1) پلاکش خاطرم نیست ، این سه نقطه ها را همینطور که بیایی به من میرسی "..."
.
.
.
2) از قصه ها آموخته ام که به دنبال عاشقانه هایم سه نقطه بریزم تا گم نشوم وقتی که از خیالت بازمیگردم "..."
.
.
.
3) نـــه ، این سه نقطه ها معنی سکوت نمیدهند ، نه ، سکوت که درد ندارد "..."
.
.
.
4) سه نقطه ای را میشناسم که قرار بود روزی برای خودش فریادی شود ، اگر که سقط نمیشد در بطن تنهایی هایم "..."
.
.
.
5) هوای این نقطه ی سوم سه نقطه ها را بیشتر داشته باشید ، راستش یک زمانی آنها چهار تا بودند ، امان از این تنهایی ".. ."
.
.
.
6) شاعر نیستم که نبودنت را هم زیبا بنویسم ، من فقط میتوانم جای خالیت را سه نقطه بچینم "..."
.
.
.
7) سه نقطه ها از هم جدا شدند ! سرنوشت است دیگر ، یکی عاشق بود و گم شد ، یکی تنها ماند و محو شد ، ولی آخرین نقطه ی سه نقطه ها همینجا ماند تا هذیان های شبانه ی مردی را در این جمله تمام کند "."
خیلی خیلی قشنگه
پس داستان از این قراره
واقعا هر کدومش معنیه خواصی داره
3 خیلی درد داشت،مصداق منه
خیلی زیبا بودند
یکی از یکی زیباتر..
من هرچی فکر میکنم متوجه نمیشم این هدر عکس چیه؟!
ماشین تحریر
سه نقطه . . .
عجیب دوست دارم این سه نقطه رو، با همه دردشون، با همه سکوتشون، با همه بی معنی بودنشون، با همه معنی هایی که دارن، با همه شخصیت هایی که دارن، با همه نقش هایی که میتونستن بگیرن اگه . . .
یکی از دوست های به شدت دوست داشتنیم هستن این سه نقطه (زیاد هم معمولا ازشون استفاده میکنم!)
چقدر این پست و چقدر این هدر رو دوست دارم... :)
هدر واقعا زیباست
داستان سه نقطه هات شبیه شیش نقطه ی من بود
...
..
.
سه نقطه درد داره...
اما درد سکوت بیشتره...
و .. اون نقطه ی چهارم که کم کم محو شد از خاطره ها!
+ منم مثل طودی هدر رو متوجه نمیشم.. میشه توضیح بدین؟
چقد حرف دارم
برای نگفتن.. .
خیلیا بهم میگن تو چرا همیشه سه نقطه داری آخر سلامهات ...یا آخر حرفات..
همه ی دلیل هام اینجاست...
این سه نقطه ، بابا نقطه و مامان نقطه و بچه نقطه هستن.
یعنی اولش دو تا نقطه بودن ، اما الان شدن سه تا نقطه.
من شنیدم بابا نقطه یه فکرایی توو سرشه. شاید تا چن وخ دیگه بشن چار تا نقطه و پنج تا نقطه و حتی بیشتر.
داستان یه میلیون تومن و سکه و این حرفا بدجوری اغواش کرده. و البته کم شدن وسایل پیشگیری هم بی تاثیر نیست.