خیلی عالی بود تیراژه اصن از عالی بودن گذشته و به سمت محشر بودن داره میره فقط مستیح رو.... برداشت من این بود که ادغام مسیح و مستی هست این واژه، ولی خب به نظرم عنوان به خوبیه خودِ پست در نیومده.
ممنونم جزیره حق با توست دقیقا میخواستم عنوان پست هم اشاره ای به مسیح داشته باشه و هم به مستی.. که تضاد یهودا و خماری رو برسونه با اینکه مدت زیادی درگیر عنوان بودم اما مثل تو حسم اینه که آنطور که باید نشده
یه نکته ای رو بارها میخواستم بگم و نشد...جزیره جان مرسی که همیشه همراه نویسنده های این وبلاگی و نگران سوسوی چراغ این خانه..
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم .
تعطیلات نوروز به کجا برویم ؟ پدر از بی پولی گفت و قسط های عقب مانده . مادر از سختی های راه و از بی خوابی و ملافه و حمام . ساعت شد 12 نصف شب . گفتم برویم سر اصل مطلب . یکی گفت برویم شیراز ، دیگری گفت خیر مشهد . ساعت شد 5 صبح . مادر گفت بلاخره کجا برویم ؟ پدر گفت برویم بخوابیم .
دنیا قد آرزوهایم کوچک شده و فاصله قد نیاودنت بزرگ . بیا کلافه ام ، کلافه ام از روزهایی که نیستی ؛کلافه ام از روزهایی که نمی آیی . بیا و ببین که پنجره های دنیا بسته است روبه رو آرزوهایم . برایم چه فرقی می کند از کجا می آیی . چسم های من همه جا منتظر تواند و گوش هایم تنها قدم های تو را صدا می دادند . بیا و نجاتم بده از آرزوهایی که روی دست های دنیا از دست رفته اند . بیا لباس دنیا تنگ است برای آرزوهایم و جاده تنها راهییست که تمام نمی شود . بیا که باز نگویم نیامدی . بیا.
گذشتن را بلدم اما تو را نه . گذشتن را بلدم اما نخواه گذشت را بلد باشم . گذشتن از تو ، باشد از من ، اما گذشت از من نباشد بهتر است. همان که گذشتن از من است کافی است . می گذارمت بروی سهم بیشتری از تو نمی خواهم . نیستم و نگاهت می کنم ، بی آنکه لحظه ای چشم هایم را ببندم . ایستادن از حوا تا مریم ، از مریم تا من ، سهم زنانگی تاریخ است. اما عزیز من هرگز گمان مکن که تو سهمی از تنهایی نمی بری . می گذارم که بگذارم زمانه تنهایت کند
Man motevaje nashodam!
سارا جان این لینک رو از نظر بگذران:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7_%D8%A7%D8%B3%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B7%DB%8C
خیلی عالی بود تیراژه
اصن از عالی بودن گذشته و به سمت محشر بودن داره میره
فقط مستیح رو....
برداشت من این بود که ادغام مسیح و مستی هست این واژه، ولی خب به نظرم عنوان به خوبیه خودِ پست در نیومده.
ممنونم جزیره
حق با توست
دقیقا میخواستم عنوان پست هم اشاره ای به مسیح داشته باشه و هم به مستی.. که تضاد یهودا و خماری رو برسونه
با اینکه مدت زیادی درگیر عنوان بودم اما مثل تو حسم اینه که آنطور که باید نشده
یه نکته ای رو بارها میخواستم بگم و نشد...جزیره جان مرسی که همیشه همراه نویسنده های این وبلاگی و نگران سوسوی چراغ این خانه..
زیبا بود.
من خیلی وقته این وبلاگ و وبلاگ های نویسنده هاش رو میخونم ولی کامنت نمیذاشتم. امروز ترک عادت کردم.
این وبلاگ خیلی صمیمی و بی ریاست به نظرم.
ممنونم ساناز جان
چه ترک عادت شیرینی!
مرسی برای لطفی که به این وبلاگ و نویسنده هایش داری
سلام منم میخوام عضو شم
سلام شیدا جان
به منوی سمت راست وبلاگ, قسمت "نحوه ی عضویت در وبلاگ" مراجعه کنید.
