من شاه دلـم بی بی خاجی
من کمپرسی تو هم گاراجی
اســتاد بــلامنـازع دوبـیتــی
حـق جوی کچل آرش ناجی
اول
دمت گرم کیامهرخدا به دادت برسه!
عجب شعر قشنگی تو سرودیو از حق من اما دل ربودی مزاحم گر نبود این مهربان ات تو با درکت به زیرم می غنودی.
به ظاهر مردی و دنبال نانیولی اغوا شوی با کیک و رانیاگر چه توی محضر زوج بودی ولیکن زوجه ی آن مهربانی .
تو شاه دل ولی من آس باشمنه عامی! بلکه خیلی خاص باشمبگوید حق من ؛ مصراع آخر :"به عشقت بابکم من راس باشم".
گرفتم گریه و ماتم به زیرمکه از عشق تو بابک ؛ من بمیرماگر امشب بیایی ؛ حال دادیاگر هم که نیایی خب "چطوری؟".
به ناخنهای خود لاک می زنی توهمیشه تیک را تاک می زنی توتراول می گذارنم در دهانت که خیلی حرفه ای " حالت چطوره؟".
"فسیل" بی "یـَل" شبیه فُس شود بازو خاک کوزه ام از رُس شود باز به وقتی من وَ تو تنها بمانیمتمام هیکلت چون "خوب هستی؟".
برای مرغ ِ حق چون آب و دونی اگرچه یک کمی هم چش چرونیدلم تنگه برات ای بابک ِ منکجایی دوستم ؟ ای بچه "مثبت!".
ایوللللللللللللخیلی با حال بود
خودت خوبی عزیزم ؟عالی بود آرش
بله بله الان که من این کامنت رو مبزارم ارشمیرزا خان هنوز بیخیال نشده و به کامنت های طوفانی خودش داره ادامه میده
به شبهای تو من خوابم بریزمبه تبهای تو من تابم بریزمدهان بگشا که سدّ ِ من شکستهکه خواهم توی آن " بابک چطوری؟".
شبیه گوشت ِ راسته یا که لُخم امچو آویشن گرفتی بوی زُخم ام غریبی می کنی با من چرا تو؟بیا بنشین عزیزم روی "خوبی؟".
دلیل شام دلگیرم تو باشیخشاب و ماشه و تیرم تو باشیبلندی و قوی و چارشونه نماد و مظهر ِ " خوبی عزیزم؟".
کی گفته پیره آرش تو جوونیایشالا تا ابد زنده بمونیتمام مردم قزوین حمایتنمودند از تو آرش بچه خوشگل
دو بیتی درد داره ؟ نوش جونتیه وقت درتی* نشه حلال خونتتمام بیتهای قبلی و بعدیه جا با هم درسته توی لپت * درتی یعنی dirty
تمام شاعران فوق تو بودنددو بیتی قبل و بعدت می سرودندتو درکی شهیر شهر بودیتمام شهر آرش را چه زیباست
دوبیتی ِ مرا سق می زنی توبه دق الباب , تق تق می زنی توتو با عکس مونیکای بلوچیدرون بسترت " بابک کجایی؟".
چه خبره اینجا
تو شب هستی و من گرمای روزمدهانت با دوبیتی ها بدوزماگر مانده کلامی توی حلقتبیا اینجا به حلقت من "دمت گرم!".
به این کل کل تورا من سخت ؛ پایه مبه زیر آفتابت همچو سایه مکجایی بابک شیرین زبانمبیا دستی بزن بر هر دو "ایول!".
من چند ساعتی نیستم . تا جایی که میتونی بیا بتازونوقتی اومدم سه سوت سوسکت می کنم.
شده درک شما درگیر خارش ؟بگیر حق ضعیفت رو بمالشتو که نقاش خوبی هستی آرشصدایت می کنیم آقای ونگوگ
برو آرش مهیای سفر شوواز ابعاد حقم باخبر شوتو که انقد داگ استایل دوست داریبیا و پیش روی من سلام کن
اقا بابک امروز نشون دادن که چیزی از ارش در دو بیتانه کم ندارن ...
