ما در برابر خدا درست مثل کودکانی می مانیم
که برای قایم شدن گوشه ای از اتاق می ایستند و رویشان را بر می گردانند و چشمهایشان را
می بندند و تصور می کنند هیچکس آنها را نمی بیند ....
اون قدیم ندیما ، که کوچه ها تنگ و باریک بودن
فکر کنم آدما خیلی بیشتر به همدیگه میخوردن !
چه وقت ِ پرسش از احکام و دین است؟
که مؤمــــــن بر تو ام ؛ آری چنین است
شبیـــــــه مــــــــــورچـــه تــــــــوی دواتم
و پشت ِ پرسه هایم ......................
( نقطه چین) است
.
کارمند جماعت
تمام دقایق ساعت
تمام ساعت های روز
تمام روزهای هفته
و تمام هفته های ماه را
به امید رسیدن تو می گذراند ....
کاش مردها هم بَهانه ای داشتند تا خل بازی هایشان را
حداقل ماهی یکبار بیاندازند گردن هورمون ها ...