خیلی زیبا بود من اولش نفهمیدم منظورو تا اون لینک تو کامنت اولتو خوندم...
همینوجوری حال کردم یه حالی بدم به کامنتدونیت تیراژه
چقدر آشنایید . آیا شما همان کسی نیستید که صبح ها خورشید را بیدار می کند تا خواب نماند .
شوخی کردم ؛ اما واقعا آشنایید . فهمیدم شما معروفترین گلی هستید که در افسانه ها بر روی دورترین قله مخوف داستان می روید .
قبول ، شوخی خوبی نبود ، اما جدی می گویم آشنایید . به نظرم شما را دوست دارم .
به نظرتان شما را دوست دارم ؟
چقدر آشنایید . همان کسی نیستید که دستان لم داده بر مبلش فرمانروای خانه من بود و آهنگ صدایش سمفونی جدید بتهون پس از مرگ ؟
آیا شما همانی نستید که خندهایتان قند را تجدید می کرد در قندان و شیرینی نگاهتان از شکرستان هند نیامده بود؟
آیا شما همانی نیستید که در چشمانم تکثیر می شوید ؟
آیا دوستم نداشتید با صدای بلند و چکمه های بازیگوش و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟
و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟
واقعا آشنایید .
کتاب زنبور های عسل دیابت گرفته اند :
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم .
تعطیلات نوروز به کجا برویم ؟ پدر از بی پولی گفت و قسط های عقب مانده . مادر از سختی های راه و از بی خوابی و ملافه و حمام . ساعت شد 12 نصف شب . گفتم برویم سر اصل مطلب . یکی گفت برویم شیراز ، دیگری گفت خیر مشهد . ساعت شد 5 صبح . مادر گفت بلاخره کجا برویم ؟ پدر گفت برویم بخوابیم .
دنیا قد آرزوهایم کوچک شده و فاصله قد نیاودنت بزرگ . بیا کلافه ام ، کلافه ام از روزهایی که نیستی ؛کلافه ام از روزهایی که نمی آیی . بیا و ببین که پنجره های دنیا بسته است روبه رو آرزوهایم . برایم چه فرقی می کند از کجا می آیی . چسم های من همه جا منتظر تواند و گوش هایم تنها قدم های تو را صدا می دادند . بیا و نجاتم بده از آرزوهایی که روی دست های دنیا از دست رفته اند . بیا لباس دنیا تنگ است برای آرزوهایم و جاده تنها راهییست که تمام نمی شود . بیا که باز نگویم نیامدی . بیا.
گذشتن را بلدم اما تو را نه . گذشتن را بلدم اما نخواه گذشت را بلد باشم . گذشتن از تو ، باشد از من ، اما گذشت از من نباشد بهتر است. همان که گذشتن از من است کافی است . می گذارمت بروی سهم بیشتری از تو نمی خواهم . نیستم و نگاهت می کنم ، بی آنکه لحظه ای چشم هایم را ببندم . ایستادن از حوا تا مریم ، از مریم تا من ، سهم زنانگی تاریخ است. اما عزیز من هرگز گمان مکن که تو سهمی از تنهایی نمی بری . می گذارم که بگذارم زمانه تنهایت کند
امیدوارم خوشت بیاد ازشون
مرسی جزیره جان
خیلی خوب بود
مخصوصا دوتای اولی
خمار طعم شیرین بوسه ات
زبنور های عسل دیابت گرفته اند
اکبر لکسیر همیشه قشنگ میگه
همیشه
پسته لال سکوت دندان شکن است که حرف نداره
تیراژه خانم قشنگ بودم نگرفتم تا لینکو خوندم
لکسیر=اکسیر
خیلی خوب بود آفرین
خدایا به حق این روزهای عزیز همه رو از خماری در بیار
آمیــــــــــــــــــــــــــــن
.
خیلی عالی بود..
سلام بر تیراژه بانو...
وصفالحالیست که خوب از کار درآمده. دست مریزاد نازنین...