انجمن شاعران دو بیتی سرا تشکیل بدید بیایم عضو شیم یه چیزی یاد بگیریم به درد آیندمون میخوره
تو بغضی گیر کرده توی حلقیو شفافی مثال شیشه ؛ طلقیولی از دست این بانو بلوچی شدی یک بابک ِ رنجور و "ای وای!".
از این همخوابگی عالم خبر شدچه شبهایی که بی درکت هدر شدبه عشق چاک و درز ِ درکِ بابکحق آرش شبیه یک تبر شد .
تو خارش داری و آن درک ؛ کـُشت اتگرفتی حق من را توی مُشت اتنفهمیدم چطور و با چه سرعت فرو کردی تو در سولاخ پشت ات.
لامصبا ول کن هم نیستن
جوانی و مرا پیرم بخوانیو از این عاشقی سیرم بخوانیبه سازت می دهم من اوج ِ آوازبه شرطی که به روو "به به ! عزیزم!".
سماق و سنجد و سیرم نباشیو آن ماهیّ ِ دلگیرم نباشیو در آن لحظه ی تحویل ِ نوروزتو حتی پشمک ِ " یزدی چه خوبه!".
واقعا احسنت و ماشااللهاما من مثل آهو مانده ام در عسل ِ این وزن و قافیه و ردیف هایتانتا جایی که من میدانم اینها دوبیتی نیستند و منهای بیت اول مصرع های بعدی هر کدام شمایلی دارند عجیبا غریبا و آن چاق سلامتی کردن ِ آخر ابیات هم که نور علی نور!یک نفر بزرگواری کند و توضیح عنایت کند پلیز!
کامنت قبلی را به اشد وضع تکذیب مینمایمالبته منهای همان قسمت "ماشاالله" و "احسنت"اش
هاهاها @ ناجیانهدلا یاران سه نوعند ار بدانی :زبانی اند و حقی اند و درکیبه حقی درک بده از در برانشنوازش کن تو یاران زبانیبرو تو یار درکی را بدست آربه جانش جان بده ار می توانی.شعر از عارف+ قزوینیتقدیم به عرفای حق و ادراک.
اول
دمت گرم کیامهر
خدا به دادت برسه!
عجب شعر قشنگی تو سرودی
و از حق من اما دل ربودی
مزاحم گر نبود این مهربان ات
تو با درکت به زیرم می غنودی
.
به ظاهر مردی و دنبال نانی
ولی اغوا شوی با کیک و رانی
اگر چه توی محضر زوج بودی
ولیکن زوجه ی آن مهربانی
.
تو شاه دل ولی من آس باشم
نه عامی! بلکه خیلی خاص باشم
بگوید حق من ؛ مصراع آخر :
"به عشقت بابکم من راس باشم"
.
گرفتم گریه و ماتم به زیرم
که از عشق تو بابک ؛ من بمیرم
اگر امشب بیایی ؛ حال دادی
اگر هم که نیایی خب "چطوری؟"
.
به ناخنهای خود لاک می زنی تو
همیشه تیک را تاک می زنی تو
تراول می گذارنم در دهانت
که خیلی حرفه ای " حالت چطوره؟"
.
"فسیل" بی "یـَل" شبیه فُس شود باز
و خاک کوزه ام از رُس شود باز
به وقتی من وَ تو تنها بمانیم
تمام هیکلت چون "خوب هستی؟"
.
برای مرغ ِ حق چون آب و دونی
اگرچه یک کمی هم چش چرونی
دلم تنگه برات ای بابک ِ من
کجایی دوستم ؟ ای بچه "مثبت!"
.
ایولللللللللللل
خیلی با حال بود
خودت خوبی عزیزم ؟
عالی بود آرش
بله بله الان که من این کامنت رو مبزارم ارشمیرزا خان هنوز بیخیال نشده و به کامنت های طوفانی خودش داره ادامه میده
به شبهای تو من خوابم بریزم
به تبهای تو من تابم بریزم
دهان بگشا که سدّ ِ من شکسته
که خواهم توی آن " بابک چطوری؟"
.
شبیه گوشت ِ راسته یا که لُخم ام
چو آویشن گرفتی بوی زُخم ام
غریبی می کنی با من چرا تو؟
بیا بنشین عزیزم روی "خوبی؟"
.
دلیل شام دلگیرم تو باشی
خشاب و ماشه و تیرم تو باشی
بلندی و قوی و چارشونه
نماد و مظهر ِ " خوبی عزیزم؟"
.
کی گفته پیره آرش تو جوونی
ایشالا تا ابد زنده بمونی
تمام مردم قزوین حمایت
نمودند از تو آرش بچه خوشگل
دو بیتی درد داره ؟ نوش جونت
یه وقت درتی* نشه حلال خونت
تمام بیتهای قبلی و بعد
یه جا با هم درسته توی لپت
* درتی یعنی dirty
تمام شاعران فوق تو بودند
دو بیتی قبل و بعدت می سرودند
تو درکی شهیر شهر بودی
تمام شهر آرش را چه زیباست
دوبیتی ِ مرا سق می زنی تو
به دق الباب , تق تق می زنی تو
تو با عکس مونیکای بلوچی
درون بسترت " بابک کجایی؟"
.
چه خبره اینجا
تو شب هستی و من گرمای روزم
دهانت با دوبیتی ها بدوزم
اگر مانده کلامی توی حلقت
بیا اینجا به حلقت من "دمت گرم!"
.
به این کل کل تورا من سخت ؛ پایه م
به زیر آفتابت همچو سایه م
کجایی بابک شیرین زبانم
بیا دستی بزن بر هر دو "ایول!"
.
من چند ساعتی نیستم . تا جایی که میتونی بیا بتازون
وقتی اومدم سه سوت سوسکت می کنم
.
شده درک شما درگیر خارش ؟
بگیر حق ضعیفت رو بمالش
تو که نقاش خوبی هستی آرش
صدایت می کنیم آقای ونگوگ
برو آرش مهیای سفر شو
واز ابعاد حقم باخبر شو
تو که انقد داگ استایل دوست داری
بیا و پیش روی من سلام کن
اقا بابک امروز نشون دادن که چیزی از ارش در دو بیتانه کم ندارن ...
انجمن شاعران دو بیتی سرا تشکیل بدید بیایم عضو شیم یه چیزی یاد بگیریم
به درد آیندمون میخوره
تو بغضی گیر کرده توی حلقی
و شفافی مثال شیشه ؛ طلقی
ولی از دست این بانو بلوچی
شدی یک بابک ِ رنجور و "ای وای!"
.
از این همخوابگی عالم خبر شد
چه شبهایی که بی درکت هدر شد
به عشق چاک و درز ِ درکِ بابک
حق آرش شبیه یک تبر شد
.
تو خارش داری و آن درک ؛ کـُشت ات
گرفتی حق من را توی مُشت ات
نفهمیدم چطور و با چه سرعت
فرو کردی تو در سولاخ پشت ات
.
لامصبا ول کن هم نیستن
جوانی و مرا پیرم بخوانی
و از این عاشقی سیرم بخوانی
به سازت می دهم من اوج ِ آواز
به شرطی که به روو "به به ! عزیزم!"
.
سماق و سنجد و سیرم نباشی
و آن ماهیّ ِ دلگیرم نباشی
و در آن لحظه ی تحویل ِ نوروز
تو حتی پشمک ِ " یزدی چه خوبه!"
.
واقعا احسنت و ماشاالله
اما من مثل آهو مانده ام در عسل ِ این وزن و قافیه و ردیف هایتان
تا جایی که من میدانم اینها دوبیتی نیستند و منهای بیت اول مصرع های بعدی هر کدام شمایلی دارند عجیبا غریبا و آن چاق سلامتی کردن ِ آخر ابیات هم که نور علی نور!
یک نفر بزرگواری کند و توضیح عنایت کند پلیز!
کامنت قبلی را به اشد وضع تکذیب مینمایم
البته منهای همان قسمت "ماشاالله" و "احسنت"اش
هاهاها @ ناجیانه
دلا یاران سه نوعند ار بدانی :
زبانی اند و حقی اند و درکی
به حقی درک بده از در برانش
نوازش کن تو یاران زبانی
برو تو یار درکی را بدست آر
به جانش جان بده ار می توانی.
شعر از عارف+ قزوینی
تقدیم به عرفای حق و ادراک.