

خیلی قشنگ بود

chapdast 1391/04/31 ساعت 10:54

آخی .. دلم سوخت :دی

پونه 1391/05/01 ساعت 12:12 http://jojobijor.blogsky.com

پر از حرف بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد