The Hope



اندی در نامه ای خطاب به رد:
یادت باشه رِد...امید چیز خوبیه...حتی شاید بهترین ِ چیزها...و چیزهای خوب هیچوقت نمیمیرن...

The Shawshank Redemption-1994

نظرات 11 + ارسال نظر
نگین 1391/08/18 ساعت 21:40 http://zem-zeme.blogsky.com

و چیز های خوب.. هیچ وقت نمی میرند!!!

خوبه که بتونیم باورش کنیم.....

دستهامون خالیه ، امید تنها چیزیه که برامون مونده.

نمیدونم باید گفت خوشبختانه یا متاسفانه....ولی درست میگی...گرچه خود امید کم چیزی نیست...خیلیا حتی این رو هم ندارن

طـ ـودی 1391/08/18 ساعت 23:35

وقتی معنی این جمله ها رو بهتر میفهمی و قشنگ تر درک میکنی که کل فیلم رو دیده باشی و حالا رسیده باشی به اینجا و این جمله ها ...

دقیقاً...درست این قسمت فیلم مثل یه لیوان شربت تگری بعد از یه حموم آب داغ میمونه!یا یه باد خنک بعد از یه عالمه عرق ریختن زیر آفتاب داغ تابستون!
به هرکی این فیلم رو ندیده پیشنهاد میکنم از دستش نده.....

کاش منم مثله اندی بودم...کاش...
این امید و صبوری و تلاشش تحسین برانگیز بود...
اون تیکه رو پشت بوم که نوشیدنی ها رو می خورن هنوز تو ذهنم مونده...بلد بود چه طور شرایط رو به نفع خودش تغییر بده...

واااای...اون تیکه ش عالی بود شرمین...خودش لب به نوشیدنی ها نزد و فقط نوشیدنی ها رو واسه اون زندانیا گرفت..."پیدا کردن چند تا دوست"...یا بهتره بگیم تبدیل دشمن به دوست!به نظرم اندی ها خیلی کم هستن...خیلی...آدمهای این دوره که معکوسه کارشون...دوست ها رو تبدیل به دشمن میکنن!

احمد 1391/08/18 ساعت 23:45 http://serrema.persianblog.ir

زیبا بود

کل این فیلم زیباست...
مرسی احمد جان

Pedix 1391/08/19 ساعت 01:04 http://Pedix.blogfa.com

امید بمیره ... تو هم مردی ...

دقیقاً...آدم ناامید یه مردهٔ متحرکه.....

میلاد 1391/08/19 ساعت 09:09

سلام
صبح جمعه ات بخیر الهه

الهه زدی تو خطه اندی و ردها

از اونجایی که معلوم شد هردومون خیلی این فیلم دوست داریم و عاشق دیالوگاشیم پس بزار من یه دیالوگ باحال دیگه اشم بگم

اون دیالوگه که رد بعد از ازادی مشروط تو فروشگاه موقع اجازه گرفتن از رئیس فروشگاه برای رفتن به دستشویی میگه

فکر کنم یادت اومد

خیلی حرف داره اون دیالوگم

سلام میلاد جان...
صبح تو هم بخیر باشه....
اینقدر تو کامنتای پست قبل در مورد دیالوگهای امیدبخش این فیلم گفتین(مخصوصاً خود جنابعالی!) گفتم رفاقته و این حرفا دیگههه!این دیالوگ رو هم گذاشتم
وااااااای...آره...منم عاشق اون تیکه شم...چقدر هم غمگینم کرد...ولی خب نمیشه پستش کنم....گلاب به روی خواننده ها
اگه درست یادم باشه رد وقت کار تو مغازه اجازه گرفت بره دستشویی،اون هم با صدای بلند و جلوی مشتریها...رییس بهش گفت لازم نیست هربار میخوای بری دستشویی اجازه بگیری...رد هم به عنوان راوی فیلم گفت من سالها برای این کار اجازه گرفتم...تا بهم اجازه ندن نمیتونم حتی دستشویی کنم......
رد شده بود مثل یه سگ دست آموز..این چیزی بود که موقع دیدن فیلم به نظرم اومد و غصه دار شدم.....

میلاد 1391/08/19 ساعت 12:14

آفرین دقیقا الهه
"چهل سال برای دستشویی رفتن اجازه گرفتم
بدون گفتن اون حتی یه قطره هم نمی تونستم بچلونم
این یه حقیقت ناگوار برای روبرو شدنه!"

یه دیالوگ محشر دیگه اشم که تو ادامه همون دیالوگ پست قبلیت اندی به رد میگه اینه و من خیلی دوسش دارم

"یا تلاش کن برای زندگی کردن یا به پیشواز مرگ برو."

آرهههه...خودشه....
دقیقاً...اگه بازم درست یادم باشه این بود:
get busy living or get busy dying

طـ ـودی 1391/08/19 ساعت 18:14

این دیالوگی که میلاد گفت......
وااااای باز هم میگم این فیلم پرِ از دیالوگ، دیالوگ های واقعی رو باید تو این فیلم بشنوی!!

آره طودی...اگر بخوایم دیالوگهای خوبش رو انتخاب کنیم باید اکثر دیالوگها رو انتخاب کنیم!چون یکی از یکی بهتره.....

گلاره 1391/08/21 ساعت 14:40 http://g-elareh.blogfa.com

قطعن یکی از بهترین چیزهایی ک یادم آمده این روزها .. همین بوده .. مرور اتفاقات آن فیلم .

چه عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد