تقلا برای مرگ (داستانک)


- خشکی ، خشکی ، ساحل میبینم / - پس بلاخره رسیدیم ! / - بلاخره باید میرسیدیم / - اما پدر ... !؟ / - عزیزم ما حرف هامون رو قبلا زدیم ، نترس ، بذار پدرت هم آرامش داشته باشه / - دیگه وقت خداحافظیه ... / - دوستون دارم بچه ها ، همتونو ، دوستون دارم ... / - مادر ... / - منم شما رو ... / - همه ی ما دوستون داریم ، بابا من همیشه به شما افتخار میکردم ... / - منم به شماها افتخار میکردم عزیزای من ، زیاد تقلا نکنید ، نترسید ، ما هنوز کنار همیم / - بابـــــا ... مامان ... / - ...

(صبح روز بعد)

- واییی ، همه رو خبر کن ، آخه چرا باز ؟؟  /-دیوونه های لعنتی ، بگو همه بیان ، باید هلشون بدیم /- آره فکر کنم هنوز زنده ان ، باید برگردن / - نهنگای دیوونه ! ...


نظرات 1 + ارسال نظر
نیره 1392/05/05 ساعت 03:57

باید به جای نهنگ می ذاشتی کوسه
نهنگ از موجودات ریز تغذیه میکنه

منظور من خودکشی نهنگ ها بود !
شاید منظورمو خوب نرسوندم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد