(2)

از خزان دیده ترین غنچه ی زرد، به تو ای یار درود، تو گر آنجا شادی حال ما نیز خوش است،

روزگارم سرخ است رنگ خونابه ی عشق، همه اینجا زردند، چند فصلیست که پاییز اینجاست،

نیلبک می نالد، قاصدک خاموش است، باد وحشی شده است،

ما به تو دل بستیم تو به رقص گل و باد، فکر خود باش که ما فکر توایم..


پی نوشت : جواب من به پست قبل


سحر کلمه هارو می بینی؟ "گل و آبی و رقص و عشق" همون قدر شادی آفرین هستند که "غنچه و زرد و ناله و خاموش و وحشی" غم آفرین.. اولی رو برای خودم و خودت پررنگ نوشتم تا بدونیم نجوای همیشگی زندگیمون تو هر لحظه، تو هر جایگاه و موقعیت باید، باید پره عشق و خنده باشه که زندگی فقط یه باره، فقط یه بار..!!!

اما دومی رو هم خیلی نرم و آهسته آسترش کردم تا یادمون باشه: اولا تو هربار شکفتنمون، آبی بودنمون، میون هر لحظه خندیدنمون و عاشقونه زندگی کردنمون، شاکر بودنمون یادمون نره.. و دوم اینکه خیلی ها هستند که ترانه ی همیشگی زندگیشون از نوع آستری دل من و توئه، که یادمون باشه هستی ما در کنار هستی اونا معنی پیدا می کنه و مستی ما با مستی اونا.. وگرنه نه اون هستی هستیه ونه این مستی، مستی..

نظرات 5 + ارسال نظر

جالبه

فقط همین؟؟

خیلی قشنگ بود...خیلی...

مبارزگر 1391/07/30 ساعت 19:39

ادامه ی مطلب عالی بود.....

خودم می دونم!!!

جزیره 1391/07/30 ساعت 22:14

بسیار عالی

بسه دیگه!!
انقد تعریف می کنین!!

جزیره 1391/08/02 ساعت 13:58

افتضاح بود این پستت. اه اه اه

خوب شد؟

اره عزیز عالییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد