هرشب چرخ میزنم می دان خاطراتت را
-به سلامتی لب هایت...
- به سلامتی چشمانت...
-به سلامتی...
و همینطور قدم هایم را تا آخر میشمارم ...
وقتایی که اشتهام سر ذوق میاد و بیشتر از حد معمول غذا میخورم یا اندازه ی سه نفر سس میریزم رو سالادم و یا چیپس و پاستیل و پیراشکی رو با لذت تمام قورت میدم نگاهم به آینده ی علم پزشکی بسیار بسیــــار خوش بینانه میشه !!!
ما جوونای این دوره و زمونه ، سی چهل سال بعد که بخوایم یادی از گذشته بکنییم ، بجای فلش بک زدن ، فلش تانک میزنیم به خاطراتمون ... در این حد سیفون لازمه این کوفتی